دوشنبه ۰۳ دی ۱۴۰۳
۰۹:۲۸ - ۲۴ آذر ۱۴۰۱ کد خبر: ۱۴۰۱۰۹۲۲۹۵
جرم و جنایت

بخشش در اتاق اجرای حکم قصاص چشم

درگیری و کور کردن چشم یک فرد,قصاص برای کور کردن چشم
مردی که در درگیری، بینایی یکی از چشمان فردی را گرفته و به قصاص کوری چشم محکوم شده و تا یک‌قدمی مجازات نیز قرار گرفته بود، از سوی شاکی بخشیده شد اما توانایی پرداخت دیه را نداشت تا اینکه با کمک خیرین بخشی از دیه پرداخت شده و او از زندان آزاد شد.

به گزارش همشهری، نخستین برگ این پرونده در یکی از روزهای خرداد سال‌۹۳ ورق خورد. در آن روز وقتی مأموران گشت پلیس در حال عبور از خیابانی در نجف‌آباد اصفهان بودند، متوجه درگیری میان چند مرد شدند.

مأموران برای پیگیری ماجرا به سمت افراد حاضر در درگیری رفتند و با صحنه هولناکی مواجه شدند؛ مردی روی زمین نشسته و صورتش پر از خون بود. او چشم چپش را گرفته و از شدت درد به‌خودش می‌پیچید. ۳مرد دیگر نیز وحشت‌زده بالای سر مرد مجروح ایستاده بودند و یکی از آنها سعی داشت به او کمک کند. کمی آن‌طرف‌تر خودروی سمندی راهبندان ایجاد کرده و راننده آن کسی جز جوان زخمی نبود که برای درمان به بیمارستان انتقال یافت و ۳مرد که آنجا بودند از سوی پلیس بازداشت شدند.

در تحقیق از آنها مشخص شد که یک نفرشان سرکارگر و ۲نفر دیگر از کارگرهایش هستند. ظاهرا یکی از کارگرها با راننده سمندی درگیر شده و ۲نفر دیگر یعنی سرکارگر و کارگری دیگر برای هواخواهی وارد دعوا شده بودند. دعوای آنها اما پایان تلخی داشت و دسته تی که در دست سرکارگر بود، با چشم چپ راننده سمند برخورد کرده و موجب شد تا وی به‌شدت آسیب ببیند.

متوقف‌شدن حکم

راننده سمند اگرچه تحت عمل جراحی قرار گرفت اما به‌دلیل آسیب شدیدی که به چشم چپ او وارد شده بود، ‌پزشکان به ناچار چشم را تخلیه کردند و در این شرایط بود که سرکارگر جوان که ۲۸ساله بود، به اتهام اینکه بینایی را از راننده جوان گرفته در برابر قصاص کوری چشم چپ قرار گرفت. مدتی بعد کیفرخواست در پرونده به اتهام کوری چشم صادر و شاکی نیز خواهان قصاص متهم شد.

در ادامه با حکم دادگاه متهم به قصاص کوری چشم چپ محکوم شد و پرونده برای انجام مقدمات اجرای حکم به اجرای احکام دادگاه جنایی نجف‌آباد اصفهان فرستاده شد. در این بین یکی از اعضای گروه صلح‌یار و مسئول کمیته سفیران صلح و دوستی انجمن حمایت از زندانیان که آذر شهسواری نام دارد، تلاش و رایزنی‌های خود را برای متوقف‌کردن حکم و جلب رضایت از شاکی آغاز کرد. با وجود این، مرد محکوم را به پزشکی قانونی انتقال دادند تا حکم قصاص کوری چشم چپ او را اجرا کنند اما تلاش‌های این زن خیر نتیجه داد و در واپسین لحظات حکم متوقف و شاکی  به‌شرط دریافت دیه به مرد جوان رضایت داد و از قصاص گذشت.

یک معجزه

مرد محکوم به قصاص، از دست ندادن بینایی چشم چپش را یک معجزه می‌داند. او  بعد از گذشت ۸سال از حادثه از زندان آزاد شده و حالا در گفت‌وگو با همشهری از لحظات سخت و دلهره‌آور زندگی‌اش می‌گوید.

برگردیم به ۸سال قبل، چه اتفاقی افتاد که به زندان افتادی؟

شغل من آهنگری و کار نمای ساختمان‌هاست. روز حادثه در یک ساختمان در حال احداث در نجف‌آباد اصفهان کار می‌کردم که یکی از کارگرانم نزد من آمد و گفت می‌خواهد به سوپرمارکتی که در آن نزدیکی بود، برود و یک پاکت سیگار بخرد. هنوز دقایقی از رفتن او نگذشته بود که صدای کارگرم را شنیدم. به‌نظر می‌رسید با فردی در خیابان درگیر شده است . به همراه کارگر دیگرم به خیابان رفتیم تا ببینم ماجرا از چه قرار است. کارگرم می‌خواسته از خیابان رد شود که راننده سمندی جلوی او پیچیده و همین باعث درگیری‌شان شده بود. من برای میانجیگری رفتم و آنها را جدا کردم و راننده را داخل ماشینش نشاندم. حتی یکی از کارگرها با خودش دسته تی آورده بود که من آن را از او گرفتم. اما دعوا تمامی نداشت. در یک لحظه عصبانی شدم و با دسته تی به ماشین سمند کوبیدم تا برود اما در یک لحظه دسته تی خم شده و به چشم چپ راننده سمند برخورد کرد. او از ماشین پیاده شد. صورتش خون‌آلود شده بود و درحالی‌که چشمش را گرفته بود، روی زمین نشست. اصلا تصور نمی‌کردم دسته تی به چشمش آسیب وارد کرده است. بعد از دستگیری وقتی متوجه شدم که بینایی چشمش را از دست داده به‌شدت ناراحت و متاثر شدم و اگرچه او مرا بخشیده، اما من تا آخر عمرم با عذاب وجدان زندگی خواهم کرد.

ظاهرا تا یک قدمی اجرای حکم نیز قرار گرفته بودی؟

هر وقت یاد آن روز می‌افتم بی‌اختیار دست و پایم می‌لرزد. نمی‌دانید در آن لحظه‌ها چه بر من گذشت. خیلی دقایق وحشتناک و دلهره‌آوری بود. البته ۳مرتبه مرا برده بودند به پزشکی قانونی تا ببینند برای اجرای حکم آماده هستم یا نه، که ۲بار رد شد اما بار سوم تأیید شد؛ یعنی همه‌‌چیز آماده بود برای از دست‌دادن ‌بینایی چشم چپم. آن روز روی تخت خوابیدم تا حکم را اجرا کنند. اتاق ترسناکی بود، اطرافم پر بود از وسایل پزشکی، وسایلی که قرار بود با آن چشمم را تخلیه کنند. فکر می‌کردم هر لحظه ممکن است قلبم از تپش بایستد. حتی سوزن را برداشتند که عمل تخلیه چشم را انجام بدهند اما در آخرین لحظات فردی وارد اتاق شد و گفت حکم متوقف شده است. نمی‌دانستم گریه کنم یا بخندم.

چه زمانی خیران وارد پرونده‌ات شدند؟

سال‌۹۹ بود. همان سال مرا بردند برای اجرای حکم که خوشبختانه شاکی به من مهلت داد‌ و من الان بینایی‌ام را مدیون بخشش شاکی هستم. البته در مدتی که در زندان بودم با خانم شهسواری که زنی خیر و از اعضای صلح‌یار است، آشنا شدم. او خیلی به من کمک کرد، حتی قبل از اجرا به سراغ شاکی رفت که دقیقه نود توانست رضایت او را جلب کند که حکم را اجرا نکند. بعد از آن هم آنقدر پیگیر بود تا اینکه شاکی حاضر شد در ازای دریافت دیه از قصاص صرف‌نظر کند که خب این لطف بزرگی بود.

دیه را تهیه کردی؟

دیه ۶۰۰میلیون تومان بود که با کمک خانم شهسواری شاکی به ۴۰۰میلیون تومان رضایت داد. بخشی از این پول را با کمک خیرین پرداخت کرده‌ام اما ۱۳۰میلیون تومان از آن مانده است. امیدم به خداست و می‌دانم که به‌زودی این مبلغ تهیه می‌شود. وقتی شاکی رضایت داد، از زندان آزاد شدم و حالا هم منتظر هستم تا به‌زودی از لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شوم.

فکر می‌کردی از قصاص رهایی‌ یابی؟

اصلا فکرش را نمی‌کردم. کابوس کوری چشم لحظه‌ای رهایم نمی‌کرد. خانواده‌ام چندبار به خانه شاکی رفته بودند اما موفق به رضایت نشده بودند. در این مدت همسرم از من جدا شد و من بارها به‌ خودکشی فکر کردم اما به‌خاطر وجود ۲پسرم، تصمیمم را عملی نکردم و الان خیلی خوشحالم که چنین حماقتی نکرده‌ام.

بارها در زندان دستم را روی چشم چپم قرار دادم تا ببینم با یک چشم دنیا به چه صورت است و حتی تصورش هم تنم را به لرزه انداخت. من می‌دانم که شاکی چه می‌کشد چون من باعث نابینایی او شده‌ام. چون از این کابوس‌ها رهایی یافته‌ام با خودم عهد بستم برای رضایت در پرونده زندانیان تلاش کنم. در همین مدت کوتاه موفق شدم رضایت ۷شاکی ‌سارقانی را بگیرم که از بدروزگار دست به دزدی زده‌اند. الان هم در تلاش هستم تا رضایت ۲محکوم به قصاص را بگیرم. به‌سختی دارم کار می‌کنم و هر زمانی که پول به دستم بیاید به نخستین نفری که کمک خواهم کرد، شاکی پرونده خودم است که به‌خاطر من چشمش را از دست داد و بعد به زندانیان دیگری که به‌خاطر پول در زندان به‌سرمی‌برند.

  • 19
  • 5
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش