ساعت یک ظهر ۳۰ مهرسال ۹۰ قتل زنی ۷۵ ساله به نام «ماه سلطان» به کلانتری ۱۱ سعدی شهرکرد اعلام شد که با اطلاع از این موضوع همراه با همکارانم از تشخیص هویت و اداره مبارزه با جرایم جنایی برای بررسی صحنه و چگونگی جنایت به چهارراه فصیحی روبهروی پارکینگ وحدت مراجعه کردیم. پس از ورود به خانه با جسد پیرزن که به پشت افتاده بوده و شواهد نشان میداد با ضربات چاقو به قتل رسیده، روبهرو شدیم.
با بررسی صحنه جرم و تهیه تصاویر مورد نیاز و در ادامه انتقال جسد به پزشکی قانونی، بررسیهای میدانی برای شناسایی عامل يا عاملان جنایت را آغاز کردیم. در ابتدا تحقیقات محلی را آغاز کردیم و مشخص شد آخرین نفری که قربانی را صحیح و سالم دیده است، جوانی به نام ماهور، پسر همسایه طبقه بالایی مقتول بوده است. او را به اداره احضار کردیم و این جوان در بازجویی گفت که ساعت ۱۰ صبح برای گرفتن پیچ گوشتی برای تعمیر آبگرمکن توسط پدرش به مقابل آپارتمان ماه سلطان رفته است.
تحقیق از خانواده ماه سلطان که همراه با دختر ۵۰ساله و دو فرزند دختر و پسرش زندگی میکرد، ادامه داشت و نوه او به نام «پریوش» که دانشآموز دبیرستان تیزهوشان بود در تحقیقات گفت ساعت ۱۱ صبح برای دیدن مادربزرگش وارد ساختمان شده و مرد موسپید ۵۰ سالهای را دیده که با حالتی پریشان و البته لبخندزنان از ساختمان خارج شده است. او عنوان کرد که همسایه بالایی مادربزرگش را هنگام پایین آمدن از پلهها دیده و احتمال میدهد قتل از سوی یکی از این دو نفر صورت گرفته باشد.
اما وی درباره اطلاع از کشته شدن مادربزرگش گفت که در خانه ماه سلطان را چندین باز زده و وقتی جوابی نشنيده با کلید یدکی که در اختیار داشته، وارد خانه میشود و مادربزرگش را در حالی میبیند که در آستانه آشپزخانه به صورت طاق باز افتاده بوده و ابتدا تصور کرده که او سکته کرده است و وقتی جلوتر میرود، می بیند که در دست او چاقویی بزرگ است و چاقو را برداشته و روی کابینت میگذارد و هنگامی متوجه میشود، مادربزرگش کشته شده که او را برمیگرداند. این دختر ادامه داد که سیمچینی کنار ماه سلطان پیدا کرده که شواهد نشان میداده النگوهای او توسط قاتل به سرقت رفته است.
بخشی از این ادعا را ماهور، پسر همسایه بالایی تایید کرد. ماهور گفت که پریوش فریادزنان در خانهشان را کوبیده و گفته که مادربزرگش را کشتهاند و به پلیس و اورژانس زنگ زدهاند.
پروانه، دختر دیگرمقتول نیز که از کشته شدن مادرش شوکه شده بود، در تحقیقات بيان کرد که تا ساعت ۱۲ شب مادرش در حال تماشای تلویزیون بوده و صبح هم برای او صبحانه درست کرده است. او بهعنوان یکی از کسانی که تا ساعت ۹ و ۳۰ دقیقه صبح در خانه حضور داشته، بيان کرد بعد از صرف صبحانه برای حضور در کلاس دانشگاه از خانه خارج شده است و ساعت ۱۱ و ۳۰ دقیقهای شماره ناشناسی با او تماس گرفته و خودش را هاشمی معرفی کرده و گفته که سریع خودش را به خانه برساند؛ چراکه برای مادرش اتفاق بدی افتاده است.
در ادامه برای یافتن ردی از عامل جنایت با رییس پلیس آگاهی، سایر کارآگاهان جنایی و رییس اداره تشخیص هویت جلسهای گذاشتیم و پنج فرضیه را مطرح کردیم. نخستین فرضیهمان مبنی بر قتل از سوی یکی از اعضای خانواده بود. دومین فرضیه، انگیزه برای سرقت، سومین فرضیه، انتقامجویی، چهارمین فرضیه، انگیزه قتل بهخاطراختلافات ملکی و آخرین فرضیه قتل ناموسی بود.
