تنها خوبیسال ۹۹ این است که امسال عید دیدنیها به دلیل ویروس کرونا تعطیل شده. هر چه سالهای پیش بهانه میآوردیم و سعی میکردیم خانواده را متقاعد کنیم پسر عمه پدربزرگ دایی زن عمویمان دیدنش واجب نیست قبول نمیکردند. تازه بر دیدارهای رفت و برگشت فامیلی هم اصرار داشتند. در ۱۵ روز تعطیلات عید ممکن بود چهار بار همین پسرعمه پدربزرگ دایی زن عمو را ببینی. دیگر عمو و خاله و دایی با زن و بچههایشان جزیی از خانواده به حساب میآمدند و اگر سه وعده صبحانه و شام و ناهار سر سفره نبودند پدر و مادر غذا از گلویشان پایین نمیرفت. افزایش قیمت اجناس هم خللی در اراده پولادین فامیل برای قطع این گونه روابط ایجاد نمیکرد.
امسال اما ترس از کرونا باعث شده خیلی کسی به فکر سر زدن به فک و فامیل نیفتد. حالا میتوانیم با خیال راحت و بدون اینکه لازم باشد به کسی جواب پس بدهیم مشروط شویم، ازدواج نکنیم، بچهدار نشویم و همچنان هیچ موفقیت چشمگیری در زندگی بهدست نیاوریم.
البته در هر خانوادهای هستند معدود کسانی که خیلی به این چیزها اعتقادی نداشته باشند و صله رحم از همه چیز برایشان مهمتر باشد. فقط کار سخت امسالتان بیرون کردن این آدمها از خانه است. بستگی دارد چقدر این عزیزان چغر و بدبدن باشند. در مرحله نخست میتوانید در گروههای فامیلی شایعه کنید که کرونا گرفتهاید و در قرنطینهاید. ممکن است پدر و مادر پایهای نداشته باشید و در پیوی به فامیل گفته باشند دروغ میگویید. در این صورت چارهای ندارید جز اینکه منتظر باشید میهمان بیشعورتان ساعت ۹ صبح (جدید) روز اول فروردین پشت در خانه شما باشد و پدر و مادرتان که خسته از قرنطینه و دیدن روی نحس شما در این مدت هستند، با اشتیاق در را به رویش باز کنند. اگر آدم سن وسال داری بود کافی است تلویزیون را برایش روشن کنید تا هی تکرار کند: کرونا فقط جان آدمهای مسن را میگیرد. بعد چندتا سرفه اساسی کنید و زیر چشمی درحالیکه خنده بدجنسی روی لبهایتان است به او نگاه کنید و دستهایتان را مثل مگس به هم بمالید.
احتمال دارد با این وضع خودش تصمیم به رفتن بگیرد. ولی اگر غیرقابل نفوذتر از آن است که چنین برنامههایی روی ذهنش تأثیر بگذارد در فاصله یک متری او بنشینید و سرفه کنید. ریسک این کار خیلی بالاست. چون طرف ممکن است مبتلا باشد و سرفه الکی شما را با سرفه واقعی جواب دهد. بعد هم فکر کند خیلی باهم ندارید فاصلهاش را با شما کم و کمتر کند، آنقدر که درنهایت مجبور باشید با او روبوسی کنید. فقط دعا کنید سرفه خلطدار داشته باشد چون با این شرایط خلط این عزیزان هم دوست داشتنی است.
در نهایت اگر باز هم نتوانستید به رفتن ترغیبش کنید و در یک ساعتی که آنجا نشسته حتی یک بار هم دستش را نشسته و تکههای غذای ناهار را هم میشود زیر ناخنهایش دید، ذخیره باقیمانده الکل خانهتان را بیاورید و از او بخواهید که خودش را ضدعفونی کند.
به ضدعفونی دست و صورتش بسنده نکنید و اصرار کنید که امعا و احشایش را هم ضدعفونی کند. اگر مقاومت کرد او را به زور بخوابانید و روی دستهایش بنشینید و مایع را در حلقش بریزید. در این صورت یا به دلیل رفتار زشتتان به او بر میخورد و میرود یا به علت عدم تعادل در قوه تعقل اختیارش را از دست میدهد و شما میتوانید برایش آژانس بگیرید و بفرستیدش برود یا به خاطر مسمومیت لازم است با اورژانس تماس بگیرید و با آمبولانس از خانه خارجش کنید. در هر سه حالت شما بردهاید. فقط ممکن است در آخر به زندان بیفتید که به نظر ارزشش را دارد.
طیبه رسولزاده طنزنویس
- 9
- 6