چکیده ای از زندگینامه مختار ثقفی:
نام کامل: مختار بن ابیعبید بن مسعود ثقفی
تاریخ تولد: ۱ هجری قمری
محل تولد: طائف، هجاز
محل زندگی: طائف، مدینه، کوفه
لقب: ابواسحاق، کیسان
درگذشت:۱۴ رمضان ۶۷ هجری قمری
مدفن: کوفه
زندگینامه مختار ثقفی:
مختار بن ابیعبید بن مسعود ثقفی در سال اول هجری قمری در طائف، هجاز به دنیا آمد. او از قبیله ثقیف بود و پدرش اوعبید از اصحاب پیامبر شناخته می شد، که در جنگ های قادسیه در زمان خلیفه دوم کشته شد. مسعود ثقفی جد مختار بود که از بزرگان حجاز محسوب می شد و به او لقب عَظیمُالقَرْیَتَیْن (بزرگ مکه و طائف) داده بودند.
مادر او دومه بنت عمرو بن وهب نام داشت که در بلاغا النساء ابن طیفور از او یاد می کند. بنابر آنچه ابن اثیر که تاریخ نگار قرن هفتم می باشد، عنوان می کند مختار از صحابه نبوده است، اما شرح حال او در منباع صحابه نگاری آورده شده است.
لقب مختار کَیسان (زیرک و باهوش) و کنیه اش ابواسحاق بوده است. اصبغ بن نباته نقل می کند زمانی که مختار کودک بوده امام علی او را روی زانوی خود نشانده و لقب کیس به او داده است.
معروفیت مختار در میان شیعیان به تابعیت او برای خونخواهی امام حسین برمی گردد. از آنجایی که مختار در جریان واقعه کربلا میزبانی مسلم ابن عقیل در کوفه را برعهده داشت و تا زمان شهادت مسلم همراهش بود و بعد از آن هم توسط عبیدالله ابن زیاد دستگیر شد؛ نتوانست در واقعه کربلا همراه امام باشد.
اما بعد از آزادی مختار آرام ننشست و در سال ۶۶ هجری قمری توانست علیه کوفیان قیام کند، در این قیام بسیاری از عاملان قتل امام حسین و یارانش به سزای عمل خود رسیدند. مختار توانست ۱۸ ماه بر مناطق تحت تصرف خود فرمانروایی کند.
درباره شخصیت مختار نظریه های متفاوتی وجود دارد برخی اعتقاد دارند او به خونخواهی امام حسین قیام کرد، اما برخی اعتقاد دارند او فردی قدرت طلب بوده که با هدف رسیدن به حکومت قیام کرده است.
برخی هم معتقد هستید مختار شیعه بوده است اما عملکردش مورد تایید نیست، اما با وجود این موضوع از اهالی جهنم نخواهد بود.
منشاء این اختلاف نظرات به روایاتی برمی گردد که در آنها مختار مورد ستایش یا نکوهش قرار گرفته است. برخی از رجالیان شیعه همچون عبدالله مامقانی و آیتالله خویی روایات مدح را ترجیح می دهند.
حضور مختار ثقفی در جنگهای قادسیه:
همانطور که اشاره شد مختار در سال اول هجرت متولد شد، بنابر آنچه عنوان شده است وی در سن ۱۳ سالگی در جنگ جِسر از جنگهای قادسیه بود شرکت کرد و تلاش زیادی کرد تا وارد میدان نبرد شود اما توسط عمویش سعد بن مسعود از این کار جلوگیری شد، در این جنگ پدر و برادر مختار کشته شدند.
عموی مختار؛ سعد بن مسعود ثقفی از جانب امام علی به عنوان والی مداین گماشته شده بود، ایشان در نهایت طی درگیری با خوارج؛ مختار را به جانشینی خود در مداین منصوب کرد و خود برای جنگ با آنان راهی میدان نبرد شد.
همراهی مختار با اهلبیت:
زمانی که امام حسن به امامت رسید، سعد در جایگاه استانداری خود باقی ماند. زمانی که دشمنان به قصد سوء امام حسن را در ساباط مورد حمله قرار دادند و ایشان را زخمی کردند، مختار نزد عمویش بود و امام را به خانه سعد آورد، تحت درمان قرار داد و معالجه کرد.
برخی نقل می کنند در زمان حضور امام در خانه عموی مختار، او پیشنهاد می کند که ایشان را به معاویه تحویل دهند تا از این طریق به پست و مقام برسند که این موضوع به برخورد تند عمویش به پایان رسید، حتی برخی از شیعیان همراه امام که قصد جان ایشان را کردند با وساطت عموی مختار از این کار صرف نظر کرده و امام را رها می کنند.
در رد این نقل قول می توان گفت: عاقلانه بود که هر شخصی چنین کلام مهمی را در خلوت با عموی خود به زبان بیاورد، حال چگونه ممکن است فردی به زیرکی و هوش مختار که طبق گفته امام کیس بوده است، چنین صحبت مهمی را در جمعی از دشمنان به زبان بیاورد، می توان گفت این کلام در صورت صحت تنها برای آزمودن عمویش یا همراهان امام بوده است و قصد دیگری پشت این ماجرا نیست، شاید مختار این صحبت را تنها برای امتحان اطرافیانش به زبان آورده است اما چهره ای نامطلوب از او در میان بقیه ایجاد کرده.
