به گزارش همشهری، روز پنجشنبه دوازدهم آبانماه، زوجی افغان سراسیمه به اداره پلیس رفتند و خبر از ربودهشدن ۲فرزند خردسالشان دادند.
زن جوان در توضیح ماجرا گفت: روز گذشته (چهارشنبه) ۲زن که یکی از آنها ماسک بهصورت و عینک آفتابی به چشم داشت و دیگری با روبند مشکی صورتش را پوشانده بود به مقابل خانه ما آمدند. آنها خودشان را خیر معرفی کردند و گفتند که قصد دارند برای کودکان کفش و لباس تهیه کنند. وقتی به آنها گفتم دختر و پسری ۳ و ۵ساله در خانه دارم، خواستند آنها را صدا بزنم و وقتی فرزندانمان به مقابل در آمدند، آن دو زن از من خواستند کفش بچهها را هم بیاورم تا سایز پایشان را ببینند و بعد برای خرید به بازار بروند. من هم به داخل خانه برگشتم اما وقتی کفش بچهها را با خود آوردم، نه از بچههایم خبری بود و نه از آن دو ناشناسی که خودشان را خیر معرفی میکردند.
پس از اظهارات این زوج، تحقیقات برای یافتن۲کودک ربودهشده آغاز شد تا اینکه یکی از آدمربایان با خانواده آنها تماس گرفت و برای آزادی بچهها درخواست یکمیلیارد تومان پول نقد کرد.
بهدنبال این تماس، معلوم شد که خواهر و برادر خردسال با انگیزه اخاذی ربوده شدهاند اما درحالیکه تحقیقات در این پرونده ادامه داشت، اتفاق هولناکی رخ داد. سیزدهم آبانماه افرادی که برای هواخوری به بوستان ولایت رفته بودند، در میان شمشادها با پیکر نیمهجان ۲کودک روبهرو شدند و پلیس و اورژانس را خبر کردند. هر دو کودک به بیمارستان انتقال یافتند اما دختربچه ۳ساله بهرغم تلاش پزشکان جانش را از دست داد. با این حال پسربچه بههوش آمد و از مرگ حتمی نجات یافت. این دو کودک همان خواهر و برادر افغان بودند که توسط ۲زن ناشناس ربوده شده بودند. در این شرایط گزارش این حادثه مرگبار به قاضی محمدتقی شعبانی بازپرس جنایی تهران اعلام شد و او دستور شناسایی و بازداشت عاملان این گروگانگیری مرگبار را صادر کرد.
از سوی دیگر پزشکان با انجام آزمایش اولیه اعلام کردند که علت مرگ دختربچه مسمومیت بهدلیل مصرف موادمخدر بوده و پسربچه ۵ساله هم بهدلیل مصرف مواد دچار مسمومیت شدید شده بود که خوشبختانه زنده ماند.
بازداشت متهمان
تیمی از مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران، ماموریت یافتند تا اسرار این جنایت هولناک را فاش کنند. آنها در نخستین اقدام راهی پارک ولایت شدند؛ جایی که پیکر بچهها در آنجا پیدا شده بود. در بررسی دوربینهای مداربسته و تحقیقات میدانی معلوم شد که ۳زن و یک مرد، پیکر خواهر و برادر خردسال را به آنجا منتقل کرده و سپس متواری شدهاند. حتی در ادامه معلوم شد یکی از افرادی که با اورژانس تماس گرفته بود، یکی از متهمان بود.
از سوی دیگر مأموران شروع به تحقیق از پسربچه ۵ساله که در بیمارستان تحت درمان بود کردند. او گفت ۳خانم و یک آقا، وی و خواهرش را ربوده و در خانهای که در نزدیکی خانه خودشان بوده آنها را زندانی و شکنجه کرده بودند. وی میگفت زمانی که او و خواهرش بیتابی میکردند، زنی به آنها دارویی خورانده بود که باعث شده بود حالشان بد شود.
کارآگاهان با سرنخهایی که بهدست آورده بودند و انجام اقدامات اطلاعاتی، ردپای متهمان را که یک زن، ۲دخترش و پسرعمه دختران بودند، شناسایی و آنها را در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر کردند. متهمان ساکن همان محلی بودند که زوج افغان و فرزندانش در آنجا زندگی میکردند و آشنایی کاملی با وضعیت زندگی این خانواده داشتند.
متهمان بازداشتشده دیروز برای انجام تحقیق به دادسرای جنایی تهران منتقل شدند. یکی از خواهران متولد۸۳ و دیگری متولد۸۶ است. پسرعمه آنها هم متولد سال۸۶ است و بهجز مادر، همه آنها زیر ۱۸سال سن دارند و هنوز به سن قانونی نرسیدهاند. یکی از دو خواهر در بازجوییها به بازپرس جنایی تهران گفت: من و خواهرم و پسرعمهام با دستور مادرم نقشه گروگانگیری را اجرا کردیم.
وی ادامه داد: مادرم هرازگاهی برای هواخوری به پارک محل میرفت و زن افغان هم بچههایش را به همان پارک میآورد. آنها با یکدیگر دوست شده بودند و مادرم متوجه شده بود که زن افغان وضع مالی نسبتا خوبی دارد. آنطور که وی به مادرم گفته بود پسران بزرگش و همسرش درآمد زیادی داشتند و بهتازگی در افغانستان یک خانه مجلل خریده و پول و طلای زیادی در ایران پسانداز کرده بودند.
متهم گفت: مادرم وقتی قصه زندگی زن افغان را شنید و متوجه شد که آنها وضع مالی خوبی دارند، وسوسه شد تا نقشهای برای اخاذی از آنها طراحی کند، چراکه برخلاف این خانواده، وضعیت مالی ما بد بود و فقیر بودیم. وقتی من و خواهرم از مادرم شنیدیم که خانواده افغان وضع مالی خیلی خوبی دارند و در جریان نقشهاش قرار گرفتیم، حاضر شدیم با او همکاری کنیم. مادرم بعد از چند روز جزئیات نقشهای که کشیده بود را برایمان تعریف کرد و گفت باید ۲فرزند خردسال این خانواده را گروگان بگیریم و با این ترفند از آنها اخاذی کنیم. مادرم میگفت زن افغان بهخاطر بچههایش حاضر است هرکاری انجام بدهد و تهیه یکمیلیارد تومان پول برای او کاری ندارد. اما این پول زندگی ما را تکانی میداد و میتوانستیم از فقر نجات پیدا کنیم.
دختر نوجوان ادامه داد: برای اجرای نقشه از پسرعمهام نیز کمک خواستیم و او هم قبول کرد بهخاطر پول با ما همکاری کند. روز حادثه من و خواهرم صورتمان را پوشاندیم و به مقابل در خانه زن افغان رفتیم. با بازی در نقش خیر ۲کودک افغان را ربوده و به کوچه پشتی بردیم.
در آنجا پسرعمهام با موتورش منتظرمان بود. بچهها را سوار بر موتور کرده و ۵نفری راه افتادیم. مسیر نزدیک بود اما روی موتور جا نمیشدیم، به همین دلیل درخواست خودروی اینترنتی کردیم و بچهها را نزد مادرم بردیم. سپس پسرعمهام با خانواده بچهها تماس گرفت و درخواست پول کرد. بچهها اما بهانه میگرفتند و گریه میکردند.
مادرم ابتدا کتکشان زد اما آرام نشدند. در مرحله بعد به آنها متادون و ترامادول داد که ناگهان حالشان بد شد. همه ترسیده بودیم، مادرم وحشت کرده بود و میترسید مبادا بچهها جانشان را از دست بدهند. خواهرم که در یک درمانگاه کار میکرد، نبض بچهها را گرفت و گفت دختربچه سخت نفس میکشد. مادرم که پریشان بود، چند دقیقهای فکر کرد و گفت باید بچهها را به درمانگاه ببریم، اما اگر خودمان میبردیم، گیر میافتادیم. به همین دلیل بچهها را سوار بر موتور کرده و در پارک رهایشان کردیم.
در آن لحظه پسربچه نیمههوشیار بود. با این حال من، خواهرم و مادرم سوار ماشین شدیم و به خانه برگشتیم اما پسرعمهام آنجا ماند تا سر و گوشی آب بدهد که در نهایت پلیس ردمان را زد و دستگیر شدیم. براساس این گزارش، پرونده ۳متهمی که زیر ۱۸سال سن دارند برای ادامه رسیدگی به دادسرای اطفال فرستاده شد و پرونده مادر که دستور گروگانگیری داد، در دادسرای جنایی تهران در حال رسیدگی است. برای مادر به اتهام گروگانگیری و قتل قرار قانونی صادر شده و او برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفته است.
وقتی مالباخته مقصر میشود
بعضی از نقشههای سرقت با کمک مالباختهها عملی میشوند. یعنی این خود مالباختهها هستند که با یک اشتباه، مقدمات قربانی شدنشان را فراهم میکنند و گاهی وقتها این اشتباه ممکن است به قیمت جان خودشان یا یکی از اعضای خانوادهشان هم تمام شود. درست مثل ماجرایی که برای خانواده افغان رخ داد و باعث شد که دختربچه بیگناه آنها قربانی گروگانگیرانی شود که نقشه اخاذی از این خانواده را کشیده بودند. شاید اگر مادر خانواده به راحتی به یک زن غریبه در پارک اعتماد نمیکرد و اطلاعات کاملا خصوصیشان درباره داراییهایشان را نزد او به زبان نمیآورد، هرگز این نقشه گروگانگیری عملی نمیشد و آنها داغدار مرگ فرزند خردسالشان نمیشدند. مرور پروندههای اینچنینی نشان میدهد که چطور حرف زدن درباره اسرار زندگی، مخصوصا اموال و داراییها، چطور ممکن است برایتان دردسرساز شود.
قتل پسربچه برای سرقت
یکی از دردناکترین پروندههای جنایی که چند سال پیش در دادسرای جنایی تهران تشکیل شد، ماجرای قتل پسربچهای نوجوان بود. ماجرا از این قرار بود که چند سارق که نقشه سرقت از خانهای در پایتخت را کشیده بودند، وقتی برای دستبرد راهی آنجا شده و سرگرم سرقت بودند، ناگهان پسربچه نوجوان خانواده را مقابل خود دیدند که از مدرسه برگشته بود و برای اینکه رازشان را مخفی نگهدارند، وی را به قتل رساندند. با دستگیری سارقان، یکی از آنها گفت: مادر مقتول از مدتی قبل به آرایشگاهی میرفت که یکی از اقوام من آن را اداره میکرد. او نزد صاحب آرایشگاه تعریف کرده بود که وضع مالی خیلی خوبی دارند و شوهرش مقدار زیادی دلار و پول نقد در گاوصندوق خانهشان نگهداری میکند. وقتی صاحب آرایشگاه این اطلاعات را به ما داد، برای سرقت از خانه آنها نقشه کشیدیم اما هنگام سرقت ناگهان با پسر نوجوان روبهرو شده و مجبور شدیم او را به قتل برسانیم.
سرقت میلیاردی
سرقت عجیبی که مدتی قبل در پایتخت رخ داد نیز با دلیلی مشابه رقم خورد. زن جوانی در یک میهمانی فامیلی برای آشنایانش تعریف کرد که از وقتی او و شوهرش خبر دستبرد به صندوق امانات بانک ملی را شنیدهاند، ۸میلیارد تومان طلا و دلارهایشان را که در صندوق امانات نگهداری میکردند به خانه آورده و آنها را در فریزر و نقاط دیگر خانه مخفی کردهاند تا مبادا سرقت شوند.
یکی از اقوام دور این زن که در مهمانی بود با شنیدن این جملات، نقشه سرقت کشید و چند روز بعد وقتی زن جوان و شوهرش در خانه نبودند، وی به همراه یکی از دوستانش وارد خانه این زوج شدند و همه ۸میلیارد تومان طلا و دلارهایشان را سرقت کردند. هر چند آنها در این سرقت مبلغ هنگفتی به جیب زدند، اما کارآگاهان پلیس در جریان تحقیقات موفق شدند هر دوی آنها را دستگیر کنند.
راز صندوقچه طلا
سرقت صندوقچه طلای زنی در پایتخت هم از دیگر سرقتهایی بود که با اشتباه بزرگ مالباخته رقم خورد. وقتی ویروس کرونا در کشور جولان میداد و بسیاری از مردم خودشان را قرنطینه کرده بودند، زن جوانی با آرایشگرش تماس گرفت و از او خواست به خانهاش بیاید و او را آرایش کند. این زن اما زمانی که خانم آرایشگر در خانه بود، صندوقچه پر از طلایش را از کمدش بیرون آورد تا گردنبندی از داخل آن بردارد. زن آرایشگر وقتی چشمش به صندوقچه پر از طلا افتاد، نقشه سرقت کشید و چند روز بعد وقتی مالباخته در خانه نبود، با همدستی برادرش وارد خانه شد و همه طلاهای زن جوان را به سرقت برد. مدتی بعد اما پلیس توانست این پرونده را نیز به نتیجه برساند و هر دو سارق توسط مأموران دستگیر شدند.
- 20
- 3