چهارشنبه ۰۵ دی ۱۴۰۳
۰۹:۱۱ - ۱۰ شهریور ۱۳۹۸ کد خبر: ۹۸۰۶۰۲۵۲۷
جرم و جنایت

گفت وگو با سرکرده شبکه «گربه های وحشی» که چند ساعت قبل از ازدواجش دستگیر شد

گوشی قاپی های خونبار!

دستگیری گوشی قاپ ها در مشهد,اخبار حوادث,خبرهای حوادث,جرم و جنایت

با متلاشی شدن شبکه مخوف معروف به «گربه‌های وحشی» در مشهد راز یک فقره قتل و زورگیری‌های خشن توام با ضرب و جرح‌های هولناک فاش شد.  پرونده «گربه‌های وحشی» از اول مرداد گذشته، زمانی در دستور کار پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفت که سه جوان موتورسوار با حرکت در جهت خلاف حرکت خودرو‌ها وارد خیابان امامیه ۸۱ در منطقه قاسم آباد شدند. آنان که به دنبال طعمه‌ای برای زورگیری می‌گشتند با دیدن دو جوان ۲۱ و ۲۲ ساله که روی نیمکت پارک خطی نشسته بودند به سوی آن‌ها حرکت کردند.

جوان ۲۲ ساله با مشاهده رفتار‌های خطرناک موتورسواران، پا به فرار گذاشت، اما دوست ۲۱ ساله او که «امیراسدی» نام داشت به دام زورگیران خشن افتاد. سه جوان موتورسوار بی رحمانه قمه‌ای را بیرون کشیدند و به قصد گوشی قاپی به جوان ۲۱ ساله حمله ور شدند. یکی از زورگیران با بی رحمی قمه را بالا برد و ضربه‌ای به شاهرگ گردن امیر وارد آورد و سپس با ضربه‌های پیاپی دیگر او را نقش بر زمین کرد، اما امیر گوشی خود را به دزدان سنگدل نداد و آن‌ها با رها کردن طعمه زخمی خود از محل گریختند!

تا این که جوان مذکور بعد از انتقال به بیمارستان طالقانی جان سپرد. به دنبال وقوع این حادثه تلخ، سردار محمدکاظم تقوی (فرمانده انتظامی خراسان رضوی) دستورات ویژه ای را برای شناسایی اعضای باند زورگیری صادر کرد که «گربه های وحشی» لقب گرفتند. در این عملیات هماهنگ تعداد زیادی از اعضای این شبکه مخوف زورگیری دستگیر شدند و به جرایم هولناکی اعتراف کردند. آن چه می خوانید گفت وگوی اختصاصی خراسان با سرکرده این شبکه ترسناک سرقت است که ابتدا طعمه های خود را با ضربات هولناک قمه مجروح می کردند و سپس گوشی های تلفن را می ربودند!

خودت را معرفی کن! «امیرحسین- الف» هستم.

محصلی؟ نه! در کلاس سوم راهنمایی ترک تحصیل کردم.

چرا؟ اهل دعوا بودم و به درس علاقه ای نداشتم!

سابقه داری؟ بله! به خاطر نزاع مدتی را در کانون اصلاح و تربیت بودم!

انگیزه نزاع چه بود؟ هیچی یک کل کل ساده! برادرم با دوستش بگومگو کرده بود که من هم به طرفداری از او وارد درگیری شدم و آن نوجوان را زیر مشت و لگد گرفتم که خیلی زخمی شد.

چاقو هم داشتی؟ نه! آن روز چاقو نداشتم!

این نزاع چه زمانی رخ داد؟ حدود ۱.۵ سال قبل تقریبا ۱۷ ساله بودم!

اهل کجایی؟ مشهدی هستم و در نجف ۸ زندگی می کنیم!

منظورت کوچه معروف به «غربت ها» است؟ بله!

چرا در آن منطقه خلاف زیاد است به طوری که کسی جرئت عبور از آن جا را ندارد؟ نمی دانم! ولی خوب به محله ترسناکی معروف شده است!

بعد از ترک تحصیل چه کردی؟ پول نداشتم! به  دنبال درآمد بودم به همین دلیل کارگری کردم!

پدرت چه کاره است؟ او گچ کار ساختمان است که من هم ابتدا با پدرم کار می کردم.

خانواده ات چند نفر هستند؟ ۹ نفر! ۴ برادر و ۳ خواهر دارم.

همه ازدواج کرده اند؟ نه! یک خواهر کوچک تر از خودم دارم که مجرد است.

اگر کسی از خواهر خودت این گونه زورگیری می کرد چه عکس العملی داشتی؟  هیچی! من هم او را اعدام می کردم اما تاکنون چنین اتفاقی نیفتاده است!

اولین بار چگونه باند زورگیری تشکیل دادی؟ جشن تولد یکی از دوستانم بود در پارک منطقه نوده نشسته بودیم که جواد (یکی از  اعضای اصلی شبکه) آمد و گفت: برای انجام عمل جراحی پدرم پول لازم دارم! او گریه کرد و گفت بیابرویم سرقت کنیم! دو نفری سراغ محمد (عضو دیگر شبکه) رفتیم و این گونه باند ما شکل گرفت.

چرا سراغ محمد رفتید؟ چون او موتورسیکلت داشت.

تا به حال چند گوشی فروخته ای؟ ۱۸گوشی به مالخر داده ام!

شبی چند سرقت انجام می دادید؟ بستگی به موقعیت داشت گاهی ۴ یا ۵ بار

چرا اول چاقو می زدی؟ می خواستم بترسند! تا خودشان گوشی تلفن را بدهند!

معتادی؟ قرص زیاد می خورم! مثلا شبی که قتل رخ داد ۸ عدد کلونازپام و ۴ عدد ترامادول خورده بودم!

کلونازپام که خواب آور است؟ یعنی خواب آلود چاقو می زدی؟ نه!

می خواستم جرئت پیدا کنم! بعد هم من شب ها قرص می خورم!

گوشی ها را چند می فروختید؟ ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار تومان!

نوع گوشی فرقی نمی کرد؟ مالخران چون می دانستند گوشی ها سرقتی است پولی به ما نمی دادند ما هم ۲۰۰ هزار تومان را بین خودمان تقسیم می کردیم که به هرکدام ۵۰ تا ۷۰ هزار تومان می رسید.

تا به حال چند نفر را با قمه مجروح کرده‌ای؟ حدود ۶ نفر از آن ها تا به حال در پلیس آگاهی مرا شناسایی کرده اند! که من هم آن ها را شناختم!

اگر چاقو نمی زدی امکان زورگیری نبود؟ احتمال داشت با من درگیر شوند یا فریاد بزنند و مردم مرا دستگیر کنند. از ترس آن ها را با چاقو می زدم که زودتر گوشی تلفن را به من بدهند! از طرف دیگر هم وحشتی در محل ایجاد می شد که کسی دیگر مرا تعقیب نمی کرد چون از جان خودش می ترسید!

وقتی چاقو می زدی، چه حسی داشتی؟ فقط غرور جوانی و پز دادن نزد دیگر دوستانم!

عاشق شدی؟ بله! پارسال عاشق دختری شدم که در محل ما زندگی می کرد.

خوب عاقبت این عشق چه شد؟ او مدرسه می رفت که در مسیر مدرسه اش نگاهمان با یکدیگر گره خورد! رفتم به مادرم گفتم که مخالفت کرد و گفت: تو هنوز بچه هستی! ولی اصرار کردم که شاید عروس شود!

بالاخره موافقت کرد و با خانواده آن ها قرار گذاشت! خواستگاری انجام شد قرار بود پنج شنبه ساعت ۶ بعدازظهر برویم و مراسم عقدکنان را برگزار کنیم که صبح زود در محاصره کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی قرار گرفتم و سرنوشتم به این جا رسید.

می دانستی یکی از طعمه هایت با ضربات قمه تو جان باخته است؟ اول نفهمیدم که او مرحوم شده! چرا که بعد از این ماجرا هم زورگیری های دیگری انجام داده بودم ولی بعد از چند روز متوجه شدم.

دختری را که ازدواجش ناموفق ماند بعد از دستگیری ملاقات کردی؟

بله! با مادرش به ملاقاتم آمدند!

چه گفت؟ گریه می کرد! می گفت، بدبختم کردی! چرا این گونه سرنوشت مرا به بازی گرفتی؟

تو چه گفتی؟ چیزی برای گفتن نداشتم! من یک زورگیر بودم! فقط گفتم مرا حلال کن! می خواستم بعد از ازدواج سرکار بروم و دیگر زورگیری نکنم اما متاسفانه دستگیر شدم!

فکر می کنی پول های سرقتی گوشی ارزش این روزها را داشت؟ به خدا امروز می فهمم که حتی اگر میلیارد میلیارد از راه سرقت به دست بیاوری ارزش ندارد و آخر دستگیر می شوی!

به دیگر دوستانت که هنوز دستگیر نشده اند چه می گویی؟ اگر هفته ای ۱۰۰ هزار تومان درآمد حلال داشته باشند بهتر است تا این گونه هر شب با کابوس اعدام وحشت زده از خواب بپرند!

چاقو همیشه همراهت بود؟ آن را به قصد ترساندن طعمه ها برمی داشتم!

ماجرای «سامان خله!» چه بود؟ این جمله را الکی بر زبان می راندم تا کسی که قصد زورگیری از او را داشتیم به این بهانه بایستد.

پشیمانی! خیلی! قصد قتل نداشتم ولی ...

اما تو شهروندان زیادی را با چاقو زدی؟ چه بگویم!

دستگیری گوشی قاپ ها در مشهد,اخبار حوادث,خبرهای حوادث,جرم و جنایت

سجادپور

khorasannews.com
  • 15
  • 2
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
هیثم بن طارق آل سعید بیوگرافی هیثم بن طارق آل سعید؛ حاکم عمان

تاریخ تولد: ۱۱ اکتبر ۱۹۵۵ 

محل تولد: مسقط، مسقط و عمان

محل زندگی: مسقط

حرفه: سلطان و نخست وزیر کشور عمان

سلطنت: ۱۱ ژانویه ۲۰۲۰

پیشین: قابوس بن سعید

ادامه
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

وبگاه: yasharsoltani.com

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

خویشاوندان : فرزند موسی کاظم و برادر علی بن موسی الرضا و برادر فاطمه معصومه

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

تحصیلات: فوق لیسانس مدیریت ورزشی

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

همسر: ساناز بیان

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش