انصاف نیوز نوشت: دکتر محمدرضا ظفرقندی در ۲۹ امین مجمع عمومی انجمن اسلامی جامعه پزشکی، ۱۰ دی ۱۴۰۰، با ارائهی تحلیلی دربارهی وضعیت کشور از جمله در حوزههای سلامت و سیاست، گفت: در شرایط حاضر یقینا جبران و اصلاح فاصلهی بعید ایجاد شده در امور کشور با اهداف فوق الذّکر و تحقق آزادی و حاکمیت ملی در ید قدرت و مسئولیت رهبر معظم است.
او تاکید کرده است: در چنین شرایطی اصلاحات جامعهمحور و مردمگرا تنها گفتمان مؤثری است که توسط اقتدارگرایان و حاکمان شنیده خواهد شد. افراد و احزاب اصلاح طلب باید همراه مردم، حامی مردم و جلودار مردم به روشنگری و طرح مطالبات آنها بپردازند.
متن کامل این سخنان در پی میآید:
بسم الله الرحمن الرحیم
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا
با سلام و احترام خدمت دوستان و همکاران عزیز و همراهانی که در بیست و نهمین جلسه مجمع عمومی انجمن اسلامی جامعه پزشکی ایران به صورت حضوری و یا مجازی تشریف آوردهاند.
ابتدا یاد دوستانی که سالها در میان ما بودند و امروز دار فانی را وداع گفتهاند گرامی میداریم و امیدواریم قرین رحمت و مغفرت خداوند منان قرار گیرند. بخصوص عزیزانی چون دکتر سیامک نژاد بزرگوار و آقای محمد زاده و همکاران خدوم کادر درمان که ایثارگرانه در راه خدمت به مردم جان برسر عهد خود فدا کردند.
مجمع امسال در شرایطی برگزار میشود که در سال ۱۴۰۰ با دو مقوله مهم و خطیر بحران کرونا و انتخابات ریاست جمهوری مواجه بودیم.
کسانی که اهل رصد خبرها و خطرها هستند میدانند که از ابتدای همهگیری بلای خانمانسوز و مهلک کرونا و در مراحل مختلف گفتیم و نوشتیم، هشدار دادیم و گاهی فریاد زدیم که مسئله کرونا و سلامت مردم و واکسیناسیون را مانند بسیاری امور دیگر با مسائل سیاسی و ایدئولوژیک گره نزنید و برای نجات جان انسانها از هر طریق ممکن واکسن معتبر وارد کنید.
تهیه واکسن و درمان کرونا صرفا باید براساس نگرش علمی و مصالح ملی و فارغ از مسائل سیاسی صورت گیرد.
بارها گفتیم که برای سلامت انسان و نجات جان مردم هیچ حرامی وجود ندارد، ولی محدودیتهای مصنوعی واردات واکسن چه تحمیلی و چه خودساخته باعث تهدید جان هزاران انسانی شد که اگر به موقع اقدام شده بود امروز زنده و در میان خانوادههایشان بودند و کشور نیز در مدار تعادل و حیات اقتصادی قرار میگرفت.
تعلل بیش از حد در امر وارد کردن واکسن و امید واهی به وعدههای غیر محقق برای تولید و تحویل پنجاه میلیون واکسن داخلی تا آخر شهریورماه نیز مثل بسیاری از امور دیگر نه با مواخذهای همراه بود و نه با پاسخگویی. ولی آنچه مسلم است بر اساس همه قواعد عالم و سنتهای الهی و نیز انتظار بحق مردم اقداماتی که برای حفظ جان و سلامت مردم باید انجام میشد و به هر دلیلی انجام نشد مستوجب بررسی و پاسخگویی در محضر مردم و در پیشگاه خداوند قهار خواهد بود.
مقولهی دیگری که در سال ۱۴۰۰ به وقوع پیوست، رسیدن به ایستگاه پایانی جمهوریت نظام با اعمال شدیدترین حالت حذف و انحصار نظارت استصوابی در انتخابات ریاست جمهوری بود.
