انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰
انتخابات ریاست جمهوری ایران، انتخاباتی است که در ایران هر ۴ سال برای تعیین رئیسجمهور ایران به عنوان شخص دوم کشور با آرای مستقیم مردم صورت میپذیرد.
پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مصوب سال ۱۳۵۸ جایگاه رئیسجمهور تعریف شدهاست.
با حذف پست نخستوزیری در اصلاحیه قانون اساسی مصوب سال ۱۳۶۸، جایگاه، اختیارات و وظایف ریاست جمهوری در ایران دچار تحول اساسی شد.
هر رئیسجمهور میتواند با رای مردم یک دوره ۴ ساله دیگر نیز در مقام خود باقی بماند.
تأیید صلاحیت
در ایران تعیین صلاحیت کاندیداهای انتخاباتی و نظارت برانتخابات بر عهده شورای نگهبان است که به آن نظارت استصوابی میگویند.
برنده
مطابق اصل ۱۱۷ قانون اساسی، برنده شدن یک کاندیدا در مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری ایران نیازمند کسب "اکثریت مطلق" آرای "شرکتکنندگان" در انتخابات است. یعنی برای برنده شدن در مرحله اول انتخابات، یک کاندیدا باید بیش از ۵۰ درصد آرای کسانی که در انتخابات مشارکتکنندگان را به دست آورد.
رئیس جمهور دهه اول قرن ۱۵ کیست؟
حسن روحانی دولت دوم خود را آغاز کرده و حامیانش از هر دو جناح سیاسی کشور دیگر دغدغه انتخاب شدن مجدد او را ندارند. هم طیف اصولگرا و هم طیف اصلاحطلب در این سه سال باید به این فکر کنند که میخواهند سده پانزدهم را با کدام رئیس جمهور آغاز کنند؟ آیا تلاقی دو خطی که از سالهای سیاستورزی محمود احمدینژاد به همدیگر نزدیک شدند و در ۹۲ به هم رسیدند، در ۱۴۰۰ و بعد از آن هم ادامه خواهد داشت یا آنکه دوباره از هم فاصله میگیرند؟ پاسخها متفاوت است. شاید حرف مشترک بسیاری از پاسخها این باشد که هنوز زود است و باید در وقت خود به این سوال پاسخ داد. یا آنکه بستگی به شرایط زمانی دارد. درست است که بعضیها سخن از شرایط کشور، منطقه و ... به میان میآورند تا برای نامزدهای ۱۴۰۰ پیشبینی نکنند؛ اما از هردو سوی طیف حامیان روحانی دل در گرو چیزی دارند.
آنگونه که بعضی اصلاحطلبان نشان دادهاند، آنها مایلند به صورت جریانی وارد کارزار شوند. محمدرضا عارف، رئیس فراکسیون امید چندی پیش در یکی از گفتوگوهای خود گفت که اصلاحطلبان در انتخابات ۹۸ مجلس به صورت جریانی حاضر میشوند و وارد ائتلاف با اصولگرایان میانهرو نخواهند شد. همین خود سر نخی است که بعضی اصلاحطلبان مایلند کاندیدای ریاست جمهوریشان در آینده هم با اسم و هم با رسم اصلاحطلبی باشد. اما گزینه آنها کیست؟ گمانهزنی درباره کاندیدای بعدی اصلاحطلبان خیلی سخت نیست. هم در ۹۲ و هم در ۹۶ آنها دو نامزد در کارزار انتخابات داشتند که هر دوی آنها به نوعی از حسن روحانی حمایت کردهاند. محمدرضا عارف و اسحاق جهانگیری.
نامزدی جهانگیری با شعار مبارزه با فساد
به زعم برخی جهانگیری ستاره مناظرههای انتخاباتی ۹۶ بود؛ کسی که از همان روز اول مشخص بود به عنوان نامزد مکمل در انتخابات ظاهر شده اما وقتی رقبا از او میپرسیدند چرا وارد میدان شده میگفت: «من به عنوان کاندیدای جریان اصلاحطلب آمده ام تا از تمام فرصتها استفاده کنم.»
