بهگزارش ایران، روز گذشته این زن به بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی گفت: اسفند سال ۶۶ بود که همراه پسر ۶ ماههام بهنام ابراهیم برای میهمانی به خانه خواهرشوهرم در یافتآباد تهران رفتیم. آن زمان خانه ما کرج بود. روز حادثه شوهرم به محل کارش رفته بود و من و خواهرشوهرم بههمراه شوهرش و بچهام در خانه بودیم. پسرم داخل اتاق بود و عمهاش با او بازی میکرد. برای چند لحظهای اتاق را ترک کردم تا برای بچه شیر خشک درست کنم. یک دفعه صدای جیغ پسرم را شنیدم و هراسان وارد اتاق شدم. خواهر شوهرم بچه را در آغوش گرفته بود و تکان میداد از او پرسیدم چه شده است؟ گفت: هیچی. بهنظرم آمد شکم بچه درد میکند پرسیدم، بچه زیر پایتان مانده؟ اما او و شوهرش گفتند که اتفاقی نیفتاده است. بلافاصله بچه را از آنها گرفتم و به او شیر دادم. اما ناگهان دچار حالت تهوع شد و به گریه افتاد.
با عجله او را به درمانگاه بردیم و پزشک ویزیتش کرد. اما صبح روز بعد که از خواب بیدار شدم، پسرم نفس نمیکشید. وقتی مطمئن شدم مرده است به پیشنهاد خانواده شوهرم بچه را در همان حیاط خانه غسل دادیم و بعد هم در قبرستان یافتآباد دفن کردیم. یک هفته بعد از مرگ ابراهیم، خواهر شوهرم گفت به احتمال زیاد بچه بر اثر مصرف شیر خشک فاسد مرده است.
او ادامه داد: در این مدت پیگیر علت مرگ پسرم نشدیم تا اینکه ۳۲ سال گذشت و ما با خواهر شوهرم بر سر یک قطعه زمین در روستای خانوادگی شان اختلاف پیدا کردیم. چند روز قبل هم سر همین موضوع جر و بحثمان شد و خواهر شوهرم جلوی همه کسانی که در آن جمع حضور داشتند ناگهان حرفی زد که همه را شوکه کرد. او با فریاد گفت که من بچه ات را ۳۲ سال قبل کشتهام و برای این کار قسم نیز بر زبان آورد. در حالی که بشدت ناراحت بودم با شوهرم تصمیم گرفتیم که از وی بهخاطر قتل پسرم شکایت کنیم.
با شکایت زن میانسال، به دستور بازپرس غلامی از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران، کارآگاهان پلیس برای رازگشایی از مرگ پسر ۶ ماهه وارد عمل شدند.
- 15
- 5