به گزارش همشهری، شامگاه ۱۳خردادماه سال۹۰مهمانان یک عروسی در یکی از روستاهای حاجیآباد واقع در استان هرمزگان بعد از پایان جشن وقتی میخواستند به خانه هایشان بروند کمی آن طرفتر از محل عروسی با پیکر خونین پسر نوجوانی روبهرو شدند. او سامان -۱۶ساله- از اهالی روستای تزرج بود و بیهوش روی زمین افتاده بود.
شواهد نشان میداد بهدلیل اصابت ضربه چاقو دچار خونریزی شدیدی شده است. درحالیکه بهنظر میرسید ساعتی از این حادثه گذشته است پیکر نیمه جان سامان به بیمارستان حاجی آباد منتقل شد اما پزشکان اعلام کردند او جانش را از دست داده است.با فوت پسر نوجوان تحقیقات برای دستگیری عامل این جنایت آغاز شد. در همان بررسیهای اولیه معلوم شد که او قربانی یک درگیری ساده شده است. چند شاهد ۳پسر جوان را دیده بودند که با وی درگیر شده بودند. به این ترتیب یک روز بعد ۳مظنون دستگیر شدند و یکی از آنها به قتل اعتراف کرد. او گفت: سامان اهل روستای دیگری بود که بهخاطر عروسی به روستای ما آمده بود. در عروسی چند مرتبه نگاهمان به هم افتاد تا اینکه من از او خوشم نیامد و با ۲ نفر از دوستانم او را به بیرون از مراسم بردیم. من و دوستانم آن زمان مشروبات الکلی مصرف کرده بودیم و حالت عادی نداشتیم.
درحالیکه دوستانم با سامان صحبت میکردند من چاقویی از جیبم بیرون کشیدم و با آن ضربهای به ران پایش زدم و او روی زمین افتاد و ما فرار کردیم. من قصد کشتن او را نداشتم و فکرش را هم نمیکردم که یک ضربه چاقو باعث مرگش شود.
بهدنبال اعترافات متهم او در مقابل بازپرس پرونده صحنه جنایت را بازسازی کرد و در نهایت پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری یک استان هرمزگان فرستاده شد. در جلسه محاکمه پدر و مادر داغدیده سامان اعلام کردند خواستهشان قصاص قاتل است. قاتل که هنگام وقوع جنایت ۱۸سال داشت اما مدعی شد که ناخواسته دست به این قتل زده و پشیمان است. او در دفاع از خود گفت: من هیچ مشکلی با مقتول نداشتم و زمان وقوع جنایت بهخاطر مصرف مشروبات الکلی حالت عادی نداشتم. حالا هم از خانواده مقتول میخواهم که من را ببخشند. با وجود دفاعیات متهم قضات دادگاه بعد از بررسی محتویات پرونده از آنجا که همه شواهد و مدارک علیه متهم بود وی را به قصاص محکوم کردند.
۸سال زیر تیغ
هرچند متهم به قتل و وکیل مدافعش به رأی دادگاه اعتراض کردند و پرونده به دیوانعالی کشور فرستاده شد اما همزمان آنها تلاش کردند تا رضایت اولیای دم مقتول را جلب کنند. آنها چند نفر از بزرگان روستا را بهعنوان واسطه قرار دادند اما خانواده مقتول تحت هیچ شرایطی حاضر به گذشت نبودند و میگفتند حکم قصاص باید اجرا شود. مدتی بعد حکم در دیوانعالی کشور نیز تأیید و آماده اجرا شد.
خواب بخشش
۸سال از وقوع این حادثه تلخ میگذشت اما مادر مقتول همچنان خواستهاش قصاص بود. تا اینکه یک شب او خواب عجیبی دید. مادر سامان در خواب فردی را دید که به او یک نوزاد هدیه میدهد. این فرد به او گفت نوزاد را هدیه بگیر و در ازای آن قاتل پسرت را ببخش. این زن خوابی را که دیده بود برای اعضای خانواده تعریف کرد. این خواب تا حدودی او را برای بخشیدن قاتل پسرش راضی کرد اما هنوز تصمیم قطعی را نگرفته بود.
نذری که ادا شد
قاتل همچنان در زندان بلاتکلیف بود و هر لحظه امکان داشت حکم قصاص اجرا شود تا اینکه اتفاق تلخ دیگری برای خانواده سامان(مقتول) افتاد. برادر کوچکتر سامان در یک سانحه رانندگی دچار ضربه مغزی شد و به کما رفت. پدر و مادر او که یکی از پسرانشان را در درگیری از دست داده بودند نمیخواستند پسر دیگرشان را هم از دست بدهند. به همین دلیل همه تلاششان را انجام دادند تا او به زندگی برگردد. در این بین مادر پسر جوان نذر کرد اگر پسرش که ضربه مغزی شده به زندگی برگردد قاتل پسرش را ببخشد. مدتی گذشت تا اینکه پسر حادثه دیده به طرز شگفت انگیزی به زندگی بازگشت و زمان آن رسیده بود که مادرش نذرش را ادا کند. به این ترتیب پدر و مادر مقتول پس از گذشت ۸سال از قتل پسرشان به دادگستری رفتند و اعلام کردند قاتل را بخشیدهاند.محمدحسین حمزه، رئیس شورای حل اختلاف زندان بندرعباس که همراه با یکی از مسئولان زندان به نام افشین مرزبان تلاش زیادی برای انجام صلح و سازش در این پرونده انجام دادهاند به همشهری میگوید:« در همه این سالها تلاش زیادی برای بخشش قاتل انجام شد. او در سن کمی مرتکب جرم شده بود. با کمک معتمدان و بزرگان منطقه تلاش زیادی انجام شد تا اینکه سرانجام اولیای دم اعلام کردند برای رضای خدا قاتل را بخشیدهاند و به این ترتیب این پرونده پایان خوشی داشت.»
قاتل باید تنبیه میشد
مادر مقتول در این سالها سختیهای زیادی کشیده است؛ از قتل سامان گرفته تا تصادف شدید پسرش. اما حالا پسر دومش که بهخاطر تصادف تا یک قدمی مرگ پیش رفته بود به زندگی برگشته و او هم به شکرانه سلامتی پسرش قاتل پسرش را بخشیده است.
چطور شد که تصمیم گرفتید قاتل را ببخشید؟
اولین انگیزه من برای بخشش خوابی بود که دیده بودم. این خواب من را خیلی منقلب کرد. در این خواب فردی به من یک نوزاد زیبا هدیه داد و گفت در ازای آن قاتل پسرم را ببخشم. من هم تصمیم به بخشش گرفتم اما به هیچکس حرفی نزدیم. در ادامه ماجرای تصادف پسر دومم پیش آمد و آنجا بود که نذر کردم اگر او به زندگی برگردد قاتل پسرم را ببخشم.
چرا این پرونده ۸سال طول کشید؟
واقعیت این است که ما اصراری برای قصاص نداشتیم. چرا که حکم قطعی شده بود و اگر میخواستیم همان سالهای اول حکم را اجرا میکردیم. هدف ما این بود که قاتل در زندان بماند و تنبیه شود. او به طرز ناجوانمردانهای پسرم را به قتل رسانده بود و اگر ما کاری میکردیم که زود آزاد شود شاید باز هم مرتکب جرم میشد. یا اینکه بقیه با خودشان میگفتند یک نفر که مرتکب قتل شده به راحتی آزاد میشود و آنها هم دست به کارهای خلاف میزدند. به همین دلیل تصمیم گرفتیم قاتل مدتی زندانی باشد.
حالا بعد از این همه سال از اینکه قاتل پسرتان را بخشیدهاید چه حسی دارید؟
هرچند داغ فرزند سخت است و تا آخر عمر پسرم را فراموش نمیکنم اما با بخشش سبک شدم و احساس میکنم باری که ۸سال روی دوشمان بود برداشته شده است. حالا دیگر به سلامتی فرزندانم فکر میکنم.
- 21
- 6