چکیده بیوگرافی غلامرضا تختی
نام کامل: غلامرضا تختی
تاریخ تولد: ۵ شهریور ۱۳۰۹
محل تولد: تهران
حرفه: ورزشکار، کارمند راهآهن
حزب سیاسی: جبهه ملی ایران
درگذشت: ۱۷ دی ۱۳۴۶
آرامگاه: گورستان ابنبابویه، شهر ری
زندگینامه غلامرضا تختی
غلامرضا تختی در ۵ شهریور ۱۳۰۹ در جنوب تهران و محله خانی آباد به دنیا آمد. وی در یک خانواده هفت نفره بزرگ شد و دو برادر و دو خواهر بزرگ تر از خودش نیز داشت. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان حکیم نظامی تهران به اتمام رساند سپس برای تحصیلات متوسطه وارد دبیرستان منوچهری تهران شد اما ادامه تحصیل نداد.
این ورزشکار علاوه بر کار کردن به ورزش زورخانه ای و کشتی با پهلوان سیدعلی حق شناس می پرداخت. سپس در سال ۱۳۲۷ به سربازی رفت و در مهر همان سال تصمیم گرفت وارد اداره راه آهن شود. قبل از این او در شرکت نفت مسجد سلیمان نیز کار کرده بود.
غلامرضا تختی سه بار قهرمان کشتی پهلوانی و پهلوان اول ایران شده بود.
جوانی و ازدواج غلامرضا تختی
غلامرضا تختی در ۳۰ بهمن ۱۳۴۵ با شهلا توکلی ازدواج کرد. این زوج در ۱۱ شهریور ۱۳۴۶ صاحب پسری به اسم بابک شدند. یکی از مکان هایی که تختی همواره به آن سر می زد، گل فروشی چهارراه تخت جمشید که اکنون به طالقانی معروف است، بود. تختی گل های باغچه خانه اش را می چید و برای فروش به این گل فروشی می برد اما هر مرتبه مردم دور او را می گرفتند و گرم صحبت با وی می شدند. تختی هم میخواست مهربانی آنها را جبران کند. همین بود که از دهتا دسته گل، یک دسته هم به گلفروشی نمیرسید.
دوران ورزشی غلامرضا تختی
شروع حرفه ای ورزش غلامرضا تختی با کشتی باستانی بود، وی در سال ۱۳۲۹ زمانی که ۲۰ ساله بود وارد باشگاه پولاد شد و به صورت حرفه زیر نظر حبیبالله بلور کشتی گرفتن را آغاز کرد و آمادگی لازم را برای شرکت در مسابقات قهرمانی به دست آورد.
در همان سال اولین عنوان قهرمانی کشور را از آن خود کرد و توانست در سال های ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۸، هشت مرتبه قهرمان کشوری انتخاب شود.
در مسابقات قهرمانی جهان هلسینکی در سال ۱۹۵۱ او توانست در دسته ۷۹ کیلوگرم مدال نقره مسابقات را از آن خود کند. این مسابقه برای ایران افتخارات دیگری نیز به همراه داشت که از جمله آنها می توان به مدال نقره ۵۲ کیلوگرم محمود ملاقاسمی، مدال برنز ۵۷ کیلوگرم محمدمهدی یعقوبی و مدال برنز ۷۳ کیلوگرم عبدالله مجتبوی اشاره کرد. این ورزشکاران اولین مدال های بین المللی تاریخ کشتی را برای این به ارمغان آوردند.
غلامرضا تختی در سن ۲۲ سالگی و سال بعدی المپیک هلسینکی مجددا مدال نقره کسب کرد و چهار سال بعد در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن در یک وزن بالاتر یعنی دسته ۸۷ کیلوگرم نمایش بهتری از خود نشان داد. ایشان همراه با امامعلی حبیبی توانستند نخستین مدال های طلای المپیک ایران را کسب کنند.
