صبح دیروز شعبه سوم دادسرای جنایی رسیدگی به پرونده خواننده رپ را در دستور کار خود داشت. بازپرس منافی آذر برای دومینبار پس از حادثه مرگ مشکوک ناپدری خواننده رپ، متهم این پرونده را احضار کرد. او همچنین اعضای خانواده متهم، دو پسر و دوست صمیمی مقتول را به دادسرای جنایی تهران فراخواند تا شاید بخشی از ابهامات این پرونده خبرساز روشن شود.
جلسه بازپرسی با صحبتهای حمید آغاز شد. عصبانیشدن از پاسخ تند ناپدری، درگیری و البته ضربهنزدن به سر مقتول از مهمترین صحبتهای متهم در این جلسه بازجویی بود. مادر متهم هم کم و بیش صحبتهای حمید را تأیید کرد و از تلاشش برای جلوگیری از ادامه درگیری همسر و پسرش به بازپرس پرونده گفت. پسرهای هوشنگ هم ترجیح دادند درخواستشان درباره سرنوشت این پرونده و برخورد با متهم را به بعد از اعلام نظر قطعی پزشکی قانونی در خصوص علت مرگ پدرشان موکول کنند.
هیچکس برای من وثیقه نگذاشته
حمید صفت در نخستین دقایق این جلسه بازپرسی در حضور برادرهای ناتنی و مادرش بار دیگر اتفاقات روز حادثه را تعریف کرد: «برادرم با من تماس گرفت و من متوجه شدم که مادرم با هوشنگ درگیر شده است. من هم به خانه آنها رفتم. هوشنگ روی کاناپه نشسته بود، به طرفش رفتم و کنارش نشستم، خیلی آرام به او گفتم، چرا با مادرم درگیر شدی، از او سوال کردم که چرا مادرم را کتک زدی؟ اما او در جواب به من گفت: زدم که زدم، خوب کردم او را کتک زدم. من هم عصبی شدم، میخواستم او را بترسانم، قصد کتکزدن او را نداشتم.
گلدان شیشه را به سمت دیوار پرتاب کردم؛ اما سماجت و پرخاشگریهای ناپدری من ادامه داشت تا اینکه من هم مجبور شدم برای آرامکردن او خودی نشان بدهم، بعد هم او به طرف من آمد و با هم درگیر شدیم، چند ضربهای بین ما ردوبدل شد، اما من هیچ ضربهای به سر او نزدم. مادرم سعی داشت ما را آرام کند، اما او همچنان فحاشی میکرد، بعد هم همسایهها آمدند و من و مادرم خانه را ترک کردیم.»
وقتی صحبتهای حمید به اینجا رسید، او خطاب به پسر هوشنگ گفت: «مادرت کتک خورده، کسی که مادرت را کتک زده باز هم با تندی بیان میکند که خوب کردم که زدم بازهم میزنم، در این شرایط تو باشی چه کاری انجام میدهی؟ سهیل تو اگر جای من بودی چه کار میکردی؟ تو عصبانی نمیشدی؟»
بعد از چند دقیقه سکوت، بار دیگر حمید صحبتهایش را ادامه داد: «من ناپدریام را با همه این بدخلقیها و پرخاشگریهایش دوست داشتم. هوشنگ ١١سال است که با مادرم ازدواج کرده بود. او مثل پدرم بود. من همیشه سعی میکردم او را آرام کنم. با خودم او را به باشگاه میبردم، خیلی از شبها برای شام با هم بیرون میرفتیم. حتی روز قبل از درگیری برای او یک گوشی موبایل خریدم.»
حمید صفت در آخر اظهاراتش هم درخواست کرد تا فضای به وجود آمده درخصوص این پرونده تغییر کند: «صحبتها و اظهارات بیپایه و اساسی درخصوص من و این پرونده مطرح شده است. در فضای مجازی صبحتهایی درباره وثیقه گذاشتن یک فوتبالیست مشهور و آزادی من مطرح شده است. در حالی که من در همه این مدت در بازداشتگاه بودم. از سوی دیگر کمپینی برای جمعآوری دیه تشکیل شده است، اما هنوز اتهام من اثبات نشده و هیچچیز مشخص نیست.
به من اتهامی وارد شده، هر چند که من این اتهام را قبول ندارم و بارها همه جزییات درگیری را تعریف کردم که من ضربهای به سر هوشنگ نزدم، با این همه دوست ندارم رفتارها و صحبتهای مطرحشده درباره من و حمایتهای بیش از حد، باعث جریحهدارشدن احساسات خانواده هوشنگ شود. این پرونده باید روال عادی خودش را طی کند تا همه چیز روشن شود. برای همین از مردم میخواهم به این پرونده مثل یک پرونده عادی نگاه کنند و احساسات خانواده ناپدریام را هم در نظر بگیرند. خواهش میکنم شایعهسازی نکنید چون ممکن است عواقب بدتری داشته باشد.»
