دوشنبه ۰۱ مرداد ۱۴۰۳
۰۹:۲۸ - ۱۰ مهر ۱۳۹۹ کد خبر: ۹۹۰۷۰۰۴۸۷
جرم و جنایت

محاکمه مردی که به اشتباهی دو مامور رو ربودهبود!

دو مرد جوان که در اقدامی اشتباهی، دو مأمور را ربوده بودند، در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفتند.

به گزارش شرق، این پرونده یک سال قبل به جریان افتاد و مأموران گشت پلیس در جریان درگیری دو مأمور با چند شهروند در خیابان ۱۷ شهریور قرار گرفتند.

به مأموران گشت گزارش شد ‌دو مأمور را که در حال انجام عملیات بودند، ربوده‌اند. وقتی مأموران در حال گشت‌زنی بودند، مرد جوانی را که در حال دویدن بود، دیدند. این مرد به مأموران مراجعه کرد و مدعی شد مأمور است و دو مرد آدم‌ربا او را دزدیده بودند.

لحظاتی بعد مأموران، دیگر مأمور را که فرار کرده بود، دیدند و او را نیز سوار ماشین کردند. حین گشت‌زنی دو مرد آدم‌ربا نیز شناسایی و بازداشت شدند. با انتقال طرفین پرونده به کلانتری دو مأمور ربوده‌شده گفتند متهمان آدم‌ربایی کرده‌اند؛ اما متهمان مدعی شدند تصور می‌کردند این دو نفر مأموران قلابی هستند. به‌این‌ترتیب و با توجه به مدارک موجود و شکایت دو مأمور پرونده برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهمان در این شعبه پای میز محاکمه رفتند و با توجه به اینکه یکی از متهمان غیبت داشت، فقط یکی از آنها صحبت کرد. در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده کیفرخواست علیه متهمان خوانده شد، در ادامه شاکیان یک به یک در جایگاه قرار گرفتند. شاکی اول گفت: من متولد ۷۶ و دانشجو هستم و درس می‌خوانم. با توجه به تخصصم با یک نهاد به صورت قراردادی کار می‌کنم و قرار است به‌زودی استخدام شوم و کارهای آن هم انجام شده است. روز حادثه به همراه دوستم بر‌اساس مأموریتی که داشتیم در حال نقطه‌زنی بودیم و کارهای‌مان را انجام می‌دادیم و سیگنال‌ها را یادداشت می‌کردیم که مردی به ما نزدیک شد. او پرسید شما کی هستید، ما هم گفتیم مأمور هستیم.

او رفت و چند دقیقه بعد برگشت و گفت باید ثابت کنید مأمور هستید. ما هم گفتیم با پلیس ۱۱۰ تماس بگیرید. یکی از آنها فریاد زد اینها دروغ می‌گویند. یکباره تعداد زیادی آدم جمع شد. ما که دیدیم این اتفاق افتاده است برگه مأموریت را درآوردیم و به متهم حاضر در دادگاه نشان دادیم و او هم فریاد زد اینها را بزنید. یک‌دفعه آدم‌هایی که آنجا بودند با لگد و سیلی به جان ما افتادند و من را در‌حالی‌که به‌شدت کتک می‌زدند، سوار ماشین کردند. دوست دیگرم حسین وقتی دید شرایط این‌طور است، مقاومت نکرد و سوار شد. آنها بیسیم و باطوم ما را گرفتند. متوجه نشدند که من گاز اشک‌آور هم دارم.

همین‌طور که می‌رفتند، راننده پشت چراغ قرمز سرعتش را پایین آورد و من در یک لحظه گاز اشک‌آور زدم و خودم را به بیرون پرت کردم و دویدم. متهم حاضر در دادگاه هم دنبال من می‌دوید. به یک مغازه صوتی و تصویری که دوربین مداربسته هم داشت رسیدم و وارد مغازه شدم. متهم دستبند و باطوم من را به داخل مغازه پرت و فرار کرد. من بلافاصله به فرماندهم زنگ زدم و موضوع را گفتم و بعد هم دوستم با من تماس گرفت و گفت او هم فرار کرده است و به همراه پلیس به مغازه آمدند تا من را سوار ماشین پلیس کنند. من هم بلافاصله سوار شدم و در حال گشت‌زنی بودیم که دو متهم را هم بازداشت کردند.

در ادامه دیگر شاکی پرونده در جایگاه قرار گرفت. او گفته‌های دوستش را تأیید کرد و گفت: متهمان از من یک دستبند به سرقت بردند و هنوز این دستبند به من برنگشته است. او درباره اینکه چطور فرار کرد، گفت: وقتی دوستم از ماشین بیرون پرید، یکی از متهمان دنبال او دوید. متهم دیگر هم سعی داشت جلوی من را بگیرد اما من موفق به فرار شدم. سپس متهم در جایگاه قرار گرفت. او گفت: شب قبل از حادثه برادرم که جوانی معتاد است به خانه من آمد و در‌حالی‌که خمار بود گفت مقداری پول و موبایل و ساعت داشته که دو نفر تحت عنوان مأمور جلو آمدند و هرچه داشته از او گرفتند و فرار کردند.

من متوجه شدم آن افراد مأمور قلابی هستند. از این وضعیت خیلی ناراحت شدم. برادر من اعتیاد دارد و خمار بود. او آدم ضعیفی است و از اینکه آدم ضعیف را اذیت کرده بودند، ناراحت شدم. فردای آن روز داشتم در خیابان می‌رفتم که دو مرد جوان را دیدم؛ شبیه همان‌هایی بودند که برادرم می‌گفت. برادرم را صدا زدم، وقتی آمد گفت این دو نفر به احتمال زیاد همان‌هایی هستند که از او زورگیری کرده‌اند. من هم حرفش را باور کردم. دوست دیگرم که او هم حالا متهم است و به خاطر فوت برادرش به دادگاه نیامده، من را دید و گفت فکر می‌کنم برادرت درست گفته است. ما جلو رفتیم و پرسیدیم شما چه کسی هستید.

آنها گفتند به شما ربطی ندارد. بعد که تعداد ما زیاد شد، گفتند مأمور هستیم اما برگ مأموریت و کارت همراه نداشتند و اگر هم داشتند به ما نشان ندادند. آنها فحاشی کردند و به ما گفتند به شما ربطی ندارد ما چه کسی هستیم. من هم واقعا فکر کردم مأمور قلابی هستند. آنها را سوار ماشین کردم تا به کلانتری ببرم. در راه کلانتری یکی از آنها فرار کرد. من پیاده شدم که دوباره او را بگیرم که با مأموران کلانتری روبه‌رو شدم و گفتم یک مأمور قلابی این اطراف است. بعد متوجه شدم مأموران هم دنبال من بوده‌اند. متهم گفت: آقای قاضی من اگر آدم‌ربا بودم که به سمت کلانتری نمی‌رفتم.

مگر آدم‌ربا پشت چراغ قرمز متوقف می‌شود؟ من پشت چراغ ایستاده بودم. همان موقع هم گفتم شما را تحویل کلانتری می‌دهم. چند خیابان بیشتر هم به کلانتری نمانده بود که این اتفاق افتاد. فرد آدم‌ربا که سمت کلانتری نمی‌رود. متهم در ادامه گفت: ما آدم‌های ضعیفی هستیم؛ من برای اینکه زندان نباشم و بالای سر بچه‌هایم باشم گوسفندان پدرم را فروختم و وثیقه گذاشتم. حالا هم من را متهم به آدم‌ربایی می‌کنند. بعد از گفته‌های متهم وکیل‌مدافع او در جایگاه قرار گرفت. او نیز اتهام وارده به موکلش را رد کرد و گفت: موکل من هیچ‌کدام از اقداماتی را که منجر به آدم‌ربایی است، انجام نداده. اگر دو شاکی برگ مأموریت نشان می‌دادند، تصور اشتباه درباره آنها رخ نمی‌داد.

بنا بر این گزارش با توجه به اینکه یکی از متهمان در دادگاه حاضر نبود، ادامه جلسه به بعد موکول شد.

sharghdaily.com
  • 17
  • 6
۵۰%
همه چیز درباره
نظر شما چیست؟
انتشار یافته: ۰
در انتظار بررسی:۰
غیر قابل انتشار: ۰
جدیدترین
قدیمی ترین
مشاهده کامنت های بیشتر
بزرگمهر بختگان زندگینامه بزرگمهر بختگان حکیم بزرگ ساسانی

تاریخ تولد: ۱۸ دی ماه د ۵۱۱ سال پیش از میلاد

محل تولد: خروسان

لقب: بزرگمهر

حرفه: حکیم و وزیر

دوران زندگی: دوران ساسانیان، پادشاهی خسرو انوشیروان

ادامه
صبا آذرپیک بیوگرافی صبا آذرپیک روزنامه نگار سیاسی و ماجرای دستگیری وی

تاریخ تولد: ۱۳۶۰

ملیت: ایرانی

نام مستعار: صبا آذرپیک

حرفه: روزنامه نگار و خبرنگار گروه سیاسی روزنامه اعتماد

آغاز فعالیت: سال ۱۳۸۰ تاکنون

ادامه
یاشار سلطانی بیوگرافی روزنامه نگار سیاسی؛ یاشار سلطانی و حواشی وی

ملیت: ایرانی

حرفه: روزنامه نگار فرهنگی - سیاسی، مدیر مسئول وبگاه معماری نیوز

شغل های دولتی: کاندید انتخابات شورای شهر تهران سال ۱۳۹۶

حزب سیاسی: اصلاح طلب

یاشار سلطانیبیوگرافی یاشار سلطانی

ادامه
زندگینامه امام زاده صالح زندگینامه امامزاده صالح تهران و محل دفن ایشان

نام پدر: اما موسی کاظم (ع)

محل دفن: تهران، شهرستان شمیرانات، شهر تجریش

تاریخ تاسیس بارگاه: قرن پنجم هجری قمری

روز بزرگداشت: ۵ ذیقعده

زندگینامه امامزاده صالح

باورها و اعتقادات مذهبی، نقشی پررنگ در شکل گیری فرهنگ و هویت ایرانیان داشته است. احترام به سادات و نوادگان پیامبر اکرم (ص) از جمله این باورهاست. از این رو، در طول تاریخ ایران، امامزادگان همواره به عنوان واسطه های فیض الهی و امامان معصوم (ع) مورد توجه مردم قرار داشته اند. آرامگاه این بزرگواران، به اماکن زیارتی تبدیل شده و مردم برای طلب حاجت، شفا و دفع بلا به آنها توسل می جویند.

ادامه
شاه نعمت الله ولی زندگینامه شاه نعمت الله ولی؛ عارف نامدار و شاعر پرآوازه

تاریخ تولد: ۷۳۰ تا ۷۳۱ هجری قمری

محل تولد: کوهبنان یا حلب سوریه

حرفه: شاعر و عارف ایرانی

دیگر نام ها: شاه نعمت‌الله، شاه نعمت‌الله ولی، رئیس‌السلسله

آثار: رساله‌های شاه نعمت‌الله ولی، شرح لمعات

درگذشت: ۸۳۲ تا ۸۳۴ هجری قمری

ادامه
آپولو سایوز ماموریت آپولو سایوز؛ دست دادن در فضا

ایده همکاری فضایی میان آمریکا و شوروی، در بحبوحه رقابت های فضایی دهه ۱۹۶۰ مطرح شد. در آن دوران، هر دو ابرقدرت در تلاش بودند تا به دستاوردهای فضایی بیشتری دست یابند. آمریکا با برنامه فضایی آپولو، به دنبال فرود انسان بر کره ماه بود و شوروی نیز برنامه فضایی سایوز را برای ارسال فضانورد به مدار زمین دنبال می کرد. با وجود رقابت های موجود، هر دو کشور به این نتیجه رسیدند که برقراری همکاری در برخی از زمینه های فضایی می تواند برایشان مفید باشد. ایمنی فضانوردان، یکی از دغدغه های اصلی به شمار می رفت. در صورت بروز مشکل برای فضاپیمای یکی از کشورها در فضا، امکان نجات فضانوردان توسط کشور دیگر وجود نداشت.

مذاکرات برای انجام ماموریت مشترک آپولو سایوز، از سال ۱۹۷۰ آغاز شد. این مذاکرات با پیچیدگی های سیاسی و فنی همراه بود. مهندسان هر دو کشور می بایست بر روی سیستم های اتصال فضاپیماها و فرآیندهای اضطراری به توافق می رسیدند. موفقیت ماموریت آپولو سایوز، نیازمند هماهنگی و همکاری نزدیک میان تیم های مهندسی و فضانوردان آمریکا و شوروی بود. فضانوردان هر دو کشور می بایست زبان یکدیگر را فرا می گرفتند و با سیستم های فضاپیمای طرف مقابل آشنا می شدند.

فضاپیماهای آپولو و سایوز

ماموریت آپولو سایوز، از دو فضاپیمای کاملا متفاوت تشکیل شده بود:

ادامه
نیلوفر اردلان بیوگرافی نیلوفر اردلان؛ سرمربی فوتسال و فوتبال بانوان ایران

چکیده بیوگرافی نیلوفر اردلان

نام کامل: نیلوفر اردلان

تاریخ تولد: ۸ خرداد ۱۳۶۴

محل تولد: تهران 

حرفه: بازیکن سابق فوتبال و فوتسال، سرمربی تیم ملی فوتبال و فوتسال بانوان

سال های فعالیت: ۱۳۸۵ تاکنون

قد: ۱ متر و ۷۲ سانتی متر

ادامه
حمیدرضا آذرنگ بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ؛ بازیگر سینما و تلویزیون ایران

چکیده بیوگرافی حمیدرضا آذرنگ

نام کامل: حمیدرضا آذرنگ

تاریخ تولد: تهران

محل تولد: ۲ خرداد ۱۳۵۱ 

حرفه: بازیگر، نویسنده، کارگردان و صداپیشه

تحصیلات: روان‌شناسی بالینی از دانشگاه آزاد رودهن 

ادامه
محمدعلی جمال زاده بیوگرافی محمدعلی جمال زاده؛ پدر داستان های کوتاه فارسی

تاریخ تولد: ۲۳ دی ۱۲۷۰

محل تولد: اصفهان، ایران

حرفه: نویسنده و مترجم

سال های فعالیت: ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۴

درگذشت: ۲۴ دی ۱۳۷۶

آرامگاه: قبرستان پتی ساکونه ژنو

ادامه
ویژه سرپوش