به گزارش شهروند، واژگونی مرگبار آمبولانس در استان اردبیل ٣ کشته و يك زخمی برجای گذاشت. این آمبولانس در حال انتقال بیماری بدحال از اردبیل به تهران بود که به علت نامشخصی پس از انحراف به چپ واژگون شد. در این حادثه راننده آمبولانس، بیمار و یک پرستار باسابقه جانشان را از دست دادند و همراه بیمار هم مجروح شد.
این حادثه تلخ سپیدهدم یکشنبه، ١٤ خرداد اتفاق افتاد. این آمبولانس که از اردبیل به مقصد تهران در حرکت بود، در جاده ابهر به تاکستان در استان قزوین از مسیر اصلی منحرف و پس از برخورد با گاردریل در حاشیه جاده واژگون شد. علت این حادثه هنوز از سوی پلیس راهور اعلام نشده اما گفته میشود خوابآلودگی راننده علت این حادثه بوده است. در این حادثه لطفالله شیرینزبان، پرستار؛ مالک حقی، راننده آمبولانس و خانم قربانی، بیمار کشته شدند.
یکی از مسئولان اورژانس ١١٥ اردبیل درباره جزییات ماموریت آمبولانس حادثهدیده به «شهروند» گفت: «شب قبل از حادثه، بیمار بدحالی به بیمارستان علوی اردبیل مراجعه میکند که پس از انجام معاینات اولیه مشخص میشود که او نیاز به جراحی فوری دارد، به همین دلیل هم بیمار و یک همراه با یک پرستار با آمبولانس به تهران اعزام میشوند که این حادثه اتفاق میافتد.»
او ادامه داد: «بیمار شنبه شب با علایم وسیع خونریزی گسترده مغزی ناشی از پارگی آنوریسم به بیمارستان علوی اردبیل مراجعه میکند که باتوجه به شرایط حاد بیمار، با بیمارستان امامخمینی(ره) تهران هماهنگیهای لازم انجام شد و قرار بود که او ساعت ٨ صبح در این بیمارستان در تهران جراحی شود. به همین دلیل هم شنبه شب بلافاصله اکیپ درمانی آماده و اعزام میشوند.»
او درباره جزییات حادثه هم گفت: «حوالی بامداد یا سحرگاه یکشنبه این آمبولانس در جاده ابهر به تاکستان در استان قزوین دچار حادثه شد.
علت این حادثه هنوز برای ما روشن نیست؛ اما با توجه به شواهد موجود، راننده آمبولانس به دلیل نامشخصی از مسیر اصلی جاده به سمت چپ منحرف شده و پس از برخورد با حفاظهای کنار جاده واژگون میشود كه به دنبال این سانحه دلخراش، راننده آمبولانس، بیمار و پرستار همراه بیمار کشته شدند. بلافاصله پس از دریافت این خبر تیمی از معاونت درمان دانشگاه برای تسریع در هماهنگی امور، پیگیری وضع مصدوم حادثه و انتقال فوتشدگان صبح یکشنبه به سمت استان قزوین حرکت کردند.»
او درباره هویت پرستار کشتهشده در این حادثه هم اشاره کرد: «لطفالله شیرینزبان یکی از پرستاران با تجربه اردبیل بود. او ٢٨سال سابقه کار در اورژانس را داشت که متاسفانه در این حادثه و در حین انجام ماموریت جان باخت. مراسم تشیيع جنازه او دوشنبه ساعت ١٥ در زادگاهش اردبیل برگزار شد.»
او اضافه کرد: «مالک حقی، راننده آمبولانس از مرکز امام اردبیل و در شهر اردبیل سکونت داشته و بیمار این آمبولانس خانمی از اهالی مشکینشهر بوده، تنها مصدوم این حادثه هم در یکی از مراکز درمانی ابهر بستری است.»
مرگ تلخ نویسنده
سال ٧٧ بود که برای نخستینبار با لطفالله آشنا شدم. در همه این سالها همکار بودیم اما هیچوقت چیزی جز خوبی و صفا بین ما رد و بدل نشد. از سال ٩٠ به بعد من و لطفالله همشیفت بودیم. ما هر روز همدیگر را میدیدیم و ساعتها کنار هم کار میکرديم. شاید بیشتر از زن و بچههایمان با هم زندگی کردیم.
وقتی شنیدم که لطفالله تصادف کرده، باورم نشد. هنوز هم باورمان نمیشود. اینها بخشی از صحبتهای بهروز آزاد یکی از همکاران قدیمی لطفالله شیرینزبان است؛ دوست قدیمی لطفالله. دو پرستار کهنهکار که سالها دوشادوش هم به مردم خدمت کردند. حالا بهروز در حالی که در مراسم تشیيع جنازه صمیمیترین دوستش حاضر شده بود و برای آخرینبار با او وداع میکرد، برای دقایقی با «شهروند» همکلام شد که در ادامه میخوانید.
شما آقای شیرینزبان را از کی میشناسید؟
١٩ سال از آشنایی من و لطفالله میگذرد؛ از سال ٧٧ با او آشنا شدم.
کجا با هم آشنا شدید؟
در بیمارستان. من هم مثل لطفالله پرستار هستم. او صمیمیترین دوست و همکارم بود، ٥سال بود که همشیفت شده بودیم.
یعنی با هم در یک آمبولانس کار میکردید؟
نه من پرستار اورژانس ١١٥ اردبیل هستم و او پرستار اورژانس بیمارستان علوی اردبیل. شیفت من و لطفالله همزمان شده بود. او خیلی دلسوز و مهربان بود. هنوز هم باورم نمیشود که لطفالله دیگر بین ما نیست.
پس او را به خوبی میشناسید؟
بله ما یار گرمابه و گلستان هم بودیم. من و لطفالله همراز بودیم. همیشه حرفهای دلمان را برای هم بازگو میکردیم لطفالله مدرک کارشناسی پرستاری از دانشگاه شهید بهشتی تهران گرفته بود. البته او نویسنده بود. قلم خوبی داشت. هم کتاب مینوشت و هم برای روزنامههای محلی مطلب میداد.
پس آقای شیرینزبان نویسنده هم بود؟
بله همانطور که گفتم، آثار زیادی هم از او منتشر شده است. ٦ کتاب مجموعه داستان و یک رمان تاکنون از او چاپ شده است. تا جایی که من خبر دارم، دو کتاب او هم منتظر مجوز برای انتشار بود. بیش از ٥٠٠مقاله و داستان کوتاه هم از او در نشریات سراسری و محلی چاپ شده است.
عنوان کتابهایشان را میدانید؟
حکایات کهن، از عشق و جنون، پوستین گرگ، داستان مقداد، بخوریم و بکوبیم، و دیگر هیچ و موسرخه ٦ کتابی بودندکه از او چاپ شده است.
آقای شیرینزبان چند سال داشت؟
او متولد سال ٤٥ بود؛ یعنی حدود ٥١سال داشت. دو فرزند به نامهای نیلوفر و محمدحسین. البته دخترش چند سال پیش ازدواج کرد؛ اما پسرش کوچکتر است.
کی از حادثه مطلع شدید؟
ظهر یکشنبه بود که به ما خبر دادند، ماشین حقی جاده ابهر به تاکستان چپ کرده. اول نمیدانستم که لطفالله هم در آن ماشین بوده، بعد از چند ساعت از طریق بچهها خبردار شدم. وقتی شنیدم خشکم زد.
از علت حادثه خبر دارید؟
تا جایی که از قول همکاران شنیدهام، راننده به علت خوابآلودگی از مسیر اصلی منحرف میشود. راننده تا بعداز ظهر شنبه شیفت بوده، برای استراحت به خانه میآید که از طرف بیمارستان به او اطلاع میدهند که باید به تهران برود. او هم خسته بوده و خوابش میگیرد.
- 16
- 6