من همسرم را دوست داشتم
پس از آن مادر حمید هم دیدههایش از روز حادثه را برای بازپرس تعریف کرد. او به بازپرس منافی آذر گفت: «درگیری بین هر زن و شوهری وجود دارد؛ اما من هوشنگ را دوست داشتم. اگر به او علاقهای نداشتم که در این مدت با او زندگی نمیکردم. مشاجره من با هوشنگ از شب قبل شروع شد، اما جوری نبود که بخواهد به اینجا ختم شود؛ حتی من ميهمانمان را تا فرودگاه بدرقه کردم.
ظهر که حمید آمد با حاج آقا صحبت کرد، درگیری بین آنها شروع شد، من خودم را میان آنها قرار دادم تا مانع ادامه درگیری آنها شوم؛ حتی چند بار به تندی حمید را از هوشنگ دور کردم. همه سعی من این بود که احترام همسرم حفظ شود. همه مدت درگیری من نزدیک آنها بودم، حمید ضربهای به سر هوشنگ نزد. بعد هم من و حمید با هم از خانه خارج شدیم، تا اینکه از طریق همسایهها متوجه شدم همسرم چند ساعت پس از آن به بیمارستان منتقل شده است.»
پدرمان برای حمید و مادرش هر کاری که میتوانست انجام داد
پس از آن نوبت به برادرهای ناتنی حمید رسید تا به سوالات بازپرس پرونده پاسخ دهند. توماس پسر ارشد هوشنگ از برلین به تهران آمده بود تا در مراسم تدفین پدرش حاضر شود. او به دلیل ناآشنایی به زبان فارسی بیشتر نظارهگر جلسه بازپرسی بود.
سهیل برادر کوچکتر او که همراه خواهرش در فنلاند زندگی میکند در این جلسه حضور داشت. تنها دختر هوشنگ هم هنوز به ایران نیامده و به گفته برادرش به همین دلیل مراسم تدفین به تعویق افتاده است. سهیل ٣١ساله بهعنوان یکی از اولیای دم به بازپرس پرونده گفت: «مشخصشدن واقعیت این ماجرا از همه چیز مهمتر است. تا زمانی که علت واقعی مرگ پدرم از سوی پزشک قانونی اعلام نشود، من درخواستم را مطرح نمیکنم. با وجود این احتمال میدهم، همسر پدرم هم در مرگ او نقش داشته باشد، چون که پدرم آدم درشتاندامی بود و کسی نمیتوانست به این راحتی با او درگیر بشود. من حدس میزنم که مادر حمید جلوی دستوپای او را گرفته بود تا حمید او را بزند. به همین دلیل من از مادر حمید هم شکایت دارم البته باید صبر کنیم تا جواب پزشکی قانونی اعلام شود.»
او در ادامه صحبتهایش درخصوص رفتارهای تند و خشن پدرش هم گفت: «مادر حمید با کارهایش باعث عصبانیشدن پدرم میشد. آنها با هم اختلاف داشتند. من وقتی خبر مرگ پدرم را شنیدم، شوکه شدم؛ بیشتر از همه از درگیری که حمید و مادرش با پدرم ایجاد کردند، ناراحت شدم. پدرم برای حمید و مادرش هر کاری که میتوانست انجام داد. آنها نباید با او این رفتار را میکردند. او چندین سال در کنار آنها زندگی کرد و رفتار بدی هم نداشت. او حمید را بزرگ کرده بود.»
در ادامه جلسه هم دوست قدیمی هوشنگ چند کلامی درباره اختلافات هوشنگ با همسرش به بازپرس این پرونده گفت: «رابطه حمید با هوشنگ دوستانه بود. البته هوشنگ با مادر حمید اختلافاتی داشتند، اما این موضوع قابلحل بود. این اواخر هوشنگ از حمید به دلیلآوردن سگ به خانه ناراحت بود. چندباری هم این موضوع را به من گفته بود. درست است که هوشنگ چندین سال در خارج از کشور زندگی کرده بود، اما به مسائل شرعی پایبند بود.»
در انتهای جلسه، به دستور بازپرس منافی آذر حمید به زندان منتقل شد و تحقیقات تا اعلام نظر قطعی پزشکی قانونی در رابطه با علت مرگ هوشنگ ادامه دارد.
- 9
- 5
ناشناس
۱۳۹۶/۶/۶ - ۱۰:۵۱
Permalink