این پرونده سال ۹۴ تشکیل شد. آن زمان بر اساس گزارشی که اهالی آپارتمانی در ستارخان به مأموران پلیس دادند مشخص شد مرد جوانی از طبقات بالایی آپارتمان به پایین پرت شده و جانش را از دست داده است. زمانی که پلیس در محل حاضر شد، فردی که جسد را پیدا کرده بود به مأموران گفت نمیداند این جوان در کدام واحد زندگی میکند و تا به حال او را ندیده است، اما مأموران خیلی زود متوجه شدند این جوان با زنی به نام ژاله که از ساکنان آن ساختمان بود رابطه داشت و با توجه به نوع حادثه، متوفی از آپارتمان همان زن به بیرون پرت شده است.
ژاله مورد بازجویی قرار گرفت. این زن قبول کرد مقتول در خانه او بوده و گفت: من شوهری صیغهای به نام مهرداد دارم که گاهی به خانهام میآمد. روز حادثه مقتول که امید نام داشت، در خانه من بود که مهرداد هم زنگ در را زد. به محض اینکه در را باز کردم، مهرداد وارد شد. امید که او را دیده بود به اتاق رفت و احتمالا قصد فرار داشت که از پنجره به بیرون پرت شد.
مهرداد هم از سوی پلیس مورد بازجویی قرار گرفت. او گفت: من اصلا این جوان را ندیدهام و نمیدانم کیست و در خانه همسر من چه میکرد. وقتی وارد خانه شدم، همسرم گفت خوابش میآید و حالش خوب نیست و میخواهد بخوابد، بعد هم گفتند کسی در حیاط خانه مرده است، من اصلا این مرد را ندیدم.
زمانی که متخصصان بررسی صحنه جرم، خانه ژاله را مورد بررسی قرار دادند متوجه شدند هیچ اثری که نشان دهد مقتول خود را از پنجره به بیرون پرت کرده باشد وجود ندارد و هیچ اثر انگشت یا خراشیدگی روی پنجره نیست. بنابراین احتمال اینکه این فرد از سوی شخص دیگری به پایین پرت شده باشد قوت گرفت. وقتی که مهرداد و ژاله هم نتوانستند به طور دقیق توضیح دهند چه اتفاقی افتاده است با شکایت اولیایدم بازداشت شدند.
متهمان در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفتند و در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند. متهمان دوباره ادعای خود را مطرح کردند و گفتند دستی در قتل نداشتند.
ژاله گفت: امید مدتی بود که میخواست با من رابطه داشته باشد. با اینکه به او گفته بودم شوهر دارم، اما رهایم نمیکرد و میگفت هرطور شده میخواهد با من رابطه برقرار کند. ما ارتباط خاصی با هم نداشتیم، اما امید گاهی به خانه من میآمد. من مریض بودم و حال خوبی نداشتم و در این مدت هم مهرداد خیلی به من سر میزد. روز حادثه او سرزده آمد و وارد خانه شد. امید که این صحنه را دید ترسید و به اتاق عقبی رفت، من اصلا ندیدم چطور رفت.
چنددقیقه بعد به مهرداد گفتم بیا برویم بیرون و دوری بزنیم، حوصلهام سر رفته است. درواقع میخواستم فرصتی به امید بدهم تا از خانه خارج شود. من و شوهرم با هم بیرون رفتیم و وقتی برگشتیم همسایه گفت که جوانی در حیاط افتاده است. به محض اینکه وارد خانه شدیم، من فهمیدم که آن جوان امید است، اما آنموقع چیزی نگفتم. با مهرداد بیرون رفتیم و بعد هم من دوباره به تنهایی به خانه برگشتم و در تماس تلفنیای که با مهرداد داشتم به او گفتم کسی که امروز جسدش در حیاط است در خانه من بود و از آنجا به بیرون پرت شده است، بعد هم پلیس ما را دستگیر کرد. من و مهرداد هیچکدام در این قتل نقشی نداشتیم.
گفتههای این زن در حالی بود که اولیایدم درخواست قصاص کرده و عنوان کردند حاضر به گذشت نیستند، بااینحال قضات دادگاه کیفری استان تهران دو متهم را از اتهام قتل عمدی تبرئه و ژاله را با توجه به رابطه نامشروع به ۹۹ ضربه شلاق محکوم کردند. رأی صادره مورد اعتراض اولیایدم قرار گرفت و پرونده یکبار دیگر در دیوانعالی کشور به جریان افتاد. قضات دیوان این اعتراض را وارد دانسته و با توجه به نظریه کارشناسان بررسی صحنه جرم رأی را نقض کرده و خواستار رسیدگی دقیق به آن شدند.
کشوقوسهای پرونده با مرگ ژاله بیشتر شد. ژاله به دلیل بیماری در این مدت جان خود را از دست داد و مهرداد تنها متهم این پرونده شناخته شد. با توجه به نقض رأی صادره، متهم دیروز در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. او اتهام را قبول نکرد و گفت: من قبلا هم گفتهام ژاله صیغه ۹۹ ساله من بود و چون خودم همسر و فرزند داشتم، نمیتوانستم او را عقد دائم کنم. روز حادثه هم وقتی مقابل خانه ژاله رفتم، در زدم. او در را دیر باز کرد و گفت دارو خورده و خوابیده بوده. وارد خانه شدم، کمی که نشستیم گفت با هم بیرون برویم و چرخی بزنیم. وقتی به خانه برگشتیم، یکی از همسایهها گفت جوانی خود را از بلندی ساختمان به پایین پرت کرده و مرده است. ژاله خیلی آشفته شد و گفت دوباره بیرون برویم. وقتی که میخواستیم برگردیم، من خواستم همراهش باشم، اما قبول نکرد و گفت میخواهد تنها باشد. بعد زنگ زد و گفت کسی که خودش را کشته امید است و با او رابطه داشته. من قتلی مرتکب نشدم و اتهام را قبول ندارم.
بعد از گفتههای متهم و با توجه به مرگ ژاله، وکیلمدافع مهرداد در جایگاه حاضر شد و دفاعیات خود را مطرح کرد. دادگاه برای صدور رأی دادگاه وارد شور شد.
- 13
- 4