در ذیل این روایت تاریخی آیتالله خویی عنوان می کند: این روایت قابل اعتماد نیست، زیرا اول اینکه این روایت مرسله است و دوما برفرض درستی روایت مختار تنها قصد آزمودن عمویش را داشته است که خدای ناکرده قصد جان امام را نکرده باشد و از جان ایشان محافظت کرده است.
مختار تا زمان صلح میان معاویه و امام حسین، در نهایت به دست گرفتن خلافت و گماردن مغیرة بن شعبه به عنوان استاندار کوفه، در عراق ماند. در همین بازه زمانی مختار از عراق به مدینه رفت و به عنوان ملازم و همنشین اهلبیت پیامبر به ویژه محمد بن حنفیه کار خود را ادامه داد، همچنین از نزد او علم و احادیث را کسب می کرد.
بر اساس آنچه نقل شده است؛ مختار بعد از مدتی دوباره به عراق برگشت و در آن مدت مردم را به فضائل اهلبیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مناقب علی (علیهالسّلام) و حسن (علیهالسّلام) و حسین (علیهالسّلام) آگاه کرده و حقانیت این خانواده را میان مردم منتشر می کرد. مختار امامت و جانشینی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را سزاوارتر از هر کس دیگری برای رسیدن به حکومت معرفی می کرد.
ماجرای پیشگویی میثم تمار:
براساس آنچه در کتاب «الغارات» توسط ابراهیم بن محمّد ثقفی نوشته شده است: «عبيدالله، میثم تمار را حبس نمود و با او مختار را به زندان افکند. ميثم تمّار در زندان به مختار نوید میدهد که: تو به زودي آزاد ميشوي و براي انتقام خون حسين قيام ميکني و همين کسي که قصد کشتن تو را دارد را ميکشي.»
اجازه قیام و خونخواهی امام حسین:
مختار برای دریافت اجازه قیام نزد محمد بن حنفیه و با وی ملاقات کرد، در این جریان مختار از محمد بن حنفیه اجازه قیام خواست، بر اساس آنچه نقل شده است، محمد بن حنیفه در ابتدا سکوت می کند و سپس می گوید: «علیک بتقوی الله ما استطعت سپس افزود.... دوست دارم خدا ما را یاری دهد و کسانی که خون ما را ریختند را به هلاکت برساند...».
بعد از این ملاقات مختار مکه به مقصد عراق ترک کرد. با فراهم کردن امکانات قیام در کوفه او توانست انتقام بزرگ شعیان را از قاتلان امام حسین بگیرد، همین موضوع سبب شادی شیعیان شد.
شهادت مختار ثقفی:
مختار ثقفی بعد از تلاش های بسیار در زمینه خونخواهی امام حسین و به هلاکت رساندن تعداد زیادی از عاملا قتل این امام رئوف درنهایت در ۱۶ رمضان سال ۶۷ هجری قمری زمانی که به سن ۶۷ سالگی رسید، در جنگ با نیروهای مصعب بن زبیر در کوفه به شهادت رسید.
ویژگیهای اخلاقی مختار ثقفی:
مختار ثقفی با خصوصیاتی مانند شجاعت و سخاوت و بزرگواری و سخنوری و عدالت مورد ستایش قرار می گیرد. در کنار این موضوع بسیاری از مورخان و نقل کنندگان احادیث به دروغ می گویند که وی ادعای نبوت داشته است، همچنین او را قبل از قیام فردی خیر و اهل فضل معرفی می کنند.
مختار فردی دارای صفات پسندیده بسیار و مردی عاقل بوده است. براساس آنچه نقل شده است وی به عنوان فردی هوشمند و بلند همت شناخته می شده است و به اوج شرافت و عزت نائل شده بود. مختار مردی دور اندیش و حاضر جواب بود و هیچ کدام از حدس هایش به خطا نمی رفتند. مختار به به شرافت نفس و علو همت و بزرگواری در کتاب الفخری ستوده می شود.
در کنار تمام صفات پسندیده ای که این مرد بزرگ دارا بود، مردی عابد و زاهد نیز شناخته می شد، یکی از دلایل این موضوع می تواند به روزه هایی مربوط باشد که او در هنگام نبرد با دشمنان و قلع و قمع قاتلین امام (علیهالسّلام) ادا می کرده است.
گفته شده است زمانی که مصعب بن زبیر عراق را تحت تصرف درآورد و همسران مختار به به اسیری گرفت، مصعب آنها را به لعن مختار مجبور کرد، یکی از آنها در پاسخ به مصعب می گوید: «چگونه لعن و تبری جویم از مردی که اتکایش تنها بر خدا بود، روزها را روزه میگرفت و شبها را به عبادت و نماز میگذراند و جان خود را در راه خدا و رسول او (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و محبت و وفاداری و خونخواهی اهلبیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فدا کرد...».
گردآوری: بخش بیوگرافی سرپوش
- 19
- 5