سه شنبه ۰۴ دی ۱۴۰۳
۰۹:۰۹ - ۱۱ اسفند ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۱۲۰۲۵۷۸
جرم و جنایت

تـاوان سخت شکست عشقی

شکست عشقی,اخبار حوادث,خبرهای حوادث,جرم و جنایت
پسر جوان که بعد از به هم خوردن رابطه عاشقانه‌اش با یک دختر به دام اعتیاد افتاده بود، در توهم شیشه یک زن مطلقه را کشت.

به گزارش جام جم آنلاین، امین که حالا نزدیک به شش سال در زندان است می‌گوید زن مطلقه را به‌خاطر شباهت زیادی که به دختر مورد علاقه‌ام داشت کشتم و حالا پشیمانم.

 

یک ماه بیشتر تا اجرای حکم قصاصم نمانده بود که توانستم رضایت اولیای‌دم را جلب کنم تا بار دیگر به زندگی امیدوار شوم.

 

گفت‌وگوی اختصاصی تپش با متهم جوان را می‌خوانید.

 

چقدر درس خوانده‌ای؟

وقتی بازداشت شدم ۱۸ ساله بودم و هنوز دیپلمم را نگرفته بودم.

 

چند خواهر و برادر داری؟

خواهر ندارم. یک برادر دارم که از خودم بزرگ‌تر است و حالا در یک شرکت ساختمانی کار می‌کند و خرج مادرم را می‌دهد.

 

وضعیت مالی خانواده‌ات چطور بود؟

پدرم بازنشسته بود و یک خانه در مهرآباد جنوبی داشتیم. اما وقتی در زندان بودم پدرم فوت شد. مادرم به ناچار خانه‌مان را که تنها دارایی‌مان بود فروخت تا بتواند رضایت اولیای‌دم را جلب کند.

 

چطور با قربانی آشنا شدی؟

یک سال قبل از این ماجرا با دختر ۱۷ساله‌ای آشنا و به او علاقه‌مند شدم. چند بار از پدر و مادرم خواستم تا به خواستگاری اش بروند، اما چون فقط ۱۷ سال داشتم قبول نکردند. مخالفت‌های خانواده‌ام باعث شد رابطه من و دختر مورد علاقه‌ام به هم بخورد. از همان موقع دیگر دختر مورد علاقه‌ام را ندیدم. بعد از این شکست عشقی با قربانی آشنا شدم.

 

از نحوه آشنایی‌ات با قربانی بگو.

بعد از به هم خوردن رابطه ام با دختر ۱۷ ساله به افسردگی دچار شدم. کمتر از خانه بیرون می‌رفتم تا این‌که به سمت شیشه رفتم. مدتی بود تفریحی شیشه مصرف می‌کردم. یک بار که برای خرید شیشه رفته بودم با قربانی آشنا شدم. پریا هفت سال از من بزرگتر و به تازگی از همسرش جدا شده بود و با دختر خردسالش به تنهایی زندگی می‌کرد.او هم که به شیشه اعتیاد داشت برای خرید مواد به آنجا آمده بود. وقتی متوجه شباهت زیاد او با دختر مورد علاقه‌ام شدم، سر صحبت را با او باز کردم و این شروع آشنایی ما با هم بود.

 

چه مدت با او در ارتباط بودی؟

نزدیک به شش ماه . من آن زمان ۱۸ سال داشتم و او ۲۵ ساله بود. وقتی ماجرای شکست عشقی‌ام را به پریا گفتم قول داد بیشتر اوقاتش را با من بگذراند. او هم زن تنها و شکست خورده‌ای بود. به همین خاطر در این شش ماه هر روز به دیدنش می‌رفتم. می‌خواستم با او ازدواج کنم. فکر می‌کردم او تنها کسی است که می‌تواند مرا به آرامش برساند.

 

چرا او را کشتی؟

یک روز که پدر و مادرم در خانه نبودند پریا به خانه‌مان آمد و با هم شیشه مصرف کردیم. بار دیگر به یاد خاطرات گذشته افتادم. من به او گفتم می‌خواهم با هم ازدواج کنیم اما پریا گفت به خاطر اختلاف سنی هفت ساله این ازدواج ممکن نیست. او گفت بهتر است این فکر را از ذهنم دور کنم. پریا می‌گفت خودش هم از این زندگی خسته شده است.او پیشنهاد خودکشی را مطرح کرد. من هم که دچار توهم شده بودم در یک لحظه دستانم را دور گلویش پیچیده و او را خفه کردم.

 

چرا پریا پیشنهاد خودکشی را مطرح کرد؟

پریا می‌گفت ما نمی‌توانیم با هم ازدواج کنیم. اعتیادمان به شیشه نیز اوضاع را بدتر کرده. او گفت شاید مرگ باعث خلاصی‌مان از این زندگی شود. او دچار افسردگی بود. من هم تحت تاثیر شیشه حال طبیعی نداشتم که تصمیم گرفتم او و خودم را بکشم تا روحمان برای همیشه کنار هم باشد.

 

چرا خودت را نکشتی؟

همان موقع شیشه تلویزیون را شکستم. می‌خواستم با تکه‌های شکسته شیشه به شاهرگ گردن بزنم و خودکشی کنم، اما منصرف شدم. رگ دستم را زدم ولی وقتی خون را دیدم ترسیدم و با پلیس تماس گرفتم. در بیمارستان بستری بودم که به من گفتند به اتهام قتل بازداشت هستم. آنجا بود که فهمیدم دست به چه اشتباهی زده‌ام. باورم نمی‌شد که پریا را کشته‌ام .فکر می‌کردم به من دروغ می‌گویند و او بیهوش شده و چند ساعت بعد دوباره به هوش می‌آید.

 

چطور توانستی رضایت اولیای‌ دم را جلب کنی؟

چهار سال قبل به درخواست مادر و دختر خردسال پریا به قصاص و ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم شده بودم. در زندان هر شب کابوس اعدام می‌دیدم. یک ماه تا اجرای حکم قصاص باقی مانده بود و من شب و روز به مرگ فکر می‌کردم تا اینکه مادرم توانست رضایت اولیای‌دم را جلب کند.

 

مادرت چطور توانست آنها را به گذشت راضی کند؟

مادرم آخرین‌بار وقتی به ملاقاتم آمد قول داد رضایت اولیای‌دم را جلب کند. او بارها مقابل در خانه‌شان رفته و التماس کرده بود. تا این‌که خانه پدریمان را به مبلغ ۱۰۵ میلیون تومان فروخت و رضایت اولیای‌دم را جلب کرد.

 

می‌دانی حالا دختر خردسال پریا کجاست و چه سرنوشتی دارد؟

نه. هیچ خبری از او ندارم. اما می‌دانم من زندگی و آینده اش را تباه کردم.

 

وقتی فهمیدی اولیای‌دم گذشت کرده‌اند، چه حالی داشتی؟

باورم نمی‌شد. فکر می‌کردم خواب هستم. بیدار می‌شوم و خودم را بار دیگر در زندان می‌بینم.

 

فکر می‌کنی اشتباه زندگی‌ات کجا بود؟

من اشتباهات زیادی مرتکب شدم. اول این‌که می‌خواستم پدر و مادرم در ۱۷ سالگی برایم به خواستگاری بروند. بعد برای لجباری با آنها سراغ شیشه رفتم و شش سال این‌طور خودم را گرفتار کردم.

 

در مدت شش سالی که در زندان هستی چکار می‌کنی؟

من در زندان دیپلم گرفتم. در دانشگاه شرکت کردم و حالا فوق‌دیپلم کامپیوتر دارم. من در این سال‌ها در زندان در کلاس‌های قرآن شرکت کردم. در رشته‌های قرآنی و ورزشی مقام کسب کرده و تقدیر نامه‌های زیادی گرفته‌ام.

 

بعد از آزادی از زندان می‌خواهی چه‌کار کنی؟

در زندان تصمیم گرفتم پاک شوم. توبه کردم و از خداوند خواستم تا مرا ببخشد. می‌خواهم بعد از آزادی از زندان پیش اولیای‌دم بروم و از آنها حلالیت بطلبم. بعد قصد دارم درسم را ادامه بدهم. می‌خواهم زندگی آرامی برای مادرم فراهم کنم. او در این شش سال پدرم را از دست داد و سختی‌های زیادی کشید.

 

 

  • 11
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش