به گزارش همشهری، ششم دیماه امسال گزارش مرگ مشکوک مردی به قاضی جنایی پایتخت اعلام شد. با دستور وی مأموران راهی محل حادثه که ساختمانی حوالی یافتآباد بود شدند.
متوفی مردی بود ۶۰ساله که در آپارتمان طبقه دوم در بستر خواب جانش را از دست داده بود. همسر اول متوفی ۴سال قبل فوت شده بود و او پس از مدتی با زنی ۳۲ساله ازدواج کرده بود.
یافتههای کارآگاهان نشان میداد که همسر او شب قبل برای دیدن خانوادهاش به شهرستان رفته و او در خانه تنها بود. نخستین کسی که با جسد روبهرو شده بود پسر وی بود که میگفت هر چه به پدرش زنگ میزده پاسخ نمیداده است. در از داخل قفل بود که مجبور شدند آن را بشکنند و وارد آپارتمان شوند. به گفته پسر قربانی، پدرش درحالیکه کنار بخاری خواب بود جانش را از دست داده بود و با توجه به اینکه لوله بخاری از جایش بیرون آمده بود علت مرگ گازگرفتگی اعلام و گواهی فوت برایش صادر شد.
۳ روز بعد
درحالیکه پرونده مرگ مرد ۶۰ساله مختومه شده بود ۳روز بعد پسر وی راهی دادسرای جنایی تهران شد و گفت: من احتمال میدهم پدرم به قتل رسیده است. چون فردای روز حادثه متوجه شدیم که کارت عابربانک وی سرقت شده و ۶میلیون تومان از حسابش برداشت کردهاند. در چنین شرایطی تحقیق در این پرونده از سر گرفته شد. مأموران بار دیگر تمام زوایای حادثه را بررسی کردند تا اینکه با مطرح شدن دو دلیل، فرضیه جنایت قوت یافت. نخستین دلیل سرقت کارت عابربانک پس از حادثه بود و دیگری اینکه روز حادثه پنجره بالکن باز بود. این یعنی فردی، لوله بخاری را از جایش بیرون کشیده بود تا صحنهسازی کند.
اقرار به جنایت
تحقیقات حکایت از این داشت که از کارت عابربانک متوفی، ۵میلیون تومان به کارت دیگری پول واریز شده است. مأموران صاحب کارت را شناسایی کردند و پی بردند که او یکی از دوستان نوه قربانی است. صاحب کارت مدعی شد که دوستش این پول را به حسابش واریز کرده و او همان روز به بانک رفته و نقدا ۵میلیون تومان از حسابش برداشته و تحویل دوستش کامران(نوه قربانی) داده است. کامران نوه ۲۰ساله قربانی بود که هر ازگاهی به خانه پدربزرگش میرفت و پیش او میماند. از سوی دیگر پسر قربانی با شکایت از کامران گفت که به او مشکوک است و احتمال میدهد او دست به جنایت زده باشد. در چنین شرایطی قاضی جنایی دستور بازداشت کامران را صادر کرد و او صبح شنبه ۲۲دیماه دستگیر شد. پسر جوان وقتی مقابل افسر بازجو نشست سعی کرد خودش را خونسرد نشان دهد. افسر بازجو شروع کرد به سؤال پرسیدن و هنوز به سؤال چهارم نرسیده بود که ناگهان کامران فریاد زد: «من پدربزرگم را کشتهام و به صحنهسازی پرداختم.» کامران مدعی شد که پدربزرگش مدام تحقیرش میکرده به همین دلیل دست به جنایت زده است.
از ۱۰سالگی کارتنخواب شدم
متهم به قتل دیروز برای تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و جزئیات جنایتی که ششم دیماه مرتکب شده بود را شرح داد. او گفت از ۱۰سالگی کارتنخواب شده و گدایی میکرده است، با این حال درس خوانده و دیپلمش را گرفته است اما دیگر نتوانسته ادامه تحصیل بدهد. در ادامه گفتوگوی همشهری با این متهم ۲۰ساله را میخوانید.
چرا از ۱۰سالگی کارتنخواب شدی؟
راستش را بخواهید وقتی ۲ساله بودم پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند.یک برادر بزرگتر هم داشتم که هردوی ما پس از جدایی پدر و مادرم پیش پدربزرگم رفتیم. پدربزرگم(پدرپدرم) عاشق برادرم بود اما اصلا مرا دوست نداشت. پدر و مادرم هم هردو جداگانه ازدواج کرده و صاحب فرزند شده بودند و اصلا اهمیتی به ما نمیدادند. روزهای سختی بود زندگی درخانه پدربزرگی که مرا نمیخواست. همین شد که وقتی ۱۰ساله بودم از آنجا فرار کردم. جایی نداشتم بروم و شدم کارتنخواب. مجبور بودم با تکدیگری و دستفروشی خرج خودم را تامین کنم. در این میان هم گاهی به دیدن پدربزرگ دیگرم میرفتم. یعنی پدرمادرم؛ همانی که چند روز پیش جانش را گرفتم.
خب بعد چه شد؟
پدربزرگم(مقتول) گاهی به من پول تو جیبی میداد و توانستم درسم را بخوانم. اما هیچ وقت زندگی درستی نداشتم. از همان سن کم کنار کارتنخوابها و معتادان دیگر بودم و مجبور شدم شیره تریاک مصرف کنم. آنقدر که من هم در سن کم معتاد شدم اما در نوجوانی ترک کردم.
چه شد که دست به جنایت زدی؟
۱۶سالم بود که پدربزرگم(مقتول) به من پیشنهاد تا برای همیشه به خانه او بروم و نزدش زندگی کنم. من قبول نمیکردم اما بعد به زور مرا برد. بیشتر بهخاطر آبرویش بود. از وقتی که پا در خانه او گذاشتم سرزنشهایش شروع شد. مدام مرا تحقیر میکرد و میگفت تو نمیتوانی درست زندگی کنی. همیشه مرا با برادر دیگرم مقایسه میکرد و همینها مرا عذاب میداد. برادرم را همه دوست داشتند اما مرا هیچکس دوست نداشت. همیشه از بیمحبتی اطرافیانم رنج میبردم. این شد که تصمیم به کشتن او گرفتم.
چطور او را کشتی؟
شب حادثه او کنار بخاری خواب بود. همسرش هم برای دیدن خانوادهاش به شهرستان رفته بود. همان شب با خودم گفتم او را بکشم تا هم انتقام بگیرم و هم کارت عابربانکش را بردارم. با پتو خفهاش کردم و بعد لوله بخاری را از جایش بیرون آوردم. بعد در را از داخل قفل کردم چون معمولا پدربزرگم شبها در را قفل میکرد و از طریق بالکن به حیاط پریدم. اصلا حواسم به پنجره نبود تا آن را ببندم. میخواستم صحنه را طوری نشان بدهم که انگار بهدلیل گازگرفتگی فوت شده است. قبل از همه اینها کارت عابربانک پدربزرگم را برداشتم و مقداری پول بهحساب دوستم ریختم و پولش را گرفتم، چون خودم کارت نداشتم.
بعد از قتل چه کردی؟
تا ۸شب در خیابان پرسه میزدم. خیلی ترسیده بودم. بعد داییام جسد را دیده و مرگ پدربزرگم را به من خبر داد. حتی در مراسم تشییع جنازه هم شرکت کردم اما مدام میلرزیدم و وحشت داشتم مبادا لو بروم. در این مدت هم بهشدت عذاب وجدان داشتم تا اینکه بالاخره دستم رو شد و گیر افتادم.
- 14
- 1