اظهارات یک زن ۳۵ ساله را که به کلانتری مشهد مراجعه کرده منتشر کرده است. زن در حالی که فهرستی از پیامک ها و جملات زشت و توهین آمیز را در دست داشت و بیان می کرد این ها تنها بخشی از توهین های زشتی است که هوویم برایم ارسال می کند گفت: مقطع دبیرستان را که تمام کردم دیگر ادامه تحصیل ندادم تا این که با «سیروس» ازدواج کردم. اوایل زندگی آرامی داشتیم و من زندگی شیرینی را تجربه می کردم. تولد دخترم نیز صفای دیگری به این زندگی داد. اما این زندگی آرام زمانی گرفتار توفان شد که ما در یک مجتمع مسکونی یک واحد آپارتمانی خریدیم.
حدود سه سال قبل بود که همسایگان و اهالی مجتمع جلسه ای را در خانه ما برگزار کردند و من به عنوان مدیر ساختمان انتخاب شدم. از آن روز به بعد وظیفه سنگینی داشتم و باید به حل مشکلات کوچک و بزرگ همسایگانم توجه می کردم. در یکی از واحدها زن مطلقه ای به همراه فرزندش زندگی می کرد. ولی اهالی ساختمان رابطه خوبی با او نداشتند. آن ها معتقد بودند آن زن اخلاق مناسبی ندارد و هر روز با یکی از همسایگان درگیر می شود و پلیس را به منطقه می کشاند.
در همین حال اهالی ساختمان قصد داشتند او را از این محل بیرون کنند ولی آن روز دلم به حال او و فرزندش سوخت و به عنوان مدیر ساختمان مقابل اهالی ایستادم و گفتم این از انسانیت به دور است که یک زن بی پناه و فرزندش را بیرون کنیم و ...
هنوز مدتی از این ماجرا نگذشته بود که زمزمه هایی از ارتباط و رفت و آمدهای همسرم به منزل آن زن را شنیدم. ابتدا باورم نمی شد اما خیلی زود فهمیدم که همسرم آن زن مطلقه را به عقد موقت خودش درآورده است. از آن روز به بعد اختلافات خانوادگی ما شروع شد. به طوری که دیگر مشاجره ها و درگیری های ما موجب آزار همسایگان می شد. در همین حال همسرم منزل دیگری را برای آن زن اجاره کرد و از حدود دو سال قبل نزد او رفت و مرا رها کرد. ولی در این مدت هزینه های زندگی من و دخترم را تامین می کرد. تا این که از یک سال قبل دیگر نه تنها هیچ پولی برای هزینه های زندگی ما نداد بلکه از شش ماه قبل دخترم را نیز از من گرفت و نزد خودش برد.
در این مدت من از طریق شبکه های اجتماعی با دخترم در ارتباط بودم. اما از مدتی قبل زمانی ارتباطم را با دختر هفت ساله ام قطع کردم که آن زن پیامک های زشتی را برایم ارسال می کرد چون می ترسیدم دخترم نیز این جملات زشت را ببیند. در این میان روزی همسرم در نبود من به منزل آمده و با تخریب قفل منزل مقداری از لوازم با ارزش را با خود برده است وقتی به منزل بازگشتم و با این صحنه روبه رو شدم با ۱۱۰ تماس گرفتم و آن ها گزارشی از این ماجرا تهیه کردند. با وجود این همسرم از من شکایت کرده است که من لوازم او را سرقت کرده ام! حالا هم ناراحت نیستم چرا که فهمیدم همسرم فردی بی بند و بار بود و من خودم را از ابتلا به بیماری های خطرناکی مانند ایدز نجات دادم .
- 15
- 1