
رونامه هممیهن نوشت: تندروهای مجلس سیاستشان در استیضاح همتی وزیر اقتصاد از جهتی قابلفهم بود. ولی این کار عوارض خود را دارد، زیرا همچنان تناقضات موجود در داخل ساختار مدیریتی کشور، ادامه دارد و طبعاً پس از این تشدید نیز خواهد شد و کارایی دولت نیز کمتر خواهد شد.
وفاق سه رأس داشت؛ اول از همه ایجاد وفاق درون ساختار قدرت بود. شاید سختترین مرحله وفاق نیز همین بود که دیروز سوت پایان آن به صدا درآمد. برای فهم اینکه این استیضاح هدف خیرخواهانه نداشته و برای حل مسئله قیمت ارز نبود، کافی است که اقرار یکی از تندروهای استیضاحکننده را مرور کنیم که گفت؛ «معتقدم با استیضاح و رفتن همتی مشکلات بازار ارز در کشور حل نمیشود. این یک واقعیت است. باید بگویم ما در واقع میخواهیم شخصیت عبدالناصر همتی را استیضاح کنیم.»
هنگامی که وفاق درون ساختار ایجاد نشود، وفاق با مردم و جهان بلاموضوع است؛ چون ساختار منسجمی وجود ندارد که بخواهد چنین ایدهای را پیش ببرد و آنقدر درگیر مسائل داخلی خود هستند که امکان پرداختن به موضوعات فراتر از آن را نخواهند داشت. مهمتر اینکه در چنین وضعی نیروهای متضاد درون ساختار بیش از هر چیز درصدد خنثی کردن نیروهای مقابل خود هستند و اصولاً هیچ کاری پیش نخواهد رفت.بنابراین، تا اطلاع ثانوی شعار وفاق به بایگانی سپرده میشود.
چرا چنین شد؟ واقعیت این است که آقای پزشکیان انسان محترم و اخلاقی و پاکدستی است و مهمتر از همه اینکه آن اندازه در بند قدرت نیست که بخواهد به هر قیمتی در مسند آن بماند. اینها نقطهقوت اوست. ولی مشکل اینجاست که میان «سیاست اخلاقی» با «اخلاق سیاست» تمایز نمیگذارد.
اخلاق سیاسی در اصل مبتنی بر قدرت است و تعارفات معمول میان افراد کاربرد چندانی در سیاست ندارد. شاید به همین دلیل بود که کارد را به استخوان آقای پزشکیان هم رساندند و مجبور شد گوشهای از مشکلات را بگوید. رفتاری که پیشتر از انجام آن پرهیز میکرد. وفاق همانگونه که از ریشه لغوی آن میتوان فهمید، همراهی با یکدیگر است. ولی آقای پزشکیان بهتنهایی با تندروها همکاری و همراهی کردند؛ به این امید که آنان نیز به منافع ملت ملتزم شوند و در راه صحیح گام بگذارند. غافل از اینکه چنین رفتارهایی نهتنها مانع از شکلگیری وفاق میشود، بلکه طرف مقابل را جریتر هم میکند و چند گام بیشتر در جهت سلطه و تکروی بر میدارد.
وفاق جاده یکطرفهای نیست که آقای پزشکیان آن را طی کند و تندروها از بیرون نظارهگر آن باشند. اگر آنان اخلاق داشتند که کار ایران به چنین مرحلهای نمیرسید. صریح باید گفت که خودروی اداره دولت نمیتواند همزمان چند راننده با اهداف و شیوه رانندگی گوناگون داشته باشد. وفاق درون ساختاری یعنی حل همین مسئله که همیشه گریبانگیر کشور بوده است. این مشکل به صورت دیگری و در ابعاد مهمتری هم مطرح است که متاسفانه از کنار آن رد میشوند و بحث و گفتوگو نمیکنند.
آقای پزشکیان در جلسه استیضاح گفت: «بنده اعتقادم این بود گفتوگو کنیم بهتر است اما رهبری فرمودند ما با آمریکا گفتوگو نمیکنیم و در جهت صحبتهای رهبر معظم انقلاب جلو خواهیم رفت.»
پیش از آن هم وزارت امورخارجه ایران اعلام کرده بود که «آماده گفتگوی عزتمندانه با هر طرفی است که منافع مشروع ایران را به رسمیت بشناسد.» درحالیکه مقامرهبری در سخنان خود هرگونه مذاکره با آمریکا را رد کرده و آن را «غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه و غیرشرافتمندانه» خوانده بود.
اینکه مدیریت اجرایی کشور سیاستهای رهبری نظام را میپذیرد تا اجرا کند، مورد بحث ما نیست؛ ولی این دولت نمیتواند گزاره رهبری را اجرایی کند. اینگونه نیست که راننده تا حالا به سوی شمال میرفته، حالا میخواهد به سوی جنوب رانندگی کند. تغییر مسیر راننده شدنی است؛ ولی سیاست این گونه نیست.
اگر آقای پزشکیان به گونه دیگری فکر میکردند که به گزینه گفتوگو رسیده بودند، اکنون هم به همانگونه فکر میکنند؛ فقط جای نتیجهگیری خود نتیجه رهبری را قرار دادهاند. مفروضات و مقدمات و شیوه استنتاج او و همکارانش در دولت متفاوت از رهبری بوده که به نتیجهای رسیدهاند که چنین مذاکرهای را غیرعاقلانه، غیرهوشمندانه، و غیرشرافتمندانه دانستهاند.
این مفروضات در همه وجوه فکری و سیاستی ایشان ساری و جاری است و بر حسب همانها عمل میکنند و این تناقضی جدی است و این پرسش را بهوجود میآورد که چرا اصولاً این مجموعه تاییدصلاحیت شدند تا اهداف و روشی را پیگیری کنند و انجام دهند که با پیشفرضها و رویکرد تحلیلی خودشان به این نتیجه نمیرسند.
البته این پرسش هم مطرح میشود که چرا چنین فردی رای آورد؟ اصولاً به علت بیان همین شعار و رویکرد، مردم به او رأی دادند. این تناقضاتی است که همچنان وجود دارد و پس از این هم باید منتظر بروز نمودهای دیگری از آن باشیم. کشوری که میگویند در حال حاضر گرفتار شرایطی بدتر از جنگ است؛ ولی از حل تناقضات درونی خود عاجز است.
***
عباس عبدی: وفاق به نقطه مطلوب نرسید
عباس عبدی می گوید؛ آقای پزشکیان برخلاف آنچه که نمیگوید با واقعیتهای سختی روبرو شده که تصورش را هم نمیکرده است. از این نظر هم باید با او همدلی کرد.
عباس عبدی، فعال سیاسی و تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب، که تا چندماه پیش در صف حامیان ایده وفاق دولت پزشکیان بود، این روزها در صف منتقدان دولت قرار گرفته است و معتقد است؛«دُز انتقادی را باید بیشتر کرد، این به سود دولت و شخص پزشکیان هم است تا متوجه اثرات رفتار خود باشد. »
او با بیان اینکه «پزشکیان با واقعیت های سختی روبرو شده که تصورش را هم نمی کرد»، خاطرنشان می کند؛ «راهبرد وفاق پزشکیان به نقطه مطلوب نرسید زیرا...»
عبدی می گوید؛«وفاق با مردم نه تنها رخ نداده و افراد جدیدی به این جریان یا دولت اعتماد نکرده و ملحق نشدهاند، بلکه اعتماد ماههای اول نیز کاهش چشمگیری یافته و نزدیک به نصف شده است.»
مشروح گفتگوی خبرآنلاین، با عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح طلب را بخوانید؛
*آقای عبدی! هفت ماه از انتخابات میگذرد، شما از فعالان این انتخابات بودید و نقش مهمی در دفاع از پزشکیان داشتید، ولی اکنون دو پرسش جدی مطرح است، اول اینکه چرا خودتان منتقد شدهاید، و دوم اینکه آیا این انتقادات به معنای آن است که روش خود را در حمایت از پزشکیان شکست خورده میدانید؟ این انتقاد یا پرسشی است که به شما میکنند.
اول در باره خودم بگویم. نقشی که از ۳۵ سال پیش برای خود تعریف کردهام و با روحیاتم سازگاری هم دارد، پژوهشگری و نیز نوعی از کنشگری منتقدانه و مستقل است. به همین دلیل دنبال مسئولیت دولتی نیز نبودهام و با این تعریف پیشنهادی هم طبعا به من نخواهد شد.
از رویکرد آیت الله هاشمی در حرکت به سوی اقتصاد آزاد دفاع کردم
البته این رفتار، شامل دفاع و مخالفت و انتقاد میشود. البته خیلیها فقط مخالفتها و انتقادات را به یاد میآورند یا در ذهن آنان میماند، و کمتر دفاعیات را به خاطر دارند، برای نمونه در دوره آقای هاشمی گر چه منتقد سیاستهای او بودم ولی از اصلیترین رویکردش که حرکت به سوی اقتصاد آزاد و تعدیل بود، دفاع میکردم، حتی عدول از آن را هم در سال ۱۳۷۳ نقد کردم. در دوره آقای خاتمی نیز همین رفتار را داشتم. هم به صورت عمومی و هم خصوصی و شخصی نقد میکردم در حالی که مدافع ایشان شناخته میشدم.
یادداشت «استخوان لای زخم» در سال ۱۳۸۱ یکی از اخرین نشانههای آن بود. حتی پیش از انتخابات سال ۱۳۸۰ رفتم پیش ایشان و گفتم که نامزد نشود، مگر اینکه شرایطی باشد که بتواند کاری کند. نامزد شد و بعدها چند بار با حسرت این توصیه مشفقانه مرا یادآوری کرد.

حضور احمدی نژاد در پاستور، درد جانکاهی بود که باید تحمل می شد
حتی درباره احمدینژاد هم همین گونه بودم. گر چه حضور او در پاستور با آن اخلاقیات و ذهنیتهای عجیب و ویرانگر، درد جانکاهی بود که باید تحمل میشد، ولی هنگامی که سیاست انتقال یارانهها را پیش گرفت از آن دفاع کردم و مکرر و مفصل هم دفاع کردم.
درباره آقای روحانی هم از اولین حامیان او بودم در حالی که تا هیچگاه و حتی تا کنون یک کلام هم با او همصحبت نشدهام و در سال ۱۳۷۳ هم مرا از مرکز تحقیقات استراتژیک اخراج کرده بود، ولی حمایت و انتقاد هم میکردم.
در دولت رییسی هم با اینکه در انتخابات شرکت نکردم و رأی ندادم ولی اگر کار مفیدی میدیدم ابایی از اظهار آن نداشتم، از جمله سفرهای روز اول او؛ و البته انتقاد هم کم نبود، چون ضرورت داشت. دولت و شخص آقای پزشکیان هم مستثنی از این قاعده نیستند…
*اینها را میتوان پذیرفت ولی به نظر میرسد که نقدهای شما زودتر از انتظار آغاز شده و شاید به معنای وجود شکاف عمیق میان انتظارات شما و رفتار و وضعیت و عملکرد موجود پزشکیان باشد.
این را رد نمیکنم. به نظرم آقای پزشکیان برخلاف آنچه که نمیگوید با واقعیتهای سختی روبرو شده که تصورش را هم نمیکرده است. از این نظر هم باید با او همدلی کرد. در روز تحلیف ترور هنیه در تهران، سپس اتفاقات لبنان و بعد از آن تقابل موشکی با اسراییل و اوضاع ارزی و از همه بدتر آمدن ترامپ، و تاثیر آن در حوزه روابط خارجی ایران بود. در داخل هم بدترین مانع او استعلامهایی است که متکی به مصوبهای از مجلس استصوابی در پاییز ۱۴۰۱ است.
راهبرد وفاق پزشکیان به نقطه مطلوب نرسید زیرا...
مصوبهای که در عمل شکلگیری هر گونه دولت حتی با حداقلی از کارآمدی را منتفی کرده است. مجموعه این مسایل موجب شده که اصلیترین راهبرد وی که وفاق است در عمل به نقطه مطلوب نرسد. مواضع رسمی درباره مذاکره احتمالی نیز راه را بسته است یا حداقل اینکه جامعه چنین تصوری دارد.
مشکل ناترازی انرژی گاز و برق و بنزین نیز که امسال به نقطه بحرانی خود رسیده و با کاهش ذخیره آن در تابستان از سوی مسئولان دولت قبل، تجربه بدی را بویژه در تعطیل کردنهای پیاپی در زمستان برای جامعه رقم زده و موجب تشدید حس ناتوانی شده است. یک بار در آن اوایل دولت دیدم که آقای پزشکیان با عصبانیت نسبت به واردات بنزین معترض بود و میگفت که من نمیتوانم بپذیریم که دارو نداریم، ولی پول برای واردات بنزین میدهیم! ولی میداد. چرا؟ اگر دقت کنید چون در جزییات حل شده و مدتی است که در سخنرانیهایش جملات عجیب و فاقد گزارههای روشن و معنادار و نیز تکراری دارد. این ویژگی گفتاری محصول دو چیز است. اول بنبست عملی، دوم ناتوانی یا منع در ابراز بنبست و دلایل آن….
*آقای عبدی! با این حساب آیا از شرکت فعال در انتخابات پشیمان هستید؟
خیر. زیرا گر چه انتظارات من از آقای پزشکیان بیشتر از این بود که الآن میبینم، ولی اتفاقات خوبی هم در این مدت رخ داده است، و مهمتر از همه هنگامی با وضعیت عدم شرکت و آمدن کسی مثل جلیلی مقایسه میکنم که حتی تصورش موجب وحشت برای سرنوشت ایران است. با این حال باید این بخش پرسش را مفصلتر پاسخ دهم…
در زمان انتخابات من به گونهای تحلیل میکردم که برای برخی این پرسش پیش آمده بود که گویی اطلاعاتی ویژه دارم. در حالی که چنین اطلاعاتی نداشتم. البته بعدا متوجه شدم که پس از انتخابات اسفند ۱۴۰۲ و مشارکت بسیار اندک در تهران صدای ناقوس خطر بلندتر از آن بود که شنیده نشود و از همان زمان و پیش از سقوط بالگرد هم تغییر سیاست انتخاباتی با هدف افزایش مشارکت مردم کلید زده شده بود.
از نظر من این یک تغییر تاکتیکی نبود چون عبور از سیاست ۱۴۰۰ بود. پیش از ۱۴۰۰، هدف افزایش حضور از طریق بهبود رقابت ولی مشروط به انتخاب نامزد مورد نظر حکومت بود لذا از روی اجبار زیر بار انتخاب نامزد پیروز و البته نامطلوب میرفتند ولی این بار آن سیاست جواب نمیداد و اگر هم میداد به زیان حکومت بود چون افزایش مشارکت در روز رایگیری مشکلی را حل نمیکند همچنان که انتخابات پر شور و عالی سال ۹۶ با نادیده گرفتن انتظارات مردم به دی ۱۳۹۶ منتهی شد و همه آن ۹ من شیری که دوشیدند با یک لگد به زمین ریخته شد. بنابر این فرض من این بود که اگر تغییری در سیاست انتخاباتی رخ دهد طبعا تاکتیکی نیست زیرا منجر به هیچ هدفی نخواهد شد و این تغییر اصولی خواهد بود هر چند محدودیتهای خود را خواهد داشت و کار راحتی نیست.
به همین دلیل چند بار در زمان انتخابات هم گفتم که اگر تغییرات را نمیپذیرید همین الان رد صلاحیت کنید یا تذکر دهید پزشکیان این حرفها را نزند و حامیان هم تکلیف خود را بدانند. اکنون هم اگر به این انتخابات تاکتیکی نگاه کنند جز زیان برای حکومت هیچ نتیجه دیگری نخواهد داشت و حتی افراد خوشبینی چون مرا هم به جرگه بدبینان و بیاعتمادی مطلق خواهد راند. اگر بخواهم بگویم که در عمل کدام یک از دو حالت راهبردی یا تاکتیکی است میتوانم بگویم که تا اینجا راهبردی و اصیل بودن تغییر برای من بر خلاف گذشته محل تردید شده است اگر هم در ابتدا راهبردی بوده در میانه راه و به دلیل اتفاقات پیش آمده پشیمان شدهاند، و از این نظر باید بگویم که روی درک درست و عقلانی حکومت از این انتخابات بیش از آنچه که شایسته بوده حساب کرده بودم.
این انتخابات در پایان دادن به رویکرد خطرناک خالصسازی موثر و تعیین کننده بود
ظاهراً به آینده خودشان هم رحم نمیکنند. البته این برداشت من تردید آمیز است و هنوز هم شواهدی هست که جای امیدی را باقی بگذارد و مدتی دیگر هم صبر میکنم تا تحلیل نهایی خود را بدهم. دو نکته مهم را هم باید توجه کرد. اول این که معتقد بودم که ما در آن فرایندی انتخاباتی میتوانیم وارد شویم که دو ویژگی داشته باشد. اول این که همراهی و پاسخ مثبت مردم را در حدی بتوان به دست آورد که نامزد مورد حمایت رای بیاورد. قرار نیست که از نامزد شکست خورده حمایت کنیم و هم چوب را بخوریم و هم پیاز را و هم پول را بپردازیم.
دوم این که نامزد مورد حمایت بطور عرفی بیانگر تفاوت معناداری با نامزدهای رسمی و دیگر باشد. اگر این دو شرط محقق شود آنگاه حتی اگر حکومت هم زیر وعده ضمنی خود بزند، بیش از همه خودش زیان کرده و هیچ دستاوردی برایش نخواهد داشت. هر دو شرط نیز از نظر من تامین شده بود. بعلاوه این انتخابات در پایان دادن به رویکرد خطرناک خالصسازی موثر و تعیین کننده بود. در هر حال میان براندازی و اصلاحات معنادار و یا کناره گیری، باید یک گزینه را انتخاب میکردم. من این را اصلاحات معنادار میدانستم هنوز هم قدری امید دارم ولی اگر شکست خورد و ناامید شدم احتمالا دغدغههایم را به شیوه های مدنی دیگری دنبال کنم.
همین که پزشکیان رأی آورد، بازی انتخابات برای من تمام شد
بنابر این شرکت در انتخابات برای من در یک صورت مصداق شکست قطعی بود. اینکه پزشکیان انتخاب نشود و ما مصداق آش نخورده و دهان سوخته شویم. یعنی در افزایش مشارکت و حضور مردم شرکت کرده باشیم ولی آن اندازه موفق نشده باشیم که پزشکیان رأی آورد و جلیلی انتخاب نشود. ولی همین که پزشکیان رأی آورد، بازی انتخابات برای من تمام شد و همان زمان هم گفتم که تمام هزینهای که در انتخابات کردیم، در ۱۶ تیر با سود سیاسی قابل توجهی به جامعه بازپرداخت شد. این انتخابات رأی منفی روشنی به سیاستهای قبل بود هم از حیث کسانی که رأی ندادند (۶۰ درصد در دور اول و ۵۰ درصد در دور دوم) و هم رأیی که به پزشکیان داده شد.
آن هم در انتخاباتی که به لحاظ تعداد نامزدها کاملاً نابرابر بود. به علاوه آقای پزشکیان هم تیم و گروه منسجم سیاسی نداشت و گزینه انتخابی حکومت برای عبور از فیلترینگ انتخاباتی بود. بنابراین اثبات همین امر برای نهایی شدن پیروزی در انتخابات کافی بود و اثرات ماندگار و خیلی مهمی بر فضای سیاسی کشور گذاشت و به طور کلی طرح خطرناک خالصسازی را به محاق برد. ولی از حیث نتایج مترتب بر انتخابات معتقدم که به طور قطع بهتر از این باید انجام میشد.
یکی از علل حمایتم از پزشکیان این بود که مورد حمایت و پذیرش رهبری است
محدودیتهای آقای پزشکیان را میدانم و شعار وفاق وی را هم به عنوان مقدمه بهبود شرایط میپذیرم و دفاع میکنم، ولی باید قدری روشنتر عمل کند. ببینید! یکی از علل حمایتم از آقای پزشکیان این بود که مورد حمایت و پذیرش مقام رهبری هم هست. این نقطه قوت او بود و هست. ولی فراتر از رهبری را باید قاطعانهتر و در هماهنگی با رهبری حل کنند.
حمایت از پزشکیان به نفع حکومت است اما تندروهای بی منطق این را نمی پذیرند
ادامه وضع موجود موجب ریزش نیروهایش میشود که شده. مسأله این است که شکست پزشکیان پیش و بیش از هر چیزی، شکست ساختار سیاسی است بنابراین حمایت از او و بازگذاشتن دست او به نفع حکومت است.
تندروهای بیمنطق این را نمیپذیرند، ولی ساختار سیاسی باید در این باره اقدام کند و پزشکیان باید این را بخواهد. من موافقم که کارها با وفاق پیش برود ولی کش دادن و لجبازی هم حدی دارد. برای مثال فیلترینگ از نظر مردم بلاموضوع شده است، چون مطابق پژوهشهای رسمی ۸۰ درصد مردم از فیلترشکن استفاده میکنند که (۳۰ درصد پولی است و ۴۹ درصد رایگان است) و جالب اینکه استفاده از اینستاگرام هم در همین مدت رشد چشمگیری داشته است.
