دوم اردیبهشت سال ۹۳ جسد پسر جوانی در شرق پایتخت پیدا شد و مأموران پس از حضور در محل جنایت دریافتند که این جوان را خفه کردهاند.
مردی که پیدا شدن جسد را به پلیس اطلاع داده بود، در بازجویی به پلیس مدعی شد، دو پسر قصد داشتند جسد را به صندوق عقب یک خودرو انتقال دهند که با مشاهده من، آن را رها کردند و پا به فرار گذاشتند. البته من شماره پلاک خودرویشان را یادداشت کردم.
بدین ترتیب پسری به نام فرزاد دستگیر شد و به قتل با انگیزه انتقامجویی اعتراف کرد.پرونده فرزاد با صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه دهم وبعد شعبه هفتم دادگاه فرستاده شد و قضات پس از تحقیق از متهم و با توجه به محتوای پرونده حکم تبرئهاش را از قصاص صادر کردند اما این حکم با اعتراض دیوانعالی روبهرو شد که سرانجام متهم چهارمین بار درشعبه پنجم دادگاه کیفری محاکمه شد.
در آغاز جلسه محاکمه پدر مقتول در جایگاه مخصوص ایستاد و خواستار صدور حکم قصاص برای متهم شد.
سپس وکیل مدافع متهم در جایگاه قرار گرفت و با اشاره به اختلال شخصیت اجتماعی متهم گفت: این فرد از دوازده سالگی اهل مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی بود و بارها با دیگران درگیر شده است. در سال اول راهنمایی نیز به خاطر درگیریهای زیادی که داشته از مدرسه اخراج شده است.
سپس فرزاد متهم به قتل در جایگاه قرار گرفت و گفت: اتهام قتل را قبول دارم. آن زمان من ۱۷ ساله بودم و برای انتقام مسیر اشتباهی را انتخاب کردم. ماجرا از یک جشن تولد شروع شد. من و مقتول به آن جشن دعوت شده بودیم. میهمانان مشروب خورده بودند و حالت طبیعی نداشتند. من قصد ترک آنجا را داشتم که متوجه شدم مقتول قصد آزارم را دارد. بعد از آن جشن تولد، او باز هم سد راهم شد. به همین دلیل تصمیم به انتقام گرفتم.
شب حادثه با او در پارک روبهرو شدم و با تسمهای که روی زمین افتاده بود خفهاش کردم و جسد را میان شمشادها انداختم. بعد به خانه بازگشتم، خودروی پدرم را برداشتم و با دوست صمیمیام که در جریان کارهای مقتول بود، تماس گرفتم. همراه او به پارک رفتم و جنازه را در کیسهای گذاشتم تا با خودروی پدرم به خارج از شهر منتقل کنیم اما شاهدی ما را دید...
در پایان محاکمه دادرسان دادگاه فرزاد را به قصاص محکوم کردند.
معصومه مرادپور
- 18
- 1