جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳
۰۸:۴۳ - ۰۸ مرداد ۱۳۹۶ کد خبر: ۹۶۰۵۰۱۷۵۱
کشاورزی، دامپروری و صنایع غذایی

کاشت برنج در اطراف تهران با استفاده از فاضلاب!

اخبار اقتصادی,خبرهای اقتصادی,کشت و دام و صنعت,برنج کاری جنوب تهران

شالیزارهای جنوب تهران با آن برنج فرد اعلایش که با فاضلاب و چاه‌های غیرمجاز آبیاری می‌شود، یکباره از زمین‌های کویری با کوره‌های آجرپزی زمان آباد پرت‌تان می‌کند به حوالی رشت و انزلی.

 

ترانه‌های شمالی و حال و هوای شالیزارهای گیلان و مازندران را فراموش کنید، با ما همراه شوید تا باهم سری بزنیم به جنوب تهران؛ اشرف آباد، محمودآباد و زمان‌آباد شهرری.

 

در نقش خریدار زمین کشاورزی به اسلام آباد(اشرف آباد سابق) می‌روم تا با اهالی محل و بنگاه‌های معاملات ملکی صحبت کنم. گاراژ ابتدای خیابان شهید رستگار، پر از ماشین‌های اسقاط شده است و مرغ و خروس‌هایی که لا به لای ماشین‌ها دنبال دانه می‌گردند.

 

چند مرد هم در سایه یک ماشین نشسته‌اند. علی با لباس‌های سرتا پا خاکی جلو می‌آید. از او آدرس زمین‌های برنجکاری شده را می‌پرسم اما به جای آدرس دادن می‌پرسد: «برای زمین خریدن آمده‌ای؟» و بعد با دست آدرسی فرضی از زمین‌های برنجکاری شده را در هوا ترسیم می‌کند و شروع می‌کند به گفتن افسانه‌هایی درباره شالیزارهای این منطقه: «برنج می‌دهد این هوا. برنج شمال؟ هه هه هه برنج اینجا را ندیده‌ای که. اصلاً عجیب و غریب است!»

 

مرد دیگری هم از پشت ماشین‌ها بیرون می‌آید. زیرپوش حلقه‌ای مشکی به تن دارد، نزار و لاغر. می‌گوید: «چند متر زمین می‌خوای؟ من خودم کلی زمین سراغ دارم؟ ۵۰۰ متر هزار متر. نزدیک محل، دور از محل. همه جوره هست.

 

توی همه هم برنج می‌کاریم.» دوتایی شروع می‌کنند به تعریف از برنج این منطقه و درهم و برهم آدرس می‌دهند.

وارد محل می‌شوم. خانه‌ها آجری و کوتاه هستند. گرمای ظهر تابستان خیابان‌ها را خلوت کرده و گوشه‌های پیاده‌رو آدم‌های مچاله نشسته‌اند. نخستین بنگاهی را که می‌بینم داخل می‌روم. پیرمردی با جثه کوچک و خالکوبی روی دست، روی صندلی نشسته و مرد میانسالی پشت میز مدیریت.

 

خودم را خریدار زمین برنجکاری معرفی می‌کنم. طاهری که پشت میز نشسته، می‌گوید: «زمین با قواره‌های مختلف اینجا هست ولی یک گزینه دارم ۲ هکتاری، تویش برنج می‌کارند. روزی یک ساعت و نیم حقابه دارد. برای برنج هم یک چاه دارد که شبانه روز زمین را سیراب می‌کند. بالاخره شالیزار غرقابی آب می‌خواهد. متری ۱۵ تومان.» پیرمرد با صدایی خفه می‌گوید: «امسال اینجا اکثر زمین‌ها برنجکاری شده. همه هم یک چاه توی زمین خودشان دارند.»

 

 

خبرهای کمبود آب و کمبود منابع زیرزمینی هنوز به زمان آباد و اشرف آباد نرسیده. آنها تا همین چند وقت پیش توی زمین‌های‌شان بلال می‌کاشتند کیلویی ۲ هزار و ۵۰۰ تومان و حالا برنج می‌کارند کیلویی ۱۳ هزار. خب کدام بهتر است؟

 

مهدی نبش میدان امام حسین بنگاه دارد. او ما را به سمت جاده‌های خاکی پشت اشرف آباد می‌برد تا زمین‌های برنجکاری را نشان‌مان دهد. توی راه از قیمت‌های زمین می‌گوید. او از کاشت برنج در این منطقه اطلاعات جالبی دارد: «نخستین بار ۵ یا ۶ سال پیش یک نفر به سرش زد که توی این زمین‌ها برنج بکارد.

 

۴ هکتار را زیر کشت برد و محصول واقعاً خوبی گرفت. سال بعد همه زمین‌ها پر از برنج شد. محلی‌ها که دیدند واقعاً برنج، خوب عمل می‌آید همه وارد کار شدند و برنج کاشتند تا تقریباً دو سال پیش که دیگر اجازه کاشت برنج را به کسی ندادند.

 

اما امسال دوباره خیلی‌ها برنج کاشتند. زمین‌دارها می‌گویند از بالا اجازه دادند که امسال برنج بکاریم!»

واقعا چه کسی به مردم اجازه داده که در این منطقه از تهران برنج بکارند؟ برنجی که برای به عمل آمدنش باید تمام مدت زمین غرق آب باشد. مهدی می‌گوید: «تقریباً هر کسی وارد کار کاشت برنج در این منطقه شد، بارش را بست. ماشاءالله همه الان یک ماشین شاسی بلند زیر پایشان گذاشته‌اند و رفته‌اند بالای شهر.»

