حکم قصاص صاحب یک کمپ ترک اعتیاد که متهم است مرد معتادی را به قتل رسانده، از سوی دیوان عالی کشور تأیید شد.
به گزارش شرق، مأموران پلیس تابستان سال ٩٣ در جریان مرگ مرد جوانی قرار گرفتند که گفته میشد وقتی به بیمارستان انتقال داده شد در بیهوشی بود. زمانی که مأموران به محل رسیدند متوجه شدند این مرد فرد معتادی بود که به یک کمپ برده شده و سپس به وسیله مسئولان کمپ به بیمارستان منتقل شد. یکی از پرستاران که پرونده پزشکی این جوان را تکمیل کرده بود، به مأموران گفت: زمانی که این جوان را آوردند او بیهوش بود بعد از بررسی دقیق و انجام معاینات مشخص شد ضربهای به سر این جوان وارد و در همان محل نیز بیهوش شده است که بعد از بیهوشی او را به بیمارستان آوردند. ضربه وارده باعث شکستگی جمجمه شده بود و هرچند ما تلاش کردیم که جان او را نجات دهیم اما ممکن نشد.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات از خانواده این جوان آغاز شد. آنها با اعلام اینکه از علت مرگ فرزندشان خبر ندارند، گفتند: پسرمان آرش معتاد بود و ما برای اینکه ترک کند درخواست کردیم از یک کمپ ترک اعتیاد بیایند و او را ببرند. زمانی که آمدند پسرمان را بهزور با خودشان بردند هرچند او خیلی تقلا میکرد که نرود، اما چون میخواستیم که او پاک شود مانع نشدیم تا اینکه مدتی بعد با ما تماس گرفتند و گفتند پسرمان بدحال است. وقتی به بیمارستان رفتیم گفتند فوت شده است. ما از مدیران و مسئولان کمپ شکایت داریم و خواستار رسیدگی به این موضوع هستیم.
با توجه به این شکایت، مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند و متوجه شدند ضارب این جوان مدیر کمپ است. یکی از کارمندان در توضیحات خود به مأموران گفت: زمانی که برای آوردن مرد جوان رفتیم او خیلی سعی داشت فرار کند، اما توانستیم او را بگیریم و به کمپ ببریم. در آنجا پسر جوان همچنان تقلا میکرد، مدیر کمپ برای اینکه بتواند جلوی رفتارهای او را بگیرد، وی را داخل اتاقی انداخت و با چوب کتکش زد بعد که مرد جوان بیحال شد یک سطل آب سرد روی بدن او ریخت و بعد هم درِ اتاق را روی او قفل کرد.
وی گفت: مرد جوان کاملا بیحال شده بود به همین خاطر مدیر به ما گفت دیگر وارد اتاق نشویم ما هم قبول کردیم بعد از چند ساعت متوجه شدیم او بیهوش شده است به همین خاطر او را به بیمارستان رساندیم.
هرچند این مرد مدعی شد دیده مدیر کمپ مقتول را با چوب زده و ضربهای نیز به سرش وارد کرده است، اما هیچکدام از شاهدان نگفتند مدیر ضربه را به سر مقتول زده است.
ضمن اینکه متهم خودش هم قبول نکرد که ضربه را به سر مقتول زده است و گفت شاید مقتول از حال رفته و سرش به جایی برخورد کرده است. درنهایت با توجه به مدارک بهدستآمده کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
با توجه به شکایت اولیای دم و سایر مدارک بهدست آمده متهم پای میز محاکمه رفت. در جلسه رسیدگی ابتدا اولیایدم در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند. در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت. او که پیش از این نیز قتل آرش را انکار کرده بود، گفت:
من به یاد ندارم ضربهای به سر مقتول زده باشم. بسیاری از کسانی که به کمپ ما میآیند افرادی هستند که با میل خود نمیآیند به همین دلیل ما مجبور میشویم آنها را بهزور بیاوریم البته خانواده آنها با ما همکاری میکنند و درواقع با خواسته خانوادهها آنها را میآوریم. با توجه به اینکه آرش هم دوست نداشت به کمپ بیاید، با رضایت خانوادهاش او را آوردیم. برای اینکه بتوانم او را آرام کنم و کارهای درمان را شروع کنیم، او را داخل اتاقی انداختم. خیلی تلاش میکرد فرار کند و مرتب هم با دیگران درگیر میشد. من او را زدم که آرام بگیرد قصدم کشتن او نبود.
متهم گفت: من خودم متوجه نشدم که ضربهای به سرش خورده است و فکر میکردم به بدنش میزنم تا اینکه یکدفعه آرام شد بعد هم من یک سطل آب سرد روی بدنش ریختم که حالش بهتر شود چند ساعت بعد که به سراغش رفتیم، متوجه شدیم حالش بد است. من اگر قصد کشتن او را داشتم قطعا با اورژانس تماس نمیگرفتم. خانواده مقتول هم میدانند که قصد ما این نبود که او را اذیت کنیم فقط میخواستیم ترک کند. با اینکه بهعمد این کار را نکردهام، از اولیایدم درخواست بخشش دارم و از اتفاقی که افتاده است بهشدت ناراحت هستم.
با پایان گفتههای متهم و دفاعیات وکیلمدافع او هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند و متهم را به قصاص محکوم کردند. رأی صادره مورد تأیید شعبه ٤١ دیوان عالی کشور قرار گرفت و پرونده برای طیکردن سایر مراحل به دادسرای جنایی تهران فرستاده شد.
- 15
- 5