یک سال پیش مأموران پلیس چهاردانگه در جریان آتشسوزی خودرویی قرار گرفتند که به گفته شاهدان سرنشینی هم داشت.
با حضور مأموران آتشنشانی و پلیس آتش خاموش شد، اما مردی که پشت فرمان نشسته بود به طور کامل سوخته و جانش را از دست داده بود. زمانی که تحقیقات در اینباره آغاز شد، جوانی به نام پیام به مأموران گفت قتل کار او بوده و برای گرفتن انتقام از دوستش شروین دست به این جنایت هولناک زده است.
او گفت: مدتی بود که احساس میکردم همسرم مثل سابق نیست و با من مانند غریبهها برخورد میکند، بدون اینکه همسرم متوجه شود موضوع را پیگیری کردم و فهمیدم او با کسی رابطه دارد. همسرم را تحت فشار قرار دادم و متوجه شدم کسی که با زنم پریسا رابطه داشته، دوستم شروین است که در همسایگی ما کار میکند. این موضوع بهشدت من را ناراحت کرد. شب و روز نداشتم و اصلا نمیتوانستم زندگی عادی داشته باشم. من دو بچه دارم حتی به اینکه از زنم انتقام بگیرم هم فکر کردم، اما جواب بچههایم را نمیتوانستم بدهم.
به دنبال این بودم که طوری به خودم ثابت کنم اشتباه کردهام و همسرم تحت فشار اینطور به من گفته است. روز حادثه با شروین قرار گذاشتم و به او گفتم میخواهم به مسافرت بروم و خواستم تا ماشینم را چک کند تا در راه اتفاقی نیفتد. وقتی سر قرار حاضر شد و با هم سوار ماشین شدیم، سر صحبت را باز کردم و از او خواستم توضیحی درباره رابطهاش با همسرم بدهد.
شروین حتی انکار نکرد و به من گفت که با زن من رابطه داشته است. آنقدر از این مسئله ناراحت شدم که از ماشین پیاده شدم درها را قفل کردم و روی ماشین بنزین ریختم و فندک زدم این کار چند ثانیه بیشتر طول نکشید و شروین نتوانست از ماشین پیاده شود و سوخت. وقتی مأموران آمدند من موضوع را به آنها گفتم. وقتی پلیس از همسر پیام بازجویی کرد، او به رابطه با شروین اعتراف کرد. در پایان جلسات بازپرسی و با توجه به درخواست قصاص از سوی اولیایدم کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
متهم روز گذشته در شعبه ۸ دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: شروین با همسرم پریسا رابطه برقرار کرده و آنها به من خیانت کرده بودند. من یک لحظه وقتی شروین در چشمانم نگاه کرد و گفت با زن من رابطه داشته، بهشدت خشمگین شدم و نتوانستم خودم را کنترل کنم و ماشین خودم را که شروین در آن بود، به آتش کشیدم. در ادامه شاهد پرونده در جایگاه قرار گرفت. او گفت: من وقتی رسیدم پیرمردی آن اطراف داشت فریاد میزد که جوانی در ماشین آتش گرفته است.
مرد خیلی ترسیده بود، از من خواست کمک کنم نزدیک ماشین شدم دیدم مرد جوانی (متهم) آنجا ایستاده است و با در ماشین کلنجار میرود. گفتم چه میکنی. گفت کسی در ماشین هست و هرچه سعی میکنم، نمیتوانم در را باز کنم. من هم او را کنار زدم و در را باز کردم، اما همان لحظه ماشین منفجر شد و نتوانستیم مردی را که داخل ماشین بود نجات دهیم. بعد از آن هم پلیس و آتشنشانی به محل رسیدند و آتش را خاموش کردند. بعد از گفتههای شاهد پرونده و بیان آخرین دفاعیات از سوی متهم و وکیلمدافع او، هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
- 32
- 14