مردی که با اسیدپاشی روی همسر و دخترش باعث مرگ زن جوان شده بود، بعد از گذشت شش سال از وقوع جنایت به قصاص محکوم شد.
سمیه و دخترش رعنا از قربانیان معروف اسیدپاشی هستند که شش سال پیش توسط پدر خانواده مورد حمله قرار گرفتند. درمانها روی سمیه نتیجه نداد و او چهار سال بعد از واقعه جان باخت و رعنا نیز درحالیکه نصف صورتش سوخته و از یک چشم نابینا شده، روزهای سختی را سپری میکند.
سمیه مدتهای طولانی با شوهرش اختلاف داشت. اعتیاد مرد جوان و بیکاری او از جمله دلایلی بود که آرامش را از این خانواده سلب کرده بود بهگونهای که سمیه با وجود داشتن دو دختر به این نتیجه رسید که طلاق بهترین راه چاره است اما همسر او که با جدایی مخالف بود، نهتنها رفتارش را اصلاح نکرد بلکه تصمیم گرفت به خشونت بیشتری متوسل شود. این مرد بشکهای اسید تهیه کرد و شبهنگام درحالیکه اعضای خانواده در خواب بودند، روی صورت همسرش اسید پاشید که این کار باعث شد رعنا نیز دچار آسیب شود.
این دختر که آن زمان سه سال بیشتر نداشت، نزدیکی مادرش خوابیده و نیمی از صورتش زیر دست او بود اما نیمه دیگر صورتش بهشدت سوخت.
این کودک بعدها ماجرای اسیدپاشی را اینگونه تعریف کرد: «بعد از آنکه پدرم اسید را روی ما ریخت، احساس کردم تمام بدنم در آتش میسوزد و وقتی به صورتم آب میزدم تا از شدت سوزش آن کم شود و دست به سروصورتم میکشیدم، موهایم را دستهدسته در میان دستانم میدیدم و گوشت تنم را تکهتکه لمس میکردم».
مادر و کودک که ساکن روستای همتآباد شهرستان بم بودند، بعد از این حمله بهشدت دچار درد و سوزش شدند و درحالیکه فریاد میکشیدند به حیاط دویدند. این در حالی بود که پدر خانواده همان ابتدا فراری شده بود.
اهالی روستا پدر سمیه را باخبر کردند و دو مجروح ابتدا به بیمارستانی در بم و سپس به تهران منتقل شدند اما شدت آسیبها بهگونهای بود که امید زیادی به درمان این دو نفر وجود نداشت. مادر و دختر از خانوادهای فقیر بودند و برای تأمین مخارج درمان مشکل داشتند. همانزمان روزنامه «شرق» در فراخوانی از نیکوکاران درخواست کرد به این دو کمک کنند که مبالغی برای آنها واریز شد. همزمان با آغاز درمان دو قربانی اسیدپاشی پروندهای قضائی نیز تشکیل شد و تحقیقات پیرامون این واقعه که اردیبهشت سال ٩٠ رخ داده بود آغاز و مرد اسیدپاش دستگیر و برادر او هم به معاونت در جرم متهم شد. در این میان سمیه نیز تحت بازجویی قرار گرفت.
او گفت: «رفتارهای شوهرم غیرقابل تحمل بود. او مرتب مواد مصرف میکرد و حال خوبی نداشت. بسیار بداخلاق بود و به هر بهانهای دعوا راه میانداخت و من و بچهها را کتک میزد. او دنبال کار هم نمیرفت و ما از نظر معیشت با سختیهای زیادی مواجه بودیم. با اینکه خانواده خودم هم از نظر مالی مشکل دارند و پدرم یک کشاورز ساده است، در نهایت به این نتیجه رسیدم که ادامه زندگی مشترک محال است اما شوهرم وقتی حرف طلاق بهمیان آمد، به تلافی این کار را انجام داد».
درحالیکه متهم اصلی پرونده در زندان بود و هرازگاهی برای پاسخدادن به سؤالات بازپرس یا قاضی پرونده فراخوانده میشد، مادر و دختر روزهای سختی را سپری میکردند. آنها تحت پوشش یک مرکز خیریه قرار گرفتند و محلی برای سکونت آنها در تهران در نظر گرفته شد اما دیگر کسی شک نداشت که احتمال بازگشت بینایی چشم رعنا وجود ندارد و مادر او هم در شرایط بغرنجی است و اگر تحت عملهای جراحی قرار نگیرد، بعید نیست جانش را از دست بدهد.
این اتفاق که همه از آن بیم داشتند سرانجام در یکی از جراحیها رخ داد. سمیه که بهدلیل معالجات طولانی بسیار ضعیف شده بود، طاقت نیاورد و روی تخت بیمارستان جانش را از دست داد تا رنجی دیگر بر رنجهای رعنا و خواهرش نازنین اضافه شود. پس از این واقعه پدر سمیه خواستار قصاص دامادش شد و بالاخره دادگاه سه روز پیش حکم خود را درباره پرونده اسیدپاشی صادر کرد. بهاینترتیب متهم از بابت قتل همسرش به قصاص و بهخاطر جراحات واردشده به دخترش به پرداخت ١٥٠ میلیون تومان دیه محکوم شد. این حکم هنوز قطعی نشده است و باید در دیوانعالی کشور مورد بررسی قرار بگیرد.
- 10
- 4