با سرمربی این روزهای گلگهر سیرجان درمورد چیزهای متفاوتی گپ زدیم. از استانکو و مرگش تا تیم ملی و جام ملتهای آسیا و حتی شرایط تیم باشگاهش و اقبالشان برای صعود به لیگ برتر. بخشهایی از این مصاحبه بهخاطر طولانیشدن منتشر نشد که میماند برای روزهای دیگر. با او اما درمورد استانکو و کیروش بحثهای جذابی داشتیم. گفتوگوی «فرهیختگان» با وینگو بگوویچ را با هم میخوانیم.
درگذشت استانکو خبر تلخی بود.
خاطرات زیادی با او داشتم. در اسپیلت مربیام بود. چیزی که از او به یاد دارم، خاطراتی است که فراموش نمیشