رسیدگی به این پرونده از دوم آذر سال ۹۱ زمانی کلید خورد که زن ۲۰ سالهای به نام مهسا به مأموران کلانتری ۱۷ شهر جدید پرند مراجعه کرد و راز ارتکاب دو قتل به دست شوهرش را فاش کرد. وی به کارآگاهان جنایی گفت: شوهرم برادرش را کشت تا راز قتل پدرش فاش نشود. یکسال از ازدواجم با فرهاد میگذشت تا اینکه روزی با من درد دل کرد و از راز قتل پدرش پرده برداشت. او مدعی بود مادرش به خاطر بدرفتاریهای پدرش خودکشی کرده و به همین خاطر نیز او بعد از مرگ مادر تصمیم به قتل پدرش گرفته است.
فرهاد بعد از قتل طوری صحنهسازی کرده بود که مأموران پلیس فکر کنند پدرش خودکشی کرده است. به همین خاطر ماجرا مخفی ماند. بعد از آن بود که من ماجرا را برای برادرش رضا تعریف کردم. شوهرم وقتی متوجه شد که رازش را برملا کردهام، نقشه قتل رضا را کشید تا ماجرای قتل پدرش مخفی بماند.
زن جوان در ادامه گفت: شوهرم برادرش را با شیرینی مسموم و بیهوش کرد. سپس با چاقو او را کشت. فردای روز حادثه با شوهرم یکچمدان خریدیم و جنازه را داخل آن گذاشتیم و به محمودآباد مازندران رفتیم.
جنازه را کنار دریا زیر تخته سنگی گذاشتیم و فرار کردیم. بعد از آن شوهرم تهدید کرد تا از این ماجرا با کسی حرفی نزنم. آن زن با ترس و اضطراب گفت: فرهاد قبل از قتل برادرش تهدید کرده بود خواهرش را هم خواهد کشت تا اینکه دو شب قبل به خاطر موضوعی با هم درگیر شدیم و از ترس اینکه مرا نیز سر به نیست کند، تصمیم گرفتم واقعیت را به پلیس بگویم.
به دنبال اظهارات این زن، مأموران پلیس به خانه فرهاد در شهرک آفتاب رفتند و متهم را دستگیر کردند. با انتقال متهم به پلیس آگاهی او تحت بازجویی قرار گرفت و پرده از دو قتل برداشته شد.متهم در بازجوییها ابتدا به قتل پدرش اعتراف کرد و در شرح ماجرا گفت: مادرم از رابطه پدرم با چند زن دیگر باخبر شده بود به همین خاطر نتوانست تحمل کند و تصمیم به خودکشی گرفت.
او هشتم مردادماه سال ۸۹ خودش را از طبقه پنجم به پایین انداخت و خودکشی کرد. با این اتفاق کینه پدرم را گرفتم و نقشه قتل او را کشیدم.روز حادثه شیرینی آغشته به مواد بیهوشی را به پدرم دادم و مسموم شد. وقتی خوابش برد شیرگاز را باز گذاشتم تا همه فکر کنند او خودکشی کرده است.دو سال بعد از قتل پدرم دچار مشکلات روحی-روانی شدم و با قرص خودکشی کردم. اما نجات پیدا کردم.
وقتی از بیمارستان مرخص شدم با مهسا که عقد کرده بودیم درد دل کردم و ماجرای قتل پدرم را به او گفتم. اما او امانتدار نبود و این قضیه را به برادرم گفت. به همین خاطر تصمیم گرفتم برادرم را هم بکشم. بعد از اقرارهای متهمان، فرهاد به اتهام مباشرت در قتل، اختفای جسد، مباشرت در ضرب و جرح و ایراد صدمه عمدی منجر به فوت و مهسا به اتهام مباشرت در اختفای جسد، روانه زندان شدند.
این پرونده خیلی زود به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد ودر نخستین جلسه خواهر مقتول اعلام گذشت کرد اما در ادامه برادر مقتول و دختر ۱۲ سالهاش درخواست قصاص کردند. سپس متهم ردیف اول در جایگاه قرار گرفت و اتهامهایش را قبول کرد و گفت: در زندان بودم که مهسا درخواست طلاق کرد. موافقت کردم و او را طلاق دادم.در ادامه مهسا با انکار اتهاماتش گفت: همه اظهارات روز اول به خاطر تهدیدهای شوهرم بود. او بعد از دستگیری مرا تهدید کرد که اگر معاونت در قتل را قبول نکنم، کسی را سراغ خودم و خانوادهام خواهد فرستاد.
بدین ترتیب فرهاد به دو بار قصاص محکوم شد اما حکم از سوی قضات دیوانعالی کشور نقض شد چرا که به اتهام معاونت در قتل همسر وی توجهی نشده بود. صبح دیروز متهمان بار دیگر در شعبه دهم دادگاه کیفری محاکمه شدند و زن جوان بار دیگر منکر اتهام معاونت در قتل شد و گفت از ترس تهدیدهای شوهرم با او همکاری کردم. بدین ترتیب پس از پایان جلسه قاضی قربانزاده و مستشارانش برای صدور حکم وارد شور شدند.
- 12
- 2