یک دوست در اقدامی هولناک مرد طلافروشی را در تهران کشت و روی جسدش را بعد از دفن کردن در موتورخانه با بتن پوشاند.
اوایل اردیبهشت بود که خانوادهای با مراجعه به اداره پلیس تهران از ناپدید شدن پسر ۴۴ سالهشان خبر دادند و تیمی از ماموران اداره ۱۱ پلیس آگاهی تهران برای ردیابی مرد گمشده وارد عمل شدند.
کارآگاهان در گام نخست پیبردند مرد جوان که در کار خرید و فروش طلا، نقره و بدلیجات فعالیت داشته است با مرد ی به نام امیر شریک بود.
امیر کجاست؟
ماموران برای تحقیقات و رسیدن به یک سرنخ به دنبال امیر رفتند اما هیچ اثری از او نبود و در این مرحله ماموران خانه امیر را در خیابان صفا ردزنی کردند و وقتی به سراغ امیر رفتند مرد صاحبخانه گفت که مستاجرش قبل از پایان تاریخ قرار دادش خانه را تحویل داد و رفت.
با توجه به ناپدید شدن مرموز امیر، ماموران تجسس برای به دست آوردن سرنخ از مرد طلافروش، روی امیر متمرکز شدند و با اقدامات فنی و اطلاعاتی پی بردند که او زندگی جدیدی را در منطقه ملارد کرج آغاز کرده است.
همین کافی بود تا امیر درعملیات غافلگیرانه ماموران دستگیر شود و در ابتدا برای ردگم کنی ادعا کرد که در ماجرای ناپدید شدن سعید نقشی نداشته است و هیچ اطلاعی از سرنوشت او ندارد.
قتل مرد طلافروش
سکوت در برابر پرونده مرد گمشده از سوی امیر ادامه داشت تا این که ماموران گوشی موبایل سعید را در خانه امیر پیدا کردند و همین سرنخ در کنار تناقض گویی های امیر کافی بود تا او پرده از راز یک جنایت هولناک بردارد.
امیر در اعترافاتش گفت: من با سعید شریک بودم و چندی قبل یک کیلو طلا به من داد تا به دست یکی از مشتریان مان برسانم اما وقتی طلا را به مقصد بردم مشتری ادعا کرد که این طلاها بدلی است به همین دلیل بار دیگر پیش سعید بازگشتم و گفتم که این طلاها بدل است و بر سر این موضوع بحث کردیم ، او نمی پذیرفت که بدلیجات را تحویل من داده است و در آخر نیز گفت که تغییر بدلیجات کار من بوده است.
وی افزود: از همان روز بین ما اختلافات صورت گرفت تا این که روز حادثه سعید به خانه ام آمد و باز بر سر طلاها و بدلیجات با هم بحث کردیم که درگیری مان بالا گرفت ، سعید قصد خارج شد ن از خانه را داشت که در یک لحظه با یک میله فلزی ضربه محکمی به سرش زدم که روی زمین افتاد.
قاتل خشمگین ادامه داد: وقتی دیدم سعید به قتل رسیده است جسدش را به زیر زمین خانه بردم زمین موتور خانه را دو متر کندم و جسد را دفن کردم. برای این که کسی متوجه تغییر کف موتورخانه نشود روی آن جا را بتن ریختم و کف موتور خانه مثل قبل شد و هیچ تغییری نمایان نبود.
امیر گفت: بعد از این ماجرا خانه را پس دادم و به ملارد رفتم و در این مدت عذاب وجدان داشتم، پشیمانم و قصد نداشتم سعید را به قتل برسانم.
- 16
- 7