دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۱۲:۰۳ - ۲۵ دي ۱۳۹۵ کد خبر: ۹۵۱۰۰۱۱۹۳
تاپ طنز

من‌خرملانصرالدين‌ام

طنز,مطالب طنز,طنز جدید,من‌خرملانصرالدين‌ام

۱من خر ملانصرالدين‌ام. البته خود خرش هم كه نه، كُرّه‌اش. صبح مامانم شبدر و شيركاكائو بست به نافم كه بزنم بيرون. ملانصرالدين روي كاناپه نشسته بود و زل زده بود به نقطه‌اي از ديوار طويله‌مان. من در همان لحظه كه به سليقه مامانم در تلفيق مزه شبدر و كاكائو مرحبا مي‌گفتم، باز يك لحظه نگاهم افتاد به ملانصرالدين كه روي كاناپه دراز كشيده بود و دنده‌هاش زده بود بيرون و هيچ نمي‌خنديد.

 

همين‌طور خارت خارت كه كاكائو و شبدر را مي‌لمباندم و اينستاگرامم را چك مي‌كردم، به مامانم گفتم اَه، باز يكي تو متروي ايستگاه صنعتي شريف خودكشي كرده مامي. ملانصرالدين هيچ توجهي به خبر نكرد و فقط مامانم بود كه پّره‌هاي بيني‌اش گشاد و گشادتر شد يعني متاسف شده است.

 

هندزفري‌ام را برداشتم و تندي پوتين پاشنه ۱۷سانتي‌ام را پايم كردم و دويدم سمت خروجي طويله. هنوز تو اين فكر بودم كه چرا بايد ملانصرالدين دنده‌هايش زده باشد بيرون و خنده از لب‌هايش كوچ كرده باشد؟

 

۲من خر ملانصرالدين‌ام . البته خود خرش كه نه، كُرّه‌اش. تو هندزفري‌ام ترانه‌اي شنگول‌كننده از الويس پريسلي پخش مي‌شد كه مي‌گفت: «اوه پسر! از زمانه‌اي كه دنده‌هاي ملانصرالدين بزند بيرون و خنده از لب‌هاش كوچ كند، بترس. بترس عزيزكم، بترس». الحق كه دايناميك ترانه هم خيلي چسبيد (بگوييد خيلييي!) اما لحظه‌اي دنده‌ها و لب‌هاي پژمرده ملانصرالدين يادم نمي‌رفت.

 

خيلي وقت است كه نشسته رو كاناپه و بي‌آنكه تيكه‌اي به حقوق‌هاي نجومي و املاك نجومي و كلا به امر نجوم بپراند، فوبياي خنده گرفته است طفلي. حتي وقتي بي‌قانون برايش مي‌بريم، كله‌اش را تكان تكان مي‌دهد كه در آن لحظه من و مامان هم موظف‌ايم كله تكان بدهيم. اما كه چي الويس؟

 

۳من خر ملانصرالدين‌ام. البته خود خرش هم كه نه، كُره‌اش. از روزي كه ملانصرالدين قدم زدنش در شهر قدغن شده، او مرا به عنوان نماينده‌اش مي‌فرستد خيابان‌گردي تا ببينم حال مردم چطور است و به خودش و خرش (يعني مامان) گزارش بدهم. من سوار متروها، اتوبوس‌ها، خطي‌ها، واگن دودي‌ها، ترامواها، موتور وسپاها، دوچرخه‌ها و سه‌چرخه‌ها مي‌شوم و راه مي‌روم و مردم را نگاه مي‌كنم. اما آن‌ها در نهايت عبوسي، يك نگاه خاصي هم به من دارند كه مفهوم نيست. ديروز يكي‌شان مي‌گفت كار دنيا عوض شده. ملانصرالدين نشسته تو خونه‌اش و كُره‌اش سوار تراموا شده؟

 

يكي ديگرشان هم خاطرنشان مي‌كرد كه سلام من رو به مامانت برسون جيگر. شب كه به ملانصرالدين گزارش دادم كه مردم دپرسيوني شناور دارند و خنده از شهر برچيده شده و آن‌ها فقط به مامانم سلام دارند، ملانصرالدين همچنان با دنده‌هاي بيرون آمده، زل زده بود به ديوار طويله و چمباتمه زده بود. مامان مي‌گويد بايد ببريمش دكتر ژيواگو يا دكتر هاشمي، بلكه قرص تريپتيلين بده.

 

۴من خر ملانصرالدين‌ام. البته خر خودش كه نه، كُره‌اش. ديشب كه از دانشكده برگشتم خونه، مامانم بيف استروگانف گذاشت جلوم با سس خردل و سالاد يونجه. اما ملانصرالدين لب نزد. همچنان روي كاناپه دراز كشيده بود و به ديوار طويله زل زده بود.

 

يك لحظه ديدم دارد سريال معماي شاه را مي‌بيند اما وقتي نگاهش را تعقيب كردم، از تلويزيون هم گذشت و از ديوار پذيرايي طويله‌مان هم رد شد و رفت سمت افق‌هاي دور دور. من كه دپرسيون ملانصرالدين را نمي‌توانم تحمل كنم، به مامانم غر زدم كه «اه دلم پكيد تو اين خونه سوت و كور مامي» و باز ملانصرالدين هيچ واكنشي نشان نداد.

مامان مي‌گويد آخرين بار كه خنده او را ديده، قرن‌ها پيش بود كه در نارمك جلوي يك گوجه‌فروشي ايستاده بود و يكهو يك گلوله آمد و آمد و آمد و آمد و عدل خورد به استخوان دنبالچه‌اش.

 

من تصوير آن گلوله مشقي قشنگ يادم هست كه كمانه كرد و كمانه كرد و كمانه كرد و كمانه كرد... هنوز كمانه كرده ولي در مقطعي از تاريخ، به استخوان دنبالچه او خواهد خورد و ملانصرالدين خواهد گفت آخ و خواهد افتاد و من بي‌پدر خواهم شد.

 

ابراهيم افشار

 

 

 

 

ghanoondaily.ir
  • 14
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه

مجلس

دولت

ویژه سرپوش