به گزارش شرق، این دختر در شکایتی که در آخرین روزهای سال گذشته به دادگاه کیفری استان تهران ارائه داد مدعی شد از سوی جوانی که به او قول ازدواج داده بود مورد تعرض قرار گرفته است.
این دختر گفت: سه سال قبل از طریق یکی از دوستانم با پسر جوانی آشنا شدم. دوستم گفت این پسر روح لطیفی دارد و هنرمند است و شما با هم میتوانید زندگی خوبی داشته باشید. من هم قبول کردم او را ببینم. چندباری با هم بیرون رفتیم و پسر جوان گفت از من خوشش آمده است و میخواهد با من ازدواج کند. مدتی از این موضوع گذشت. رابطه ما خیلی خوب بود و او با من بسیار خوب برخورد میکرد. یک روز مرا به خانه پدرش دعوت کرد و گفت میخواهد من را با خانوادهاش آشنا کند، من هم قبول کردم که بروم. فکر میکردم اعضای خانوادهاش در خانه هستند، ولی وقتی وارد شدم، کسی در منزل نبود. آن پسر به من گفت پدر و مادرش برای کاری بیرون رفتهاند و زود میآیند، اما بعد از چنددقیقه به من حمله کرد و مرا مورد آزار قرار داد.
شاکی ادامه داد: من ترسیده و خیلی ناراحت بودم، اما او مرا آرام کرد و گفت قرار است با هم ازدواج کنیم و اگر من از او شکایت کنم، خانوادهاش اجازه این کار را نمیدهند. من هم سکوت کردم. رابطه ما سه سال ادامه داشت و این جوان هربار من را اغفال و با وعدههای توخالی وادارم میکرد از او تمکین کنم تا اینکه مدتی قبل یکباره شماره تماسش را عوض کرد و دیگر جوابم را نداد. دختر جوان گفت: به هر آدرسی که از او داشتم رفتم، اما آنجا نبود تا اینکه مدتی قبل او را از محل کارش تعقیب کردم و بعد هم آدرس خانه جدیدش را پیدا کردم. وقتی با او صحبت کردم، گفت دیگر نمیخواهد با من رابطه داشته باشد. گفتم تو به من تجاوز کردی، جواب داد اگر باهوش بودی همان اول از من شکایت میکردی و حالا نمیتوانی چیزی را ثابت کنی. حالا من از این جوان شکایت دارم.
پسر جوان احضار شد. او بعد از حضور در شعبه ۷ دادگاه کیفری استان تهران ادعا کرد دختر جوان را اصلا نمیشناسد. او گفت: من این دختر را اصلا نمیشناسم و شاید من را با کس دیگری اشتباه گرفته است. وقتی قضات متن پیامکهای او به دختر جوان را نشانش دادند، او از ادعای خودش برگشت و گفت: من این دختر را میشناسم، اما اصلا با او رابطهای نداشتم. پسر جوان گفت: یکی از دوستان مشترک ما را به هم معرفی کرد و ما چند جلسهای بیرون رفتیم، اما بعد دیدم که این دختر به لحاظ فرهنگی و اخلاقی اصلا به من نمیخورد و به همین خاطر به او گفتم ما به درد هم نمیخوریم. ارتباط ما در حد یکی، دوبار صحبتکردن در خیابان بود، بعد که دیدم به درد هم نمیخوریم، همهچیز را تمام کردم و این دختر هم به همین دلیل از من شکایت کرده، چون قصد اخاذی دارد.
او میداند پدر من فرد ثروتمندی است، این کار را کرده تا بتواند پول کلانی از من بگیرد. درحالیکه من حتی به این دختر دست هم نزدم. بررسی عکسها و پیامکهای ردوبدلشده بین این دختر و پسر جوان نشان داد آنها مدتزمان زیادی است که با هم ارتباط دارند و سه سال رابطهای که دختر ادعا میکند درست است. این در حالی بود که پزشکی قانونی نیز به دادگاه گزارش داد رابطهای بین دختر و پسر جوان وجود داشته، اما امکان بررسی ادعای دختر درخصوص اینکه سه سال قبل مورد تعرض قرار گرفته است وجود ندارد. با تکمیل تحقیقات، پسر جوان پای میز محاکمه رفت. دختر جوان یکبار دیگر شکایتش را در مقابل قضات و در دادگاه مطرح کرد و خواستار مجازات پسر جوان شد.
او گفت: این پسر زندگی من را خراب کرد. من دیگر به هیچ پسری نمیتوانم اعتماد کنم. او چنان از من سوءاستفاده کرده که مدتهاست تحت نظر روانپزشک هستم. من از شکایتم صرفنظر نمیکنم. وقتی نوبت به پسر جوان رسید، او گفت: من این دختر را میشناسم، اما با او رابطهای نداشتم و قول ازدواج هم به او نداده بودم. ادعای این دختر درست نیست. من نظریه پزشکی قانونی را هم قبول ندارم. این دختر با شکایتی که مطرح کرده با آبروی من بازی کرده است. ما خانوادهای هستیم که خیلیها ما را میشناسند و این دختر برای اینکه از من سوءاستفاده کند و پول بگیرد این کار را کرده است. قضات با پایان جلسه دادگاه برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
- 19
- 5