چندی پیش زن جوانی به دادسرا رفت و از خواستگارش شکایت کرد. او گفت: مدتی قبل خواهرم پسر جوانی را که فیلمبردار بود به من معرفی کرد. از همان روز اول قرارمان ازدواج بود و خانوادهها نیز در جریان بودند. چند ماه قبل به بهانه اینکه مادر شهاب میخواهد با من صحبت کند، او مرا به خانهشان دعوت کرد. اما وقتی به آنجا رسیدم شهاب گفت برای مادرش کاری پیش آمده و خانه نیست. در این میان برایم آبمیوه آورد اما پس از خوردن آن بیهوش شدم.
او ادامه داد: بعد از به هوش آمدن متوجه جنایت سیاهی که رخ داده بود شدم. اما چون قرار بود با شهاب ازدواج کنم از این موضوع به کسی چیزی نگفتم. بعد از مدتی متوجه شدم که از شهاب باردار شدهام. برای همین موضوع را با او در میان گذاشتم و او مدام وعده میداد که بزودی به خواستگاریام میآید. وی ادامه داد: با همین وعده و وعیدها بچه را نگه داشتم و الان هم کودکم به دنیا آمده است اما او هنوز هم از ازدواج با من طفره میرود.
با شکایت دختر جوان تحقیقات آغاز شد. اما وی قبل از آنکه منتظر اقدام پلیس شود یک روز با شهاب تماس گرفت و با این عنوان که قصد اسباب کشی دارد شهاب را به خانهشان کشاند. دختر جوان – مهناز- و خانوادهاش یک ساعت شهاب را در خانهشان حبس کرده و بعد از آن با پلیس تماس گرفته و پسر فیلمبردار را تحویل پلیس دادند.اما شهاب پس از انتقال به دادگاه کیفری با گذاشتن وثیقه آزاد شد تا تحقیقات در این خصوص انجام شود. این در حالی است که وی بلافاصله پس از آزادی به اداره پلیس رفت و از مهناز به اتهام آدم ربایی شکایت کرد.
با شکایت پسر جوان ،دستور بازداشت مهناز صادر شد و تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.
- 18
- 3