در ادامه تجسس ویژهای را ترتیب دادیم و همه تماسهای تلفنی چند روز گذشته دختران، نوهها و همسایههاي قربانی را مورد ردیابی قرار دادیم. تا اعلام نهایی از سوی اداره اطلاعات جنایی، قرار شد رفتار و رفتوآمدهای افراد مشکوک در این پرونده را بررسی کنيم. حتی فرزندان برادر قربانی را که با او اختلافات ملکی شدید داشتند، تحت بازجویی قرار داديم ولی نتیجهای در پی نداشت.
برای اینکه هیچ خلأیی در روند بررسی پرونده رخ ندهد از هیچ کاری کوتاهی نکردیم تا جایی که از دانشگاه پیام نور در رابطه با حضور یا عدم حضور دختر قربانی به نام پروانه استعلام کردیم.
همه ساکنان آپارتمان و هشت تن از دانشجویانی که در نزدیکی ساختمان قربانی زندگی میکردند به پلیس آگاهی احضار و از آنها بازجویی شد که در پایان هیچ سرنخ جدیدی بهدست نیامد.
ما از همه مظنونان که حتی یک درصد احتمال میدادیم انگیزه به قتل رساندن قربانی را داشتند، بازجویی و تحقیق کردیم و با توجه به عدم موفقیت، بر فرضیه قتل خانوادگی تمرکز کردیم.
باتوجه به اینکه استاد زبان انگلیسی دانشگاه تایید میکرد که پروانه ساعت ۱۰ تا ۱۱:۳۰دقیقه سر کلاس درس حاضر بوده ولی تناقض در ادعاهای این دختر نشان می داد وی حقیقتی را پنهان می کند.
پرینت تماس های پروانه حاکی از این بود او با دو پسر اهل شیراز و یاسوج در ارتباط است و تا ساعت دو و ۴۵ دقیقه بامداد با یکی از این جوان ها پیامک رد و بدل کرده است. با این وجود با هماهنگی با حراست دانشگاه از استاد زبان انگلیسی دعوت کردیم برای تحقیقات به اداره آگاهی بیاید. از او خواستیم تا لیست حضور و غیاب خود را همراهش بیاورد.
با ارائه لیست حضور و غیاب از سوی استاد، مشخص شد وی مقابل اسم پروانه ابتدا حرف «غ» یعنی غیبت را گذاشته و دوباره آن را با تیک حضور اصلاح کرده است. با بهدست آمدن این سرنخ پروانه برای چندمین بار تحت بازجویی قرار گرفت و با شواهدی که بهدست آورده بودیم، او را بیامان مورد پرسش قرار دادیم تا اینکه او پرده از راز جنایت هولناکی برداشت.
او اعتراف کرد که از دو سال پیش بهصورت تلفنی با دو نفر به نام داود و محمدتقی از یاسوج و شیراز ارتباط تلفنی داشته و مادرش هم از این موضوع باخبر شده بود و چندین بار سر این ماجرا باهم مشاجره شدید کرده اند. او گفت که مادرش مدام او را نصیحت میکرده که در فامیل سابقه نداشته دختری با پسر غریبه ای ارتباط برقرار کند واگر کسی بفهمد، آبرویشان در فامیل میرود و باید دست از این کار بردارد.
ساعت ۱۰ صبح که ماهور به مقابل خانهشان آمده و پیچ گوشتی را گرفته، ماه سلطان در حال درست کردن ناهار بوده که تلفن پروانه زنگ میخورد و او باب نصیحت را باز میکند و بین مادر و دختر مشاجره رخ میدهد و در نهایت پروانه از کوره در میرود و با چاقویی که روی کابینت قرار داشته، بهسوی مادرش حملهور میشود و او را به قتل میرساند.
پروانه پس از به قتل رساندن مادرش وقتی متوجه میشود دست به چه کاری زده است، برای اینکه قتل را به فرد دیگری نسبت بدهد با سیم چین النگوهای مادرش را میچیند و با برداشتن انگشترهای او صحنه را طوری ترسیم میکند که دزد برای سرقت وارد خانه شده و پس از به قتل رساندن مادرش، طلاهای او را به سرقت برده است.
این دختر در ادامه بهسرعت خود را به کلاس درس میرساند تا طوری وانمود کند که سر کلاس بوده تا هیچ سرنخی به دست پلیس نیفتد. ما برای کشف این پرونده شبانه روز تلاش کردیم و در نهایت لیست حضور و غیاب استاد دانشگاه سرنخ اصلی را در اختیارمان قرار داد.
این پرونده جزو مهمترین پروندههایی است که تاکنون به آن رسیدگی کردهایم.
- 18
- 3