به گرازش شرق، این در حالی بود که ساعاتی قبل از اعلام خبر گمشدن این مرد، مأموران جسد مردی را از داخل یک کانال آب پیدا کرده بودند. هرچند بررسیهای اولیه نشان میداد این مرد غرق شده است اما بعد از اینکه جسد از سوی زن جوان شناسایی و مشخص شد جسد متعلق به حامد شوهر اوست، پزشکی قانونی اعلام کرد این مرد به قتل رسیده است؛ ضمن اینکه در محتویات معده او سم پیدا شده است.
به این ترتیب مینا که با مشخصشدن این مسئله دچار تناقضگویی شده بود، بازداشت شد. هرچند او سعی داشت همه چیز را انکار کند اما بعد اعتراف کرد با همدستی مردی به نام یاسر که شوهر خواهرشوهرش است، دست به قتل شوهرش زده است.
این زن گفت: من و یاسر خیلی همدیگر را دوست داشتیم و مدتی بود با هم رابطه داشتیم. برای اینکه بتوانیم به هم برسیم، باید شوهرم و خواهرش را از سر راه برمیداشتیم. یاسر پیشنهاد داد شوهر من را بکشیم چون شوهرم حاضر نبود مرا طلاق بدهد و ما دو بچه داشتیم. یاسر گفت بعد از قتل خودش هم زنش را طلاق میدهد تا با هم ازدواج کنیم. نقشه قتل را طراحی کردیم. شب حادثه من مقداری آبمیوه مسموم به شوهرم دادم و بعد یاسر آمد و کار را تمام کرد؛ من نمیدانم بعد چه اتفاقی افتاد.
اعترافات یاسر
وقتی یاسر بازداشت شد؛ او نیز اتهام قتل را قبول کرد و گفت: حامد همسرش را دوست داشت اما مینا او را دوست نداشت. از روزی که رابطه ما شکل گرفت دیگر نه من زنم را دوست داشتم نه او شوهرش را دوست داشت. ما فقط میخواستیم با هم زندگی کنیم و به هم قول داده بودیم که بچههای من و بچههای او را مثل فرزندان خودمان بدانیم و از آنها مراقبت کنیم. من راحت میتوانستم همسرم را طلاق بدهم اما مینا مشکل داشت چون با شوهرش اختلافی نداشت و نمیتوانست جدا شود. ما راهی جز اینکه حامد را از سر راه برداریم نداشتیم. از قبل برنامه چیده بودیم. روز حادثه مینا به من خبر داد حامد در خانه است و من هم به بهانه سرزدن به خانه آنها رفتم. مینا برای ما آبمیوه آورد و آبمیوه مسموم به حامد داد. بعد از اینکه چنددقیقهای نشستم خداحافظی کردم و از خانه خارج شدم. تصمیم ما این بود که بعد از مرگ حامد به پلیس اعلام کنیم که خودش مرده است اما مینا با من تماس گرفت و گفت ترسیده و نمیداند چه کند. من هنوز داخل ماشین بودم. دوباره به خانه مینا برگشتم و به محض اینکه وارد خانه شدم، دیدم حامد روی زمین افتاده است.
وقتی این اتفاق افتاد، شب بود. من به مینا گفتم چارهای نداریم جز اینکه او را خفه کنیم. میخواستم او را در خانه خفه کنم که مینا اجازه نداد. او گفت حالش بد میشود و نمیتواند شوهرش را در آن وضعیت ببیند. حامد را به داخل ماشین بردم و او را خفه کردم و بعد جسدش را داخل کانال آب انداختم. تاریک بود و هیچچیز خوب دیده نمیشد. به محض اینکه جسد به داخل آب افتاد، متوجه شدم اشتباه کردم و حامد هنوز زنده است؛ او در آب دست و پا میزد و نفس میکشید؛ بعد فرار کردم.
گفتههای این مرد در حالی بود که پزشکی قانونی مرگ به خاطر خفگی در آب را تأیید نکرد و علت مرگ را خفگی با جسم نرم و منعطف اعلام کرد. با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه ۴ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
خواسته متهم در دادگاه
متهمان در دادگاه حاضر شدند. دو فرزند مقتول به عنوان ولی دم همراه مادربزرگشان برای محاکمه به دادگاه آمده بودند اما از آنجایی که بچهها زیر سن شرعی و قانونی بودند، نمیتوانستند درخواستی بکنند و دادستان باید در این خصوص درخواست ارائه میداد و چون در کیفرخواست درخواست ارائه نشده بود هیئت قضات تصمیم گرفتند ادامه رسیدگی را به بعد از رفع نقص پرونده در این خصوص موکول کنند.
هرچند رسیدگی انجام نشد اما وکیل مدافع مینا که متهم به معاونت در قتل شده بود از قضات خواست تا اجازه دهند فرزنداش را ببیند. او گفت: خانواده مقتول اجازه نمیدهند مینا حتی تلفنی با بچههایش صحبت کند و او به خاطر همین مسئله تحت فشار است.
مادر مقتول نیز گفت: من پسرم را از دست دادم و زندگی دخترم خراب شد و همه این کارها را مینا انجام داده است. نوههایم آواره شدهاند. من به هر طریقی شده نوههایم را بزرگ میکنم اما از مینا گذشت نمیکنم و او را نمیبخشم. او هربار به خانه ما تلفن میکند من حالم بد میشود و نمیخواهم اجازه دهم او بچهها را ببیند. او باید بداند ازدستدادن فرزند یعنی چه.
با این حال قضات اجازه دادند مینا چنددقیقهای را با بچههایش بگذراند.
- 17
- 7