بنابراین وجود فیلترینگ نه تنها یک عمل نادرست، بلکه از نظر عقلی نابخردانه است، ولی چرا ادامه دارد؟ چون این یک امر حیثیتی برای تندروها شده است و موضوع حیثیتی که نابخردانه هم باشد، جای وفاق و بحث نمیگذارد.
ادامه این وضع موجب زمین خوردن دولت می شود
این تیری است که تندروها هر روز در چشم مردم فرو میکنند. باید همان طور که در ماجرای مصوبه ضد امنیتی پوشش عمل شد اینجا هم به همان گونه عمل میکردند. در ماجرای گزینشها و انتصابات، و نیز رسانه ملی نیز کوتاهی جدی دیده میشود. پس مهمترین دستاورد این انتخابات به تاریخ سپردن ذهنیت خطرناک خالصسازی بود. با این حال ادامه این وضع نیز موجب زمین خوردن دولت خواهد شد.
چون پزشکیان در سه وجه اصلی شعار خود که وفاق باشد نتوانسته که گام مهمی بردارد. از نظر او وفاق درون ساختاری؛ وفاق با مردم و وفاق با جهان هدف مقدماتی برای بهبود امور است. وفاق درون ساختاری در ابتدا امیدبخش بود ولی اکنون کمکم تضعیف شد، و تندروها علیه آن هستند. فقط هم تندروها نیستند، قانون مشاغل حساس که یک مصوبهای علیه نیروهای دیگر است و اجازه انتخاب نیروهای موثر را به دولت نمیدهد، مانع این وفاق است.
وفاق با مردم هم عملاً نه تنها رخ نداده و افراد جدیدی به این جریان یا دولت اعتماد نکرده و ملحق نشدهاند، بلکه اعتماد ماههای اول نیز کاهش چشمگیری یافته و نزدیک به نصف شده است. وفاق با جهان حداکثر و در حالت خوشبینانه در همان حدی بود که در دولت پیش بود، و فرق نکرده است، و چه بسا تنش بیشتر هم شود مگر اینکه در هفتههای آینده اتفاقی رخ دهد و بابی برای مذاکره باز شود.
متاسفانه در هر سه مورد رویکرد رسمی غالب نظامی و امنیتی است. بدون عبور از این رویکرد و تحول بسوی رویکرد سیاسی اجتماعی، هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد.
هنوز روزنههایی از امید وجود دارد
در غیاب وفاق درون ساختاری تصمیمگیری در دولت کُند و ناهماهنگ خواهد شد. در غیاب وفاق با مردم، تصمیمگیری در باره موضوعات مهم ازجمله حل ناترازی انرژی غیر ممکن خواهد شد و مردم اعتماد و در نتیجه حمایت نخواهند کرد. در غیاب وفاق خارجی نیز وضعیت عمومی ناپایدار شده و چشمانداز مثبت نخواهد بود. مجموعه اینها به منزله شکست خواهد بود. سال ۱۴۰۳ با تغییر آغاز شد ولی این تغییرات تداوم کافی پیدا نکرده و هنوز موجب شکلگیری چشمانداز مثبت نشده است. بنابراین از این جهت که انتظارات من بیش از این بود، تحلیلم درست در نیامده است.
*با توجه به نظراتی که پیشتر گفته بودید از این پس چه رویکردی را در برابر دولت پیش خواهی گرفت؟
رویکرد کلی من همان است که پیشتر هم گفتم. ولی هنوز روزنههایی از امید وجود دارد. شاید آنچه که در این ۷ ماه گذشته است کمتر از ۴۰ درصد انتظارات من بوده، ولی در هر حال نکات مثبتی دیده میشود که باید غنیمت دانست و امید به افزایش آن داشت. ولی دُز انتقادی را باید بیشتر کرد، این به سود دولت و شخص پزشکیان هم است تا متوجه اثرات رفتار خود باشد. با این حال اگر روند موجود کاهنده باشد، دیر یا زود باید حساب و امید خود را از ادامه کار دولت قطع کرد.
- 17
- 3