جهانگیری آنچنان خود را در مناظرههای انتخاباتی نشان داد که حتی رقبا از درخشش او برای تفرقه افکنی بین روحانی و جهانگیری استفاده میکردند. کما اینکه روزنامه وطن امروز بعد از اولین مناظره انتخاباتی با قرار دادن عکس روحانی و جهانگیری در صفحه اول خود تیتر زد: «این قرارمون نبود!» احمد توکلی در جناح مقابل نیز گفت که اگر اصلاحطلب بودم به جهانگیری رای میدادم.
در مجموع حضور جهانگیری در انتخابات ۹۶ باعث شد خیلیها در ارزیابی خود از معاون اول رئیس جمهور دیگر به جای «مدیر کارگزارانی» او را «سیاستمدار سخنور» بنامند. اگر جهانگیری گزینه اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری آتی باشد این اقبال را دارد که تا آن زمان به عنوان فرمانده ستاد اقتصاد مقاومتی، بر دامنه اشرافش بر حوزه اقتصاد بیافزاید. مضاف بر اینکه او نه تنها در کارزار انتخاباتی بلکه در همه سالهای معاون اولی دولت روحانی، تمام قد از مبارزه با فساد سخن گفته و همین میتواند شعار او برای انتخابات ۱۴۰۰ باشد.
معاون اولی که شاید دیگر کنارهگیری نکند
چراغ اول حضور معاون اول دولتها در عرصه رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری را محمدرضا عارف روشن کرد. در شرایطی که خیلی بعید به نظر میرسید از اصلاحطلبان فردی بتواند در رقابتهای انتخاباتی حضور پیدا کند، عارف خود را نماینده جریان اصلاحطلب در انتخابات ۹۲ معرفی کرد. عارف برخلاف جهانگیری که با حضورش توانست به پیروزی روحانی کمک کند، با انصرافش از انتخابات به پیروزی روحانی کمک کرد. این انصراف جایگاه ویژهای به عارف بخشید. تا جایی که سیاستمداران اصلاحطلبان ریاست شورای عالی اصلاحطلبان را به او سپردند و او به عنوان سرلیست اصلاح طلبان پایتخت، رای اول مردم تهران در خانه ملت شد.
البته ورود عارف به مجلس باعث شد جایگاهی که او در افکار عمومی بین دو انتخابات ۹۲ و ۹۴ به دست آورده بود کمی تغییر کند. با ورود عارف به مجلس چهره ایثارگرایانهای که از او تصویر میشد کمرنگ شد و انتقاد به عارف هم مشتری پیدا کرد. برخی بر این عقیدهاند که این فصل از سیاست ورزی معاون اول دولت اصلاحات زمانی آغاز شد که او کرسی ریاست قوه مجریه را به علی لاریجانی واگذار کرد.
نقدهایی که تحت عنوان «بیعملی» و به عبارت دیگر «آسه رفتن و آسه آمدن» به عارف وارد میشود تا آنجا پیش رفت که تحلیلگرانی چون فیاض زاهد که پیش از این گفته بود «باید مراقب برند عارف بود» این بار بگویند «عارف به دست خودش، عارف را قربانی میکند»!
اما اگر چنین نقدهایی را هم جدی بدانیم و به واقع از میزان محبوبیت عارف کاسته شده و یا برند او لطمه دیده باشد؛ او همچنان این فرصت را دارد که ظرف چهار سال آینده برند خود را بازسازی کند. هرچند مسیری دشوارتر از اسحاق جهانگیری در پیش خواهد داشت. شاید یکی از چالشهای اصلاحطلبان در آینده این باشد که بین جهانگیری و عارف کدام یک را میتوانند به عنوان کاندیدا معرفی کنند. سوال دیگر آن است که آیا اگر عارف در شرایط مشابهی مانند انتخابات ۹۲ قرار بگیرد حاضر است دوباره فداکاری کند؟ او قبلا گفته که اگر باز هم به ۹۲ بازگردد همان تصمیم را خواهد گرفت. اما حسین مرعشی در روایتی که از تصمیم گیری هیات رئیسه شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان برای اعزام نامزد پوششی به انتخابات ۹۶ داشت، گفته بود: «آقای عارف گفت که در وضعیتی در انتخابات ریاستجمهوری ثبت نام میکند که از صحنه کنار نرود.»
نامزدهای احتمالی دیگر از ناطق نوری تا محمد هاشمی
اصلاح طلبان، گزینههای محتمل دیگری هم برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ دارند. از جمله محمد هاشمی برادر مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی که بنا بر وصیت او احساس تکلیف کرد و در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم ثبت نام نمود. اگرچه صلاحیت او از سوی شورای نگهبان تایید نشد اما هاشمی اخیرا در گفت وگویی اعلام کرده که ضریب پیروزیاش در انتخابات بالا بوده و شانس رای آوری داشته است.
البته او پیش از انتخابات از چهار نفر دیگر هم به عنوان نامزدهای پوششی مدنظر آیت الله هاشمی یاد کرده بود که عبارت بودند از آقایان ناطق نوری، عارف، جهانگیری و ظریف. در میان آنها ناطق نوری از شانس حمایت از سوی برخی اصولگرایان نیز برخوردار است؛ بویژه آنکه در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ نیز برخی از چهرههای هر دو جناح از او دعوت کرده بودند وارد میدان رقابت شود اما او به احترام ثبت نام و اعلام نامزدی آیت الله هاشمی رفسنجانی چنین نکرد و در هر دو انتخابات گذشته نیز در جرگه حامیان روحانی بود. شیخ نور مرز مشخصی با برخی طیفهای تندرو اصولگرا دارد و وجهه اعتدالی او نیز با اصلاح طلبان قرابتهایی دارد. ناطق ۱۴۰۰، قطعا متفاوت از ناطق ۱۳۷۶ خواهد بود که در رویارویی با سیدمحمد خاتمی به عنوان نماد اصلاح طلبان، مغلوب شد. بعید نیست که رقیب ۲۰ سال پیش او، این بار در حمایت از او وارد میدان شود.
محمدجواد ظریف هم گزینه دور از ذهنی برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ نیست. کما اینکه از او و حسن قاضی زاده هاشمی وزیر بهداشت دولت اعتدال به عنوان وزرای در مظان نامزدی در انتخابات ۱۳۹۸ نیز یاد می شد. ظریف در سالهای گذشته از محبوبترین چهرههای سیاسی سال در نظرسنجیهای مختلف بوده و پیروزی او در جریان مذاکرات منتهی به برجام، نیز در یادها ماندگار شده است.
اگر بخواهیم به سیاهه نامزدهای محتمل اصلاح طلبان برای انتخابات ۱۴۰۰ بیافزاییم، به اسامی کسانی چون مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده نامزدهای این طیف در انتخابات ۱۳۸۴ نیز برخواهیم خورد. محمدعلی نجفی شهردار تهران نیز همچون خلف خود محمدباقر قالیباف میتواند سودای رئیس جمهور شدن داشته باشد.
علی لاریجانی نامزد ائتلافی اصلاح طلبان و اعتدالیون می شود؟
طبیعتا اصلاحطلبانی که به گزینه اختصاصی طیف خود در انتخابات ریاست جمهوری آتی فکر میکنند نمیتوانند بپذیرند در ۱۴۰۰ هم از یک اصولگرا حمایت کنند. البته هم آنها و هم اصولگرایان میانهرو مایلند رقابت انتخاباتی بین یک اصلاحطلب و اصولگرایی همچون علی لاریجانی باشد تا آنکه سایه سنگین رادیکالیسم در انتخابات دوباره سنگینی کند. با این حال هنوز معلوم نیست در ۱۴۰۰ چه اتفاقی خواهد افتاد. شاید اصلا علی لاریجانی تا ۱۴۰۰ به این نتیجه برسد که به جای سکان اجرایی کشور سکان قانونگذاری را همچنان در اختیار داشته باشد. چه بسا اصلاحطلبان دوباره تصمیم بگیرند که ائتلاف با اصولگرایان میانه رویی چون لاریجانی را حفظ کنند.
از طرف دیگر با خیزی که ابراهیم رئیسی، نامزد شکست خورده جمنا در انتخابات ۹۶ برداشته و از استانی به استان دیگر سفر میکند بعید نیست که دوقطبی انتخابات ۹۶ به سه قطب اصلاح طلبان، اصولگرایان و میانه روها تبدیل شود.