چکیده ای از زندگینامه ابوسعید ابوالخیر:
نام کامل: اَبوسَعیدِ اَبوالخِیر، فضل الله بن احمد بن محمد بن ابراهیم میهنی
تاریخ تولد: ۲۱ آذر ۳۴۶
محل تولد: میهنه، ابیورده
دلیل معروفیت: از مبتکرین قالب رباعی در شعر فارسی - وحدت وجود شهودی
آثار: اسرار التوحید. رباعیات ابوسعید ابوالخیر
درگذشت: ۲۲ دی ۴۲۷
محل دفن: میهنه، ابیورد یا مهنه، مه ولات، خراسان رضوی
زندگینامه ابوسعید ابوالخیر:
ابوسعید فضلالله بن ابوالخیر احمد بن محمد بن ابراهیم میهنی در ۲۱ آذر ۳۴۷ خورشیدی در روستای میهنه از توابع ابیورد به دنیا آمد، وی از شاعران و عارفان معروف ایرانی در قرن چهار و پنجم قمری است که به شیخ ابوسعید ابوالخیر معروف می باشد.
از زمان کودکی قرائت قرآن را با استادی ابو محمد عنازی آغاز کرد و بعد از آن با توصیه پدرش به شاگردی استاد ابوسعید عنازی در آمد که مفتی و ادیب مشهور آن عصر محسوب می شد و لغت و ادب را آموخت. در این زمان گاهی هم بشر یاسین را ملاقات می کرد و دیدار با او برایش جذابیت داشت.
در ابتدا تعلیمات صوفیانه را نزد بشر یاسین آموخت، که طبق گفته خودش او مسلمانی را از بشر یاسین آموخته است، این موضوع نشانه تاثیر پذیری عمیق ابوسعید از سخنان و تعلیمات استاد خود بوده است. بنابر آنچه به نظر می رسد؛ ابو سعید تا سن ۱۷ سالگی در میهنه زندگی می کرده است و با درگذشت بشر یاسین در سال ۳۸۰ هجری قمری؛ به گورستان میهنه بر سر مزار وی میرفته است.
مذهب ابوسعید ابوالخیر:
همانطور که اشاره شد؛ ابو سعید در میهنه در یک خانواده شاعغی مذهب به دنیا آمد، ابوالخیر احمد پدر او بود که به عطاری مشغول بود و به عنوان مردی با دیانت در بین اهالی میهنه با نام بابو ابوالخیر شناخته می شد. آنگونه که به نظر می رسد او مردی متکمن بوده و با صوفیان شهر رفت و آمد داشته است.
اولین آشنایی های ابوسعید با تصوف از طریق پدرش صورت گرفته است، زمانی که کودک بود با اصرار مادرش، همراه با پدر خود به مجلس صوفیان می رود و با آداب مربوط به صوفیان در مجلس سماع آشنا می شود، او ترانه که فؤال به کرات در آن مجلس می خوانده است را با وجود ندانستن مفهوم عرفانی به حافظه می سپارد.
رابطه صمیمانه ای که پدر ابو سعید با برخی از مشایخ صوفی مانند ابوالقاسم بشر یاسین داشته است؛ ذوق عرفانی او را پرورش می دهد.
دیدار ابوسعید ابوالخیر با ابن سینا:
داستان مربوط به دیدار ابوسعید با ابن سینا در کتاب اسرارالتوحید آمده و بسیار هم پرآوازه شده است. این داستان به شرح زیر می باشد:
« خواجه بوعلی سینا با شیخ در خانه شد و در خانه فراز کردند و سه شبانه روز با یکدیگر بودند و به خلوت سخن میگفتند که کس ندانست و نیز به نزدیک ایشان در نیامد مگر کسی که اجازت دادند و جز به نماز جماعت بیرون نیامدند، بعد از سه شبانه روز خواجه بوعلی برفت، شاگردان از خواجه بوعلی پرسیدند که شیخ را چگونه یافتی؟ گفت: هر چه من میدانم او میبیند، و متصوفه و مریدان شیخ چون به نزدیک شیخ درآمدند، از شیخ پرسیدند که ای شیخ، بوعلی را چون یافتی؟ گفت: هر چه ما میبینیم او میداند.
گویند ابوسعید ابوالخیر به شیخ الرئیس نوشت: مبادا بر مباحث معقول اعتماد کنی؛ زیرا بدیهیترین استدلال شکل اول است، در حالی که شکل اول دوری است. افزون بر این، ثبوت نتیجه متوقف بر کلیت کبراست و کلیت کبرا بر صدق اکبر بر اصغر متوقف است؛ زیرا اصغر از جمله افراد اکبر است. شیخ الرئیس در پاسخ گفت: کلیت کبرا موقوف بر اندراج اصغر است به اجمال، و مقصود از نتیجه حصول نتیجه است به تفصیل.»
مریدان و شاگردان ابوسعید ابوالخیر:
مریدان و شاگردان ابوسعید در انتقال میراث عرفانی و علمی این عارف نقش پررنگی ایفا کردند، او خارج از حوزه معارف خانقاهی هم شاگردانی را تربیت کرده است که از جمله آنها می توان به؛ امام الحرمین جوینی، ابوالقاسم سلمان ابن ناصرانصاری، حسن بن ابی طاهر جیلی، عبدالففار شیرویی و ابوعبدالله فارسی اشاره کرد. این افراد از دانشمندان و محدثان هستند و روایت هایی را از وی انجام داده اند.
از میان این مریدان عبدالصمد بن حسن قلانسی سرخسی، حسن مؤدب، احمد بن علی طریثیثی، ابونصر شروانی، احمد بن محمد میهنی، مشهور به بابوفله و ابوسعد دوست دادا که از شهرتی بیشتر برخودارند؛ تلاش بیشتری در زمینه انتقال میراث ابوسعید انجام داده اند.
ابونصر شروانی یکی از تاجران در آن زمان محسوب می شده، او بعد از ارادتی که به ابوسعید پیدا می کند؛ تمامی ثروت خود را در راه او صرف می کند. ابونصر تا پایان عمر خود معارف ابوسعید را به عنوان خلیفه اش به نواحی شروان نشر می داد.
از جانب ابوسعید؛ بابوفله وظیفه داشت خانقاه ابوالفضل را در سرخس دایر نگاه دارد، عبدالصممد قلانسی یکی از ناقلان احوال و اقوال می باشد، ابوسعد دوست دادا هم میراث خانقاهی ابوسعید را به بغداد برد و در آنجا خانقاهی کرد.
آثار ابوسعید ابوالخیر:
کتاب هایی که بر اساس صحبت های ابوسعید گردآوری شده اند عبارتند از موارد زیر:
- اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابی سعید تألیف محمد بن منور بن ابی سعد بن ابی ظاهر بن ابی سعید از نوادگان او
- رساله حالات و سخنان شیخ ابوسعید با گردآوری؛ ابوروح لطفالله نوه ابوسعید
- سخنان منظوم ابوسعید ابوالخیر
در فرهنگ شرق زمین ابوسعید مانند سقراط است، با وجودی که او در گردآوری معارف صوفیه اثری جداگانه به یادگار نگذاشته است اما در همه جا نام او بر زبان ها جاری است. از سخنان ابوسعید چندین کتاب از طریق دیگران تالیف شده است، همچنین دو تا سه نامه سودمند و مهم که به ابن سینا فیلسوف نامدار زمان خود نوشته بوده نیز باقی مانده است.
با وجودی که درباره معارف صوفیه اثر مهمی از ابوسعید به چشم نمی خورد اما شواهد و قرائن نشان می دهند که در ذهن ابوسعید یک جهانبینی عرفانی، به صورت کل و منظم وجود دارد.
وفات ابوسعید ابوالخیر:
خانقا ابوسعید در میهنه قرار داشت و می توانست اهل عرفان و مریدان و مشایخ را از نقاط مختلف خراسان و ماوراءالنهر به خود جلب کند، گروهی دیگر از مریدان ابوسعید که در نیشابور بودند برای دیدار با ایشان به میهنه می آمدند.
ابو سعید آخرین مجلس خود را در ۲۷ رجب ۴۴۰ هجری قمری برگزار کرد، او در این مجلس ابوطاهر سعید به عنوان جانشین خود معرفی کرد، همچنین درباره نحوه تشییع جنازه و چگونگی مراسم به مریدان خود سفارشاتی را انجام داد.
بعد از این ماجرا حدود یک هفته زنده ماند و در نهایت در سن ۸۳ سالگی در ۲۲ دی ۴۲۷ شمسی از دنیا رفت، جنازه او در روز بعد به خاک سپرده شد. در تشییع جنازه ابوسعید ازدحام جمعیت به قدری زیاد بود که تابوت او نیمی از روز به دفن نشد، تا آنکه رئیس میهنه به وسیله عسسان راه را گشود و جنازه به خاک سپرده شد.
شهرت ابوسعید پس از در گذشت:
بعد از درگذشت ابوسعید شهرت او تمام سرزمین های ایرانی و فارسی زبان را فراگرفت، حتی آنچنان که اشاره می شود؛ به دورترین نقاط جهان اسلام نیز رسید. اینگونه که عنوان می شود جامه ای از ابوسعید که توسط ایونصر شروانی؛ یکی از مریدان او، برده شد بود به عنوان دافع بلا و مصیبت شناخته و به آن تریاک مجرب گفته می شد. همچنین در چند جای دیگر از خراسان و حتی در بادکوبه تربتهایی را به منسوب داشتهاند، همین موضوعات می تواند دلیلی بر شهرت و رواج میراث عرفانی ابوسعید باشد.
اعضای خاندان ابوسعید غالبا با تصوف مانوس بوده اند، حتی در میان زنان خانواده او خواهرش ـ که به عمّه شهرت داشته است ـ رفتار و خلق و خوی صوفیانه داشته است، همسر بزرگ او نیز از راه و رسم تصوف و آداب خانقاهی آگاه بوده و ظاهراً زنانی که به خانقاه شیخ میهنه میآمدهاند، به دست او خرقه میپوشیدهاند.
گردآوری: بخش بیوگرافی سرپوش
- 12
- 6