 

کمی از نوع سؤال‌هایم مشکوک شده و با اینکه چند بار لا به لای حرف‌هایش از زمین‌های بزرگ حرف می‌زند، ترجیح می‌دهد ما را با خود آنجا نبرد. ولی آدرس می‌دهد که از خیابان شهدا برویم به سمت جاده قرچک ورامین. قرچک و ورامین یا رشت  و انزلی؟

 

در راه رسیدن به اتوبان زمین‌های پراکنده برنج را می‌شود میان زمین‌های زراعتی بلال دید. پیرمردی از راه باریک گلی به سمت جاده می‌آید. از خورجین و شلوار پاچه گلی‌اش می‌شود فهمید که از سر کار روی زمین برمی‌گردد. پیرمرد خانه‌اش توی همین محل است.

 

کارگر زمین برنجکاری است که چند زمین آنطرف‌تر قرار دارد. سر حرف را با او باز می‌کنم. اسمش محمد است و سال‌هاست روی زمین مردم کار می‌کند: «این چند سال که زمین‌ها کمتر کار داشت، توی باغ کار می‌کردم اما صاحب باغ گفت بیا برو روی زمین. امسال برنج کاشتیم و کار زیاد شده.»

 

از سود کار و قیمت برنج و زمین می‌رسیم به اینکه چه شد امسال بعد از چند سال ممنوعیت، دوباره همه به فکر کاشت برنج افتادند؟ می‌گوید: «راستش را بخواهی، امسال هرکس برنج نکاشته پشیمان است. اول یکسری آمدند گفتند امسال گیر نمی‌دهند و بکاریم. چند نفر هم شروع کردند و بقیه هم کاشتند ولی یک عده ترسیدند و نکاشتند. حالا هم پشیمان شده‌اند. واقعاً نمی‌دانم چه شد که امسال گیر ندادند. پسرم می‌گوید شاید برای انتخابات سرشان شلوغ بوده!»

 

جاده قرچک ورامین چیزی کم از کمربندی‌ فریدونکنار به بابلسر ندارد. دو طرف خیابان پر از شالیزار است. زمین‌های پای کوه‌های خشکی که غرق آبند و نشا‌های برنج زیر آفتاب. کنار جاده پیاده می‌شوم تا از نزدیک شاهد این تعارض عجیب و غریب مکانی باشم.

 

نشاء برنج در بیابان‌های جنوب تهران! کمی نزدیک‌تر که می‌شوم، چیزی شبیه گندآب یا فاضلاب به جای آبی که در زمین رها کرده‌اند، دماغم را پر می‌کند. زیر نشاء، سیاه و لجن بسته است. زمین پشت زمین. پیاده می‌شوم و نگاه می‌کنم. تقریباً بیشتر زمین‌ها همین وضعیت را دارند. لجنی سیاه پای برنج‌های سبز. بعضی هم شبیه مردابی شده که رویش پر از جلبک است. اما بعضی سیرآب و تمیزترند. خیابان را دور می‌زنیم تا ببینیم واقعاً چه خبر است.

 

 

مردی گوشه اتوبان با بیل مشغول باز کردن راه آب است. کارگر افغان با کلاه حصیری راه فاضلاب را باز می‌کند. پشتش تا چشم کار می‌کند زمین برنجکاری شده است و آب کثیف و لجن بسته از راه آب وارد زمین‌ها می‌شود.

 

خودش می‌گوید «آب جوب» است. یعنی همان فاضلاب. از او می‌پرسم چاه ندارید؟ می‌گوید: «نه چاه نداریم. اجازه چاه زدن نداریم. از همین آب استفاده می‌کنیم.» همین‌طور که جلبک و کف روی آب از جلوی چشمانمان وارد راه آب می‌شود، تأکید می‌کند که «آب تمیزی است» انگار به عمرم آب تمیز ندیده‌ام.

 

با خودم می‌گویم، عجب سودی دارد و عجب وسوسه برانگیز است این شالیکاری که خیلی‌ها حاضرند بدون آب هم برنج بکارند! آب نبود هم نبود، فاضلاب که هست.در راه بازگشت انگار که از فریدونکنار یا رشت برگشته باشم، دوباره به شالیزارهای جنوب تهران فکر می‌کنم و بی‌اختیار خنده‌ام می‌گیرد.

 

کشت برنج در تهران؛ این هم از نوبرانه‌های مدیریت شهری است. نشنیده بودم فاضلاب برای برنج این همه خوب باشد. به حرف‌های علی فکر می‌کنم که می‌گفت برنج می‌دهد این هوا. برنج شمال؟ هه هه هه برنج اینجا را ندیده‌ای که. اصلاً عجیب و غریب است.

 

 

 

iran-newspaper.com
  • 15
  • 2
۵۰%
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۷
در انتظار بررسی: ۱۳
غیر قابل انتشار: ۱۹
جدیدترین
قدیمی ترین
فاضلاب سبزي را قوي ميكنه ،دانه هاي برنج هم تپل تر ميكنه چون خيييلي قوي هستش
سلام. واقعا متاسفم برای خودم و تک تک ایرانیان هردم از این باغ بری میرسد
برنج کاری با فاضلاب عالیه
مرسی ازاینکه مردم راآگاه میکنید انوقت رئیس بهداشت کجاست که ببینه
با تشکر از دولت تدبیر
مرسی از شفاف سازی شما..باید برنج ها ایرانی را تحریم کرد
به به گل بود و به سبزه آراسته شد
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش