به گزارش شرق، شهریور دو سال قبل زنی پرستار با مأموران پلیس تماس گرفت و از مرگ همسایهاش خبر داد. با حضور مأموران در محل تحقیقات دراینباره آغاز شد. با انتقال جسد به پزشکی قانونی زن پرستار و شوهر زن فوتشده بازجویی شدند. زن پرستار گفت: چون پرستار هستم، وقتی همسایهها با مشکلی مواجه میشوند، سراغم میآیند. روز حادثه مرد همسایه دنبالم آمد و به من گفت همسرش در خانه دچار مشکل شده است. من بلافاصله به منزل او رفتم تا شاید کمکی کنم؛ اما وقتی رسیدم، متوجه شدم زن جوان فوت شده است. بوی گاز شدیدی در خانه پیچیده بود.
من به مرد همسایه گفتم دیگر کاری از دست کسی برنمیآید و بهتر است که پلیس را خبر کند.
وقتی از شوهر زن تحقیق شد، گفت: من در پارک بودم. وقتی به خانه برگشتم، همسرم لاله روی زمین افتاده بود. او ۴۲ساله است و همیشه هم کارهایش را خودش انجام میداد و خیلی احتیاط میکرد؛ اما نمیدانم چرا درباره شیر گاز احتیاط نکرده است.
بررسیهای بعدی متخصصان پزشکی قانونی نشان داد زن جوان جانش را بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن از دست داده است. با توجه به بررسی زندگی شخصی این زن مشخص شد او و شوهرش اختلافات شدید و عمیقی با هم داشتند؛ بهاینترتیب شوهر لاله بازداشت شد.
این مرد بعد از دستگیری به مأموران گفت: من و همسرم سالها بود با هم اختلاف داشتیم. لاله پسرم را هم علیه من تحریک کرده بود. این مادر و پسر خیلی با من بدرفتاری میکردند.
لاله اصلا من را تحویل نمیگرفت و کارهایی میکرد که خیلی من را ناراحت میکرد. او آخرین بار من را کتک زد و سرم به میز برخورد کرد. لاله و پسرم میخواستند من خانه را به آنها بدهم؛ اما من قبول نکردم. این مرد ادامه داد: روز حادثه وقتی با لاله درگیر شدم و با هم دعوا کردیم، لاله دوباره فحاشی کرد. پسرم سر کار بود و من هم فکر کردم بهترین فرصت است که از این وضعیت نجات پیدا کنم. اوضاع آرام شده بود. لاله خواب بود و من خواستم بیرون بروم و کمی قدم بزنم. شیر گاز را باز گذاشتم و به پارک رفتم. وقتی برگشتم، دیدم همسرم بیهوش است. دستم را روی گلویش گذاشتم و فشار دادم و او را خفه کردم و بعد، از زن همسایه که پرستار است، درخواست کمک کردم. وقتی او رسید، گفت کار از کار گذشته است و بعد هم موضوع را به پلیس خبر دادیم.
پرونده بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. در جلسه رسیدگی والدین مقتول و فرزندان او برای متهم درخواست قصاص کردند. یکی از اولیای دم گفت: درگیری لاله و شوهرش به سالها قبل برمیگشت. متهم اعتیاد داشت و دعوای آنها به همین دلیل بود. لاله میخواست از شوهرش جدا شود؛ ولی او قبول نمیکرد و کشمکش بین آنها هم به همین دلیل بود. ما درخواست قصاص داریم و از خون لاله نمیگذریم.
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل را رد کرد و گفت: من همسرم را دوست داشتم. ما با هم ارتباط خوبی داشتیم؛ اما پسرم در زندگی ما دخالت میکرد. از وقتی سر کار میرفت، دخالتهایش بیشتر شده بود. او میخواست خانه را از چنگ من دربیاورد و اصرار میکرد سند خانه را به نام او بزنم. من همسرم را نکشتم و فکر میکنم پسرم این کار را کرده است. احتمالا او خودش را جایی مخفی کرده و وقتی من از خانه بیرون رفته بودم، آمده و مادرش را کشته تا به گردن من بیندازد و من را متهم کند. او از این راه میخواهد خانه را به دست بیاورد.
متهم در پاسخ به این سؤال که چرا قبلا به قتل اعتراف کرده است، گفت: من این کار را کردم؛ چون تحت فشار بودم و خیلی ترسیده بودم. پلیس فهمیده بود من با همسرم اختلاف داشتم و مدام به من فشار میآورد که چرا اختلاف داشتم و من هم برای اینکه از این موضوع فرار کنم، چنین اعترافی کردم؛ درحالیکه زمان حادثه من در پارک بودم. وقتی به پارک رفتم که دعوای ما تمام شده بود و من رفتم که کمی از هم دور باشیم و دلخوری تمام شود؛ اما وقتی برگشتم، همسرم کشته شده بود؛ ضمن اینکه من در ابتدا نمیدانستم او به قتل رسیده است و پلیس من را از این موضوع مطلع کرد.
گفتههای متهم درباره پسرش از نظر قضات موجه نبود؛ چراکه بررسیها نشان داده بود مادر و پسر رابطه خوبی داشتند و لاله از سوی پسرش بسیار حمایت میشد. همچنین پسر لاله در زمان قتل مادرش سر کارش بود و این موضوع هم تأیید شده بود. با توجه به ادعای واهیای که متهم مطرح کرد و دیگر دلایل ازجمله اعترافات اولیهاش، قضات شعبه ۴ دادگاه کیفری استان تهران وارد شور شدند و متهم را به قصاص با رعایت پرداخت تفاضل دیه از سوی اولیایدم محکوم کردند.
- 17
- 4