به گزارش جوان، عصر روز سهشنبه ۱۶ دي ماه سال ۹۳ بود كه مأموران كلانتري پرديس در جريان كشف جسد مردي حوالي روستاي «كمرد» از توابع جاجرود قرار گرفتند و راهي محل شدند. مأموران پليس در نخستين گام با جسد مرد سالخوردهاي كه حولهاي سفيد به دور گردنش گره زده شده بود، روبهرو شدند.
مردي كه موضوع را به پليس خبر داده بود، گفت: لحظاتي قبل در اطراف محوطه دامداريام در حال جمعآوري سنگ بودم كه پتويي زير مقداري سنگ نظرم را به خودش جلب كرد. وقتي نزديك شدم، ديدم روي پتو مقداري سنگريزه و خاك ريخته شده است. با كنجكاوي سنگها را كنار زدم كه پاي انساني را داخل پتو ديدم و بلافاصله موضوع را به مأموران كلانتري خبر دادم.
مأموران در نخستين گام هويت مقتول را كه مرد ۷۲ سالهاي به نام اصغر اهل تهران بود، شناسايي كردند. در تحقيق از خانواده مقتول مشخص شد اصغر از مدتي قبل با مرد ۵۲ سالهاي به نام سياوش رفت و آمد داشته است. بنابراين سياوش به عنوان مظنون اين حادثه مورد تعقيب قرار گرفت. در حالي كه بررسيهاي پليسي نشان ميداد پس از حادثه چند بار از حساب بانكي مقتول برداشت شده است، مأموران موفق شدند سياوش را دستگير كنند.
متهم در اولين بازجوييها مدعي شد استاد دانشگاه است و قتل اصغر را انكار كرد، اما وقتي با مدارك و دلايل روبهرو شد به قتل اصغر اعتراف كرد.
وي گفت: من استاد دانشگاه هستم. حدود دو سال قبل به خاطر سرمايهگذاري در يك شركت هرمي بدهي زيادي بالا آوردم به همين دليل از شهرستان به تهران آمدم و با مقتول آشنا شدم. مقتول قرار شد به من كمك كند يك چك ۱۰۰ ميليون توماني به دو نفر از دوستانش داد تا طلبم را از شركت مورد نظر بگيرند، اما مدتي بعد از كشيدن چك، مقتول مرا تحت فشار قرار داد و خواست مبلغ چك را فراهم كنم تا چكش برگشت نخورد. من پولي نداشتم و فشارهاي او هم ادامه داشت تا اينكه تصميم گرفتم او را با قرص خوابآور مسموم و از خانهاش فرار كنم. شب حادثه قبل از خواب تعداد ۲۰ عدد قرص خوابآور در ليوان شير كاكائو حل كردم و به اصغر دادم. به اصغر گفتم اين ليوان شير كاكائو را بخور تا با آرامش بخوابي و او هم قبول كرد و براي خواب به اتاقش رفت.
صبح وقتي از خواب بيدار شدم به سراغش رفتم و ديدم كه ديگر نفس نميكشد. وقتي مطمئن شدم او فوت شده است، اثر انگشت او را در قولنامهاي كه از قبل تنظيم كرده و نوشته بودم او از من ۱۰۰ ميليون تومان قرض گرفته گذاشتم. پس از اين حولهاي به دور گردنش انداختم تا جلوه دهم او را خفه كردهاند و بعد هم جسد را داخل پتويي پيچاندم و به داخل خودروي پرايد خودش منتقل كردم.
جسد را به حوالي روستاي كمرد بردم و آنجا طوري رها كردم تا از سوي رهگذران كشف شود. سپس به خانهاش آمدم و خودروي مقتول را پارك و دستهچك و كارتهاي عابربانكش را سرقت كردم. پس از سرقت عابر بانكش در دو مرحله ۱۰۰ ميليون تومان به حساب همسرم منتقل كردم و مبلغي را هم به حساب يكي از دوستانم كه مقتول به او بدهكار بود، انتقال دادم.
متهم پس از تحقيقات تكميلي و صدور كيفرخواست راهي زندان شد تا اينكه ديروز براي محاكمه به شعبه هشتم دادگاه كيفري يك استان تهران به رياست قاضي اصغر زاده منتقل شد.
در ابتداي جلسه، نماينده دادستان تهران در جايگاه قرار گرفت و براي متهم به جرم مباشرت در قتل عمد، جعل اسناد و سرقت كارتهاي بانكي و برداشت پول از حساب مقتول، درخواست صدور مجازات قانوني كرد. در ادامه به دستور رئيس دادگاه اولياي دم در جايگاه حاضر شدند.
اولياي دم براي متهم درخواست قصاص دادند و همچنين درخواست كردند وي اموال و پولهاي سرقتي مقتول را پس دهد.
سپس متهم در جايگاه قرار گرفت و در شرح حادثه گفت: من دانشجوي دكتري و استاد دانشگاهي در شهرستان بهشهر بودم. مدتي هم رئيس دانشگاه غيرانتفاعي بودم. من به دليل سرمايهگذاري در يك شركت هرمي بدهي زيادي بالا آوردم به همين دليل به تهران آمدم و در منزل يكي از بستگانم ساكن شدم. پس از مدتي از طريق زني با مقتول آشنا شدم. قرار شد او به من كمك كند به همين دليل دو چك به مبلغ ۱۰۰ ميليون تومان به دوستانش داد تا طلب مرا از شركت بگيرند و در عوض قرار شد من بعد از وصول طلبم، بدهيام را به او بدهم.
وي ادامه داد: چندروز بعد مقتول از من خواست مبلغ ۱۰۰ ميليون تومان به حسابش واريز كنم تا چكش پاس شود. از آنجايي كه پولي نداشتم به فكر فرار افتادم و نقشه بيهوشي او را طراحي كردم. شب حادثه يك بسته قرص خوابآور را در يك ليوان شيركاكائو حل كردم و به او دادم و مقتول هم خورد. صبح كه به منزلش رفتم متوجه شدم بدنش سرد شده و مرده است.
براي رد گم كردن طنابي را دور گردنش پيچاندم سپس صورتش را با حوله پوشاندم جسدش را لاي پتو گذاشتم. سپس در صندلي عقب ماشين جاسازي كردم و به بيابانهاي جاجرود بردم و دفن كردم.
متهم در مورد اتهامات ديگري كه بعد از قتل انجام داده بود، گفت: بعد از قتل با جعل سند آپارتمان مقتول را به نام خودم منتقل و بعد از آن سند ماشين را جعل كردم و آن را به مبلغ ۱۰ ميليون تومان فروختم. از حساب بانكياش فقط مبلغ ۲ ميليون و ۶۰۰ هزار تومان به حساب همسرم واريز كردم.
متهم در پايان گفت: من قصد قتل نداشتم و الان هم پشيمان هستم و با اين كار آبروي خانوادهام را بردم و شرم دارم بگويم استاد دانشگاهم. بعد از آخرين دفاع متهم، هيئت قضايي وارد شور شد.
- 12
- 2