بهگزارش ایران، رسیدگی به این پرونده از ۴ سال قبل با کشف جسد مردی ۴۶ ساله بهنام مجید در داخل صندوق عقب خودرویی در جاده ملارد کرج در دستور کار مأموران قرار گرفت. در ادامه رسیدگی به این پرونده جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و پزشکان این سازمان مرگ وی را بر اثر اصابت جسم تیز به ناحیه گردن و شدت خونریزی عنوان کردند.
کارآگاهان جنایی برای کشف راز این جنایت تحقیقات را از خانواده مقتول آغاز کردند که هر یک از آنها اظهار بیاطلاعی میکردند اما در نهایت پسر بزرگ مقتول پس از دو هفته اعتراف کرد. او در اعترافهایش عنوان کرد: از مدتی قبل رفتارهای پدرم تغییر کرده بود و به نظر میرسید با زن دیگری ارتباط دارد. برای همین تصمیم گرفتم او را با کاتری که از قبل تهیه کرده بودم بترسانم اما کارمان به درگیری کشید و کاتر به گردنش خورد. البته برادرم که دانشجوی پزشکی است و مادرم هم در جریان این ماجرا بودند و با من همکاری میکردند.
همین اعترافها کافی بود تا او به اتهام قتل عمد و برادر و مادرش هم به اتهام معاونت در قتل بازداشت شوند.
در نخستین جلسه محاکمه که در شعبه دو دادگاه کیفری استان البرز برگزار شده بود، فرید متهم ردیف اول، با درخواست قصاص پدربزرگ و مادربزرگش به اعدام محکوم شد اما این حکم از سوی قضات دیوانعالی مهر تأیید نخورد و متهم اصلی به همراه دو متهم دیگر این پرونده بار دیگر در شعبه هم عرض - شعبه یک دادگاه کیفری - به ریاست قاضی قیومی و با حضور قاضی رنجبر مستشار دادگاه محاکمه شدند.
در ابتدای این جلسه دادگاه نماینده دادستان متن کیفرخواست را خواند و پس از آن وکیل اولیای دم خواستار قصاص متهم و مجازات معاونان در قتل شد. دختر مقتول که ولیدم او بود در جایگاه ایستاد و گفت: من به تازگی ۱۸ ساله شدهام اطمینان دارم که برادرم بیگناه است اما به خاطر احترام به نظر پدربزرگ و مادربزرگم مجبورم طبق نظر آنها خواستار قصاص باشم.البته پدربزرگم اصلاً خواهان اعدام نوهاش نیست اما پافشاری عمویم باعث شده تا او بر قصاص تأکید کند.
در ادامه فرید در جایگاه قرار گرفت و گفت: من قبول دارم که بانی این ماجرای تلخ بودم اما به هیچوجه قصد کشتن پدرم را نداشتم. پدرم آدم عصبی بود با کوچکترین انتقادی وسایل خانه را میشکست.
پس از فرید، نوبت فرزاد برادرش رسید، او به قضات گفت: من با پدرم رابطه بهتری داشتم و بیشتر مواقع در درگیریهای خانوادگی من میانجیگری میکردم آن موقع ۲۰ ساله بودم. برادرم از من خواست همراهش شوم اما به یکباره پدرم را غرق در خون دیدم.
قاضی از او پرسید چرا بعد از این اتفاق به پلیس گزارش ندادی؟
او گفت: میخواستم به اورژانس زنگ بزنم که فرید جلوی مرا گرفت. بعد هم که به خانه برگشتیم او به من و مادرم گفت اگر به کسی چیزی بگوییم خودکشی میکند که البته ماجرا بعد از دو هفته لو رفت.
پس از پایان اظهارات برادر قاتل، مادرشان در جایگاه ایستاد و گفت: شوهرم خیلی عصبانی بود اخلاق خوبی نداشت.آنها وقتی باهم درگیر شدند خواستم مانعشان شوم اما ناگهان این اتفاق افتاد. ما هیچ نقشهای از قبل طراحی نکرده بودیم.
پس از اظهارات متهمان، قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.
- 11
- 6