زنی که برای نجات جان پسر شوهرش همه اموالش را به اولیای دم مقتول داده است، از دادگاه خواست تا هرچه زودتر متهم جوان را آزاد کنند و فرزندش را به او بازگردانند. پسر جوان که در یک درگیری مرتکب قتل شده بود، در سال ٨٩ بازداشت شد. او بعد از دستگیری به مأموران توضیح داد برای میانجیگری در دعوا شرکت کرده بود. متهم گفت: روز حادثه دیدم دوستم با فردی دعوا میکند. برای اینکه درگیری پایان یابد، وارد آن شدم و سعی کردم واسطه شوم اما مقتول فحش ناموسي داد و من هم نتوانستم خودم را کنترل کنم و با چاقو ضربهای به او زدم. متهم گفت: من اصلا مقتول را نمیشناختم و نمیدانستم دعوا سر چیست و از سر عصبانیت به او ضربه زدم و قصدم این نبود که او را بکشم. با پایان جلسه بازجویی کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. با توجه به اینکه اولیای دم درخواست قصاص کرده بودند، بعد از پایان دفاعیات متهم و سایر مدارک موجود در پرونده، حکم قصاص علیه متهم صادر شد. با گذشت چندین سال از این حادثه در نهایت اولیای دم در قبال دریافت دیه رضایت دادند و اعلام کردند گذشت میکنند.
روز گذشته جلسه رسیدگی به اتهام مرد جوان به لحاظ جنبه عمومی جرم در شعبه ٢ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. در ابتدای جلسه نماینده دادستان درخواست کرد با توجه به اینکه اخلال در نظم عمومی ایجاد شده است، متهم به لحاظ جنبه عمومی جرم محاكمه شود. سپس متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: من اتهام قتل را قبول کردم و حالا هم آن را قبول دارم؛ از سال ٨٩ هم در زندان هستم و مجازات سنگینی را تحمل کردم و در نهایت نامادریام بود که برایم رضایت گرفت و پول دیه را داد و حالا هم درخواست دارم من را آزاد کنید تا پیش او بروم. مرد جوان گفت: من و خواهران و برادرانم در کودکی مادرمان را از دست دادیم و پدرم دوباره ازدواج کرد. نامادریام آنقدر مهربان است که با ما مثل فرزندان خودش رفتار کرد و همیشه ما را دوست داشت و چیزی برای ما کم نگذاشت؛ او برای من مادر است و همیشه هم مادر صدایش میزنم؛ برای گرفتن رضایت هم مانند یک مادر خونی مدام دنبال رضایت بود و موفق شد رضایت بگیرد.
سپس نامادری متهم به درخواست قضات در جایگاه حاضر شد؛ او گفت: وقتی خیلی جوان بودم ازدواج کردم و سه بچه به دنیا آوردم اما بعد شوهرم من را طلاق داد و بچهها را با خودش برد. بعد از آن با مرد دیگری ازدواج کردم که چند فرزند داشت. فرزندان او را مثل بچههای خودم دوست داشتم. آنها مادر نداشتند و من هم داغ ندیدن فرزندانم را داشتم بنابراین هرچه مهر مادری داشتم به آنها دادم و مانند بچههای خودم دوستشان دارم. در این مدت هم برای رضایت بارها مقابل خانه مقتول رفتم و در نهایت آنها قبول کردند که در قبال دریافت دیه گذشت کنند. این زن گفت: ما دنبال تهیه پول بودیم و شوهرم و دو پسر دیگر شبانهروز کار میکردند تا اینکه به آنها گفتند چاهی ریزش کرده و برای ترمیم چاه سر کار رفتند و قرار بود پول خوبی بگیرند.
حین کار چاه دیگری در همان نزدیکی نشست کرد و گاز ناشی از چاه دوم باعث مرگ دو پسر و شوهرم شد. صاحبکار شوهرم که ترمیم چاه را برعهده او گذاشته بود، دیه شوهر و پسرانم را به من داد و من هم آن دیه را به اولیای دم دادم تا این پسرم که حالا متهم است، آزاد شود؛ حالا هم در جایی در حاشیه تهران زندگی میکنم و هیچکس را ندارم و با پول بسیار کمی که دیگران کمک میکنند، زندگی میکنم. درخواست دارم با توجه به شرایطی که من و دخترانم داریم، قضات پسرم را ببخشند؛ او تنها مرد خانواده ماست و نیاز است پیش ما باشد و از ما مراقبت کند. با پایان گفتههای متهم و نامادریاش هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند و با توجه به ایامی که مرد جوان در بازداشت بود، رأی خود را صادر کردند.
- 16
- 3