بلشویسم چیست؟
بلشویسم شاخهای از مارکسیسم است که توسط ولادیمیر لنین، رهبر انقلابی روسیه، توسعه یافت. بلشویسم بر این باور بود که طبقه کارگر (پرولتاریا) باید از طریق انقلاب، قدرت سیاسی را به دست بگیرد و جامعهای بدون طبقه را بنا کند. این مفهوم در تقابل با رویکرد منشویکها، جناح دیگر حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه در آن زمان، قرار داشت. منشویکها معتقد بودند که روسیه از نظر اقتصادی و اجتماعی برای انقلاب سوسیالیستی آماده نیست و باید ابتدا یک انقلاب بورژوازی برای ایجاد یک جامعه سرمایهداری صنعتی رخ دهد.
اصول کلیدی بلشویسم
رهبری حزب آوانگارد:
برخلاف مارکسیسم ارتدکس که بر جنبش خودجوش تودهها تأکید داشت، بلشویسم نقش یک حزب آوانگارد متشکل از روشنفکران انقلابی را برای رهبری پرولتاریا در انقلاب ضروری میدانست. لنین معتقد بود که کارگران به تنهایی فاقد آگاهی طبقاتی لازم برای هدایت انقلاب به سوی پیروزی هستند. حزب آوانگارد وظیفه داشت تا با آموزش و سازماندهی طبقه کارگر، آنها را برای انقلاب آماده کند.
دیکتاتوری پرولتاریا:
بلشویسم طرفدار برقراری دیکتاتوری پرولتاریا پس از انقلاب بود. این مفهوم به دورهای از حکومت طبقه کارگر اشاره دارد که در آن، دولت با هدف سرکوب استثمار و تضمین برابری اجتماعی، اقدامات قاطعی را علیه طبقات حاکم سابق انجام میدهد. لنین معتقد بود که دیکتاتوری پرولتاریا برای نابودی نظام سرمایهداری و ایجاد سوسیالیسم ضروری است.
مبارزه طبقاتی:
بلشویسم بر اهمیت مبارزه طبقاتی به عنوان نیروی محرک انقلاب اجتماعی تأکید میکرد. لنین معتقد بود که جامعه سرمایهداری ذاتی به تضاد منافع بین طبقه کارگر استثمار شده و طبقه سرمایهدار استثمارگر است. این تضاد در نهایت منجر به انقلاب و سرنگونی نظام سرمایهداری خواهد شد.
بلشویسم و انقلاب اکتبر ۱۹۱۷
ظهور بلشویکها به عنوان نیروی سیاسی:
در اوایل قرن بیستم، روسیه کشوری با اکثریت دهقانی بود که تحت حکومت استبدادی تزارها اداره میشد. نارضایتی گسترده از فقر، بیعدالتی اجتماعی و شکستهای نظامی، زمینه را برای انقلاب فراهم کرد. در این بستر، حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه به عنوان نیرویی برای تغییر ظهور کرد. در کنگره دوم حزب در سال ۱۹۰۳، اختلافات درونی منجر به جدایی بلشویکها به رهبری لنین از منشویکها شد. بلشویسم با تأکید بر ضرورت انقلاب و رهبری حزب آوانگارد، خود را از رویکرد اصلاحطلبانه منشویکها متمایز کرد.
انقلاب و روی کار آمدن بلشویکها:
با وقوع انقلاب فوریه ۱۹۱۷، تزار از قدرت خلع شد و یک دولت موقت جایگزین او شد. با این حال، دولت موقت نتوانست به خواستههای مردم برای صلح، نان و زمین پاسخ دهد. در این شرایط، بلشویکها با شعار «همه قدرت به شوراها» توانستند حمایت گسترده کارگران، سربازان و دهقانان را جلب کنند. در نهایت، در اکتبر ۱۹۱۷ (هفتم نوامبر به گاهشماری قدیم)، بلشویکها با رهبری لنین، در جریان انقلاب اکتبر، قدرت را به دست گرفتند.
بلشویسم و شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی
س از انقلاب اکتبر، بلشویکها با تشکیل دولت شوروی، گامهای بلندی در جهت تحقق آرمانهای خود برداشتند. برخی از اقدامات کلیدی دولت شوروی در این دوره عبارت بودند از:
ملی کردن صنایع و زمینها:
دولت شوروی با هدف از بین بردن مالکیت خصوصی و برقراری مالکیت دولتی، اقدام به ملی کردن صنایع و زمینها کرد. این امر به معنای انتقال مالکیت و کنترل این منابع از دست سرمایهداران و مالکان به دولت بود.
برنامهریزی اقتصادی:
دولت شوروی برای هدایت اقتصاد به سمت سوسیالیسم، سیستم برنامهریزی اقتصادی متمرکز را اجرا کرد. در این سیستم، دولت وظیفه تعیین اهداف اقتصادی، تخصیص منابع و نظارت بر فعالیتهای اقتصادی را بر عهده داشت.
تغییر ساختار اجتماعی:
دولت شوروی برای ایجاد جامعهای بدون طبقه، اقداماتی مانند لغو نظام طبقاتی، برابری حقوق زن و مرد و ارائه خدمات عمومی رایگان به همه شهروندان انجام داد.
چالشها و تناقضات بلشویسم
با وجود دستاوردهای قابل توجه، بلشویسم در طول تاریخ خود با چالشها و تناقضات متعددی روبرو بود. برخی از این چالشها عبارت بودند از:
تمرکز قدرت:
قدرت سیاسی در دولت شوروی به شدت متمرکز بود و در دست حزب کمونیست قرار داشت. این امر به سرکوب مخالفان سیاسی و محدودیت آزادیهای فردی منجر شد.
دشواریهای اقتصادی:
سیستم برنامهریزی اقتصادی متمرکز با ناکارآمدیهایی همراه بود و در دستیابی به رشد اقتصادی پایدار و رفاه عمومی برای همه شهروندان با مشکلاتی روبرو بود.
انحراف از آرمانهای اولیه:
به تدریج، دولت شوروی از آرمانهای اولیه بلشویسم مانند برابری و عدالت اجتماعی دور شد و به سمت بوروکراسی، فساد و تمرکز قدرت در دست نخبگان حزبی حرکت کرد.
میراث بلشویسم
بلشویسم تأثیر عمیقی بر تاریخ قرن بیستم گذاشت. این ایدئولوژی نه تنها منجر به انقلاب اکتبر و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی شد، بلکه الهامبخش جنبشهای انقلابی و کمونیستی در سراسر جهان نیز بود. بلشویسم با وجود تناقضات و چالشهای خود، مفاهیمی مانند برابری اجتماعی، عدالت اقتصادی و قدرت مردم را به گفتمان سیاسی جهان معرفی کرد.
اختلافات اساسی بلشویکها و منشویکها
طرفداران منشویک اعتقاد داشتند که گذار به سوسیالیسم در روسیه؛ طولانی مدت است زیرا براساس نظریه مارکس؛ انقلاب سوسیالیستی زمانی رخ خواهد دارد که سلطنت مطلقه توسط طبقۀ بورژواری کاملا برانداخته شود و بعد از آن جامعه صنعتی ساخته شده و طبقه کارگرد علیه سرمایه داری صنعتی لیبرال انقلاب به پا کنند و با دیکتاتوری پرولتاریا، برای تحقق سوسیالیسم تلاش کنند.
اما آنچه لنین اعلام کرد این بود که یک حزب انقلابی که شامل روشنفکران پیشرو می شود می تواند شامل طبقات کارگری و دهقانی روسیه باشد و آنها را به عرصه انقلاب بکشاند قبل از آنکه سرمایه داری صنعتی در روسیه اتفاق بیوفتد؛ کشور را از فئودالیسم استبدادی به سوسیالیسم انقلابی ببرد.
پس می توان گفت که لنین بر نقش حزب کمونیست در یک اتفاق تاریخی تاکید می کند، اما منشویک ها با این اتفاق تاریخی اعلام مخالفت کردند و گفتند که طفل سوسیالیسم را نمی توان خیلی سریع از درون این اتفاق بیرون کشید، همین موضوع نظر لنین را درباره نقش حزب کاملا رد می کند.
اختلاف دیگر دفاع از میهن یا شکست پذیری انقلابی، در زمان جنگ جهانی اول بود. منشویک ها اعتقاد داشتند که سوسیالیست باید از وطن خود در جنگ دفاع کنند. اما شکست روسیه در جنگ جهانی شرایط انقلاب را در کشور فراهم کرد که درنتیجه افزایش شانس سقوط رژیم تزار به دست انقلابیون را به همراه داشت.
لنین معتقد بود که هدف وسیله را توجیه خواهد کرد درنتیجه از هر روشی برای پیروزی انقلاب را مجاز می دانست، البته در عمل ایده او درست بود، به طوریکه جنگ جهانی اول زمینه سقوط سلطنت تزار روسیه را فراهم کرد.
از جمله دیگر اختلافات درباره نحوه مبارزه بود. منشویک ها به دنبال مبارزه علنی و قانونی بودند اما بلشویک ها از مبارزه مخفی و زیرزمینی پیروی می کردند، درنتیجه تحت هیچ شرایط موافق توقف در جریان مبارزه نبودند.
باوجودی که جزب سوسیال دموکرت روسیه، بلشویک ها در اکثریت بودند اما تندروی لنین و یارانش آنها را در میان نیروهای انقلابی روسیه، به عنوان اقلیت معرفی کرد، به همین دلیل، بلشویکها در شوراهایی که پس از انقلاب تاسیس شدند، در اقلیت بودند.
در مقابل منشویک ها اکثریت شورا را شکل می دادند اما قدرت اجرایی و نظامی در دست بلشویک ها قرار داشت، زیرا منشویک ها امید داشتند که بتوانند در جایگاه اپوزیسیون قانونی در فضا و ساختار سیاسی روسیه پس از انقلاب حاضر بودند.
لنین و طرفدارانش به لحاظ سیاسی عقب مانده از این حرف ها بودند به طوریکه اجازه دادند حتی رفقای سابقشان که اشتراکات تئوریک فراوانی با آنها داشتند، نقش اپوزیسیون را در اتحاد جماهیر شوری بازی کنند. از طرفی حکومت کمونیستی شوری به اپوزیسیون احتیاجی نداشت، زیرا حقیقت مشخص بود و به همفکری پوزیسیون و اپوزیسیون جهت پیدایش حقیقت و یافتن بهترین راه تحقق سوسیابیسم در شوروی نبود.
همین دلایل سبب شد تا بلشویک در سال ۱۹۲۲ توسط منشویک ها سرکوب شود، همچنین دوره تازه ای سرکوب منشویک ها و برپایی دادگاه های نمایشی در سال ۱۹۳۱ توسط استالین نیز برپا شد.
سخن پایانی درباره بلشویسم
بلشویسم ایدئولوژی پیچیده و پرمناقشهای است که درک کامل آن نیازمند مطالعه عمیق تاریخ، فلسفه و علوم سیاسی است. در این مقاله، تلاش شد تا به طور خلاصه به برخی از مفاهیم کلیدی بلشویسم، وقایع تاریخی مرتبط با آن و میراث این ایدئولوژی پرداخته شود.
گردآوری: بخش سیاسی سرپوش
- 12
- 4