در مسابقات قهرمانی جهان در سال ۱۹۵۹ تهران، مسابقات سال ۱۹۶۱ یوکوهاما و مسابقات ۱۹۶۲ تولیدو، تختی توانست دو مدال طلا و یک نقره به دست بیاورد.
با ۵ پیروزی با ضربهٔ فنی در المپیک ۱۹۶۰ رم و یک شکست تختی توانست امتیاز از عصمت آتلی ترک بگیرد و مدال نقرهٔ وزن ۸۷ کیلو را از آن خود کرد. او که کشتی را از میان وزن آغاز کرده بود با افزایش وزن خود به دستههای بالاتر رفته و از سال ۱۹۶۲ به دستهٔ ۹۷ کیلوگرم پا گذاشت، اما مشخص شد که رقابت در این وزن برای قهرمان پابهسنگذاشته دشوار است و او در المپیک ۱۹۶۴ توکیو با شکست از احمد آئیک ترک و مساوی با سعید مصطفائف بلغار به مقام چهارم قناعت کرد.
از جمله رقیبان سرسخت این ورزشکار در ۱۴ سال فعالیت ورزشی اش می توان به وایکینگ پالم سوئدی، عادل آتان تُرک، بوریس کولایف روس، پت بلر آمریکایی، دیتریش آلمانی، ویچزیستیوک روس، عصمت آتلی تُرک، حسن کنگور تُرک، الکساندر مدوید بیلورس از شوروی و احمد آئیک تُرک اشاره کرد.
فعالیتهای سیاسی غلامرضا تختی
کینه غلامرضا تختی از حکومت پهلوی به روزهای نوجوانی ایشان مربوط است، پدر او یک یخچال طبیعی داشت و از راه آن زندگی خود را می گذراند. در طی خیابان کشی های دوران رضاشاه، یخچال خانوادگی آنها باید تخریب می شد و این موضوع با پرداخت بهای اندکی از سمت حکومت به خانواده تختی انجام شد. درنتیجه پدر تختی ورشکست و آواره شد تا جایی که مجبور می شوند دو شب را در کوچه ها سر کنند. این ماجرا تاثیر بسیار بدی در روحیه تختی داشت و هرگز نتوانست آن را از خاطر ببرد، به خصوص که پدرش به خاطر رنجش این موضوع بیمار و درنهایت از دنیا رفت.
غلامرضا تختی فعالیت سیاسی خود را از سال ۱۳۳۰ آغاز کرد. در ابتدا وی یکی از اعضای حزب زحمتکشان ملت ایران بود که با رهبری خلیل ملکی و مظفر بقائی هدایت می شد. پس از انشعاب ملکی و خُنجی از بقائی به حزب نیروی سوم پیوست اما بعد از شنیدن نظرات طرفین همراه با اعضای سازمان ورزشکاران به حجازی و خنجی پیوستند. بعد از اینکه حزب سوسیالیست تاسیس شد، تختی به عنوان قائم مقام دبیرکل حزب یعنی دکتر خنجی انتخاب شد. همزمان با این موضوع در سازمان ورزش حزب همراه با مسئول سازمان ورزش حزب؛ حسن خرمشاهی خدمت می کرد.
بعد از کودتای ۲۸ مرداد، غلامرضا تختی در کمیته ورزشکاران نهضت مقاومت ملی همزمان با حزب سوسیالیست فعالیت می کرد و بعد از تشکیل جبهه ملی دوم در سال ۱۳۳۹ وارد این سازمان شد و از سمت کمیته ورزشکاران به کنگره از سمت منتخبان کنگره به شورای مرکزی جبهه ملی ایران منتقل شد.
از آنجایی که تختی به رفت و آمد در جبهه ملی ایران و ریاست سازمان ورزشکاران و عضویت در شورای مرکزی جبههٔ ملی او علاقه داشت، کاظم حسیبی، را سرپرست پسرش - بابک - میکند. زمانی که طرفداران مصدق برای دیدن او به احمدآباد رفتند، تختی جلوتر از همه با عکس بزرگی در دست جلودار جمعیت بود.
زمانی که رفت و آمدهای تختی به جبهه ملی و شورای مرکزی زیاد شد، ساواک به وی به عنوان فردی ناراضی نگاه می کرد، به همین دلیل از سمت دستگاه ورزشی براساس تصمیم سازمان امنیت و اطلاعات کشور، از تمرین های تختی جلوگیری می شد و آنها به هر طریقی تلاش می کردند تا از حضور ایشان در مجامع ورزشی بین المللی جلوگیری کنند.
در سال ۱۳۴۲ و پس از دستگیری اعضای هیئت اجرایی جبههٔ ملی ایران، تختی به سمت هیئت اجرایی موقت جبههٔ ملی انتخاب شد. زمانی که مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ از دنیا رفت، غلامرضا تختی به تهدیدهای ماموران جهت عدم حضور در احمدآباد گوش نداد و به افسران می گفت دستگیرم کنید.
تنش با حکومت پهلوی و ناکامیها
از سال ۱۳۴۲، غلامرضا تختی چندین بار به ساواک احضار شد. اطرافیان از نزدیک شدن او به دربار حکومت ناراضی بودند و به او فشار وارد می کردند. در مواردی حتی از ورودی وی به برخی از ورزشگاه ها هم امتناع می شد. بعد از دوری دوساله او از رقابت های ورزشی، وی برای چهارمین مرتبه نیز در المپیک شرکت کرد اما نتوانست مدالی به همراه بیاورد.
میرزایی با استناد به اسناد به جا مانده بیان میکند که ظاهراً حکومت میل داشت تختی بدون تمرین و آمادگی جسمی و روحی در میدان حاضر شود و با شکستخوردن، محبوبیتش در میان مردم را از دست بدهد. از سوی دیگر مردم نیز خواهان شرکت او در مسابقات جهانی بودند.
درگذشت غلامرضا تختی
در ۱۷ دی ۱۳۴۶ زمانی که تختی در اتاقی در هتل آتلانتیک تهران حضور داشت، از دنیا رفت. ایشان دو روز پیش از مرگش یعنی در ۱۵ دی، وصیت نامه ای را در دفتر اسناد رسمی ثبت کرد و کاظم حسیبی را به عنوان سرپرست فرزند خود بابک که در آن زمان ۴ ماهه بود، انتخاب کرد.
درخصوص دلایل مرگ ایشان اختلاف نظرات زیادی وجود دارد، برخی از اخبار منتشر شده در روزنامه های کیهان و اطلاعات، عنوان کردند که وی به دلیل اختلافات خانوادگی به همسرش شهلا توکلی خودکشی کرده است، یا انگیزه وی را از خودکشی ناکامی در مسابقات ورزشی اخیرش ذکر می کردند.
با این حال عدهای از دانشوران مرگ وی را مشکوک میدانند. این عقیده که ساواک او را به دلیل محبوبیت زیاد و عدم وفاداری به نظام وقت ایران به قتل رساندهاست، در بین مردم وجود داشتهاست.
سخن پایانی درباره غلامرضا تختی
غلامرضا تختی یک قهرمان واقعی بود. او نه تنها در ورزش، بلکه در زندگی شخصی خود نیز الگویی برای همه بود. او متواضع، مردمدار، و خیرخواه بود. تختی یک نماد ملی برای ایران است و یاد و خاطره او همیشه در قلب مردم ایران زنده خواهد ماند.
در این مقاله سعی شد تا با استفاده از زبانی صمیمی و محاورهای، تصویری واقعی از زندگی و شخصیت غلامرضا تختی ارائه شود. همچنین از عبارات و اصطلاحات عامیانه ایرانی در این مقاله استفاده شده است تا حس نزدیکی بیشتری با مخاطب ایجاد شود.
گردآوری: بخش بیوگرافی سرپوش
- 18
- 1