در این انتخابات حتی چهرههای میانهروی اصلاحطلب و اصولگرا هم بر اساس برنامهریزی و مهندسی صورت گرفته توسط نهاد اطلاعاتی و امنیتی و اجرای شورای نگهبان از چرخه رقابت حذف شدند.
پاسخ شورای نگهبان در مورد علل رد صلاحیت یکی از کاندیداهای اصولگرا که برای اولین بار و احتمالا آخرین بار ارائه شد و نیز پاسخ متقابل ایشان نشان از واقعیتهای پشت پرده و مبانی غیر واقعی و سستی داشت که در سالهای متمادی بدون ذکر هیچ دلیلی در مورد افراد دیگر منجر به رد صلاحیت آنها شدهبود.
هشدار در مورد اینگونه اعمال سلیقهی انحصاری و تحدید آزادی انتخابات بارها و به دفعات توسط دلسوزان و مصلحان و به منظور حفظ جمهوریت و مردمسالاری نظام مطرح شده بود ولی نه گوش شنوایی بود و نه ترتیب اثری به تهدید اصول اساسی انقلاب در حوزههای جمهوریت و آزادی داده شد.
اهمیت این مکاتبه و انتشار آن صرفا در مستند شدن و ارائه شواهدی است که سالهاست با دلایل سست، بی پایه و اطلاعات کذب و جهت دار موجب رد صلاحیت صدها شهروند و هتک حیثیت آنان و سلب امکان انتخاب آزاد مردم شده است.
این رفتار مهندسی شده که هر روز دایره انتخابات آزاد را تنگتر کرده به حدی رسیده است که صرفا شامل انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و شورای شهر نمیشود و امروز حتی انتخابات نهادهای مدنی و صنفی نیز مشمول این روشهای تحدیدی و انحصاری هستند.
متاسفانه عدم مشارکت مردم و حضور حداقلی بیسابقه در انتخابات ۱۴۰۰ که بنیان نظام را به چالش میکشد نیز برای طراحان این روشها اهمیتی نداشته و رسیدن به هدف و منظور از پیش تعیین شده با هر هزینهای مجاز شمرده میشود.
امروز فاصله معنای انتخابات با اهداف و آمالی که در آغاز توسط بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران مطرح شد به بعیدترین وجه ممکن رسیده است و در حدی است که عملا امکان انتخابات آزاد از اکثریت ملت سلب شده است.
در طرح اولیه جمهوری اسلامی ایران، قرار بود میزان رای ملت باشد، به تعبیر امام خمینی قرار بود رای ملت متّبع باشد ولو به ضرر خودشان باشد، قرار بود در جمهوری اسلامی کمونیستها نیز در بیان عقاید آزاد باشند، ایشان میگفت: “آزادی و دموکراسی به تمام معنا در جمهوری اسلامی است، شخص اول حکومت اسلامی با آخرین فرد مساویست.” ایشان میگفت: “دولت استبدادی را نمیتوان حکومت اسلامی خواند، رژیم اسلامی با استبداد جمع نمیشود.” ایشان میگفت :”ما حکومتی را میخواهیم که برای اینکه یک دسته میگویند مرگ بر فلان کس، آنها ار نکشند.” ایشان بارها و موکدا نظامیان را محدود به امور نظامی و از مداخله و ورود به امور سیاسی منع کرده بود و تسلط نظامیان بر امور سیاسی داخلی و خارجی و اقتصادی را سم مهلکی برای کشور میدانست.”
در شرایط حاضر یقینا جبران و اصلاح فاصلهی بعید ایجاد شده در امور کشور با اهداف فوق الذّکر و تحقق آزادی و حاکمیت ملی در ید قدرت و مسئولیت رهبر معظم است.
بزرگترین مانع در مسیر این اصلاح تجمیع و ترکیب نا میمون نهادها و نیروهای غیر پاسخگو، غیر شفاف، مبسوط الید و بعضا غیر قانونی و پنهان است که در اکثر امور سرنوشت کشور و مردم را بدست گرفتهاند.
تغییر ترکیب شورای نگهبان از وضعیت جناحی کنونی میتواند نشانهی نخستین اقدام و عزم حاکمیت برای برقراری انتخاباتی قانونی، رقابتی و سالم باشد.
بدیهی است آنچه در این دعوا و ادعا مورد نظر است ترکیب و جناحبندی حاکمیت و نوع حاملان قدرت نیست، مسئله مهم اینست که بدون تحقق حاکمیت ملی و مردم سالاری و بدون آزادی انتخابات مسیر توسعه پایدار کشور به کژراهه و بنبستی بیسرانجام خواهد رسید.
شرایط نابسامان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی امروز ایران گواه صادق این مدعاست. وعده امام خمینی به مردم و تصویر مصور از جمهوری اسلامی، آبادی همزمان دین و دنیای مردم بود اما امروز بعد از چهل و سه سال دستاوردها در هر دو زمینه اندک و بحرانهای حاصله از مسیر حکمرانی اتخاذ شده در عرصه دین و دنیا پیش روی همگان است.
مقابله با گسترش فقر، بیعدالتی، فساد، تورم، بیکاری و معضلات گوناگون اجتماعی و روانی بدون اصلاح اساسی در مسیر اتخاذ شده میسر نیست.
افزایش چشمگیر مهاجرت نخبگان، خانوادهها و سرمایههای کشور اگرچه توسط حاکمان و مسئولان سرگردان در سیاست و قدرت مورد توجه قرار نمیگیرد ولی در واقع پدیده ایست نگران کننده و ایران سوز که نشان از شرایط مبهم و نامطلوب برای ماندن و موجب رفتن به ناکجا آبادی دیگر است که شاید مطلوب و شاید سراب باشد. این تمایل روزافزون به مهاجرت نشانهای از احساس نومید شدن از اصلاح وضع موجود و فرسودگی روحی و تهی شدن از فرهنگ و هویتی است که به آن دل بستهایم و البته حسرت و افسوس آنان که به عشق ایران و خدمت به مردم در کشور ماندهاند ولی به دلیل نگرش تبعیض آمیز و غیر خودی تلقی شدن، مجال خدمت و بهرهگیری از علم و ظرفیتشان را ندارند بیشتر از کسانی است که کشور را به امید فضایی بهتر و با ثباتتر ترک کردهاند. ایشان مظلوم جریان مسلطی هستند که ایران را برای همهی ایرانیان نمیداند و بجای شایسته سالاری با نوعی آپارتاید علمی و سیاسی راهها و مسئولیتها را صرفا برای آنان که به رویههای تحمیلی و ایدئولوژی مسلط تمکین کنند باز و مجاز میدانند.
بدیهی است که محصول و خروجی این وضعیت، فاجعهی ناکارآمدی مسئولین، کاهش ارتفاع حکومت، افزایش تملق و چاپلوسی و انزوای نخبگان از سطوح تصمیم سازی در کشور است.
واقعیت اینست که انحصار سیاسی در یک جریان و عدم رقابت سالم در عرصهی سیاسی و انتخاباتی منجر به مخفی کاری، رانت پروری و خروج سرمایهها و مغزها از کشور شده و علاوه بر تحریم خارجی نوعی تحریم خودساخته و داخلی ایجاد کرده است. به عبارت دیگر اقتصاد، فرهنگ، امور اجتماعی، رشد علمی و حتی سلامت مردم در نوعی بنبست سیاسی و ایدئولوژیک گیر افتاده است و دغدغه امروز همه دلسوزان و مصلحان ایران و کسانی که نگران آینده فرزندان این مرز و بوم هستند چگونگی خروج از این بنبست خودساخته و گشودن راهی برای تغییر و اصلاح امور است.
مسیر مرسوم انتخابات که در همهی جوامع و دولتهای دموکراتیک و توسعه یافته سادهترین راه برای تغییر و اصلاح نابسامانیها و رسیدن به شرایط مطلوب است در سالهای اخیر و به خصوص بعد از انتخابات سالهای ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ با چالش جدی مواجه شده است و عملا با مهندسیهای گوناگون قبل از انتخابات توسط نهاد اطلاعاتی و امنیتی و عملکرد انحصاری نظارت استصوابی انتخابات از محتوا تهی شده است و چشم اندازی برای امکان انتخابات آزاد و پرشور مشاهده نمیشود همانطور که در انتخابات ۱۴۰۰ انجمن اسلامی جامعه پزشکی و بسیاری از احزاب دیگر عملا امکانی برای معرفی کاندیدای واجد شرایط نیافتند و کاندیدایی معرفی نکردند.
در چنین شرایطی به جای انفعال و رسوب کردن و آیهی یأس خواندن باید به فکر چاره بود، بذر امید را کاشت و نهال تلاش و حرکت و انسجام را آبیاری کرد، باید با امید به آیندهی ایران مسیر اصلاحات را اصلاح کرد.
منظورم امید واهی و شعار نیست، امید به همراه بازنگری گذشته، گسترش ارتباط و تعامل، مشارکت و حرکت در عرصههای مدنی ممکن در محیط جامعه و دانشگاه و هرجا که هستیم و تواصی به حق و صبر، این وظیفه انسان مؤمن و صالح است.
باید چشمها را شست و جور دیگر دید، بدون امید و تغییر نگرش و جستجوی راههای نو برای اصلاحات یا باید منفعلانه و زمینگیر به سقوط ایران در ابعاد مختلف توسعه و شاخصهای اقتصادی، اجتماعی و تحدید آزادی ها بنگریم یا منتظر شورش و طغیانهای بیسرانجام و همراه با ناامنی و بهمریختگی اوضاع و آیندهای مبهم و تاریک باشیم.
در چنین شرایطی اصلاحات جامعهمحور و مردمگرا تنها گفتمان مؤثری است که توسط اقتدارگرایان و حاکمان شنیده خواهد شد. افراد و احزاب اصلاح طلب باید همراه مردم، حامی مردم و جلودار مردم به روشنگری و طرح مطالبات آنها بپردازند، برقراری ارتباط وثیق دوسویه و همراهی با اقشار مختلف، معلمان، کارگران، دانشگاهیان و دانشجویان، پزشکان و پرستاران، هنرمندان … و تقویت نهاد جامعه از طریق روشنگری و تبیین شرایط موجود و آینده پیشروی کشور در ابعاد اقتصادی، معیشتی، فقر، فساد و رانت و بحرانهای اجتماعی از قبیل مشکلات زنان، مهاجرت نخبگان، اعتیاد و آسیبهای روانی و ارائه راهحلهای منطقی و علمی برای رفع معضلات و مشکلات فوق و تدوین برنامههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی با تاکید بر نجات کشور و توسعه پایدار و منافع ملی و نیز حمایت از مردم و همراهی و سخنگویی برای مطالبات اساسی اقشار مختلف، مسیری است که در آینده نه چندان دور صاحبان قدرت را به پاسخگویی و تمکین به قانون مقیّد خواهد کرد.
ضرورت امروز افراد و احزاب اصیل اصلاحطلب انسجام در قالب جبههی اصلاحات با محور قرار دادن اصولی مانند گرایش امیدوارانه به اصلاحات جامعه محور و همسو با مطالبات مردم، اجتناب از مشارکت در انتخابات بیمحتوا و نمایشی، نقادی منصفانه حاکمیت و دولت، گسترش ارتباط منطقی و مستند به اولویت منافع ملی با کشورهای مختلف جهان، مقابله و حذف نهادهای موازی و دولت پنهان از عرصهی تصمیمسازی، نگرش علمی و تخصصی و قانونمدار در امور حکمرانی، جهتگیری برای تأمین رفاه، عدالت، ثبات و امنیت اجتماعی و لغو امتیازهای خاص در قالب خودی و غیر خودی و نهایتا به رسمیت شناختن اصل ایران برای همهی ایرانیان میباشد.
دوستان و همراهان عزیز امروز ساکن و ساکت بودن چون ساحل افتاده، این درد مشترک را درمان نمیکند، باید چون موج خروشان و جاری بود و برای فردای فرزندان ایران تلاش کرد و به قول اقبال لاهوری که گفت:
موج زخود رستهای تیز خرامید و گفت: هستم اگر میروم، گر نروم نیستم
سلامت و سرافراز باشید.
دکتر محمدرضا ظفرقندی
۱۴۰۰/۱۰/۱۰/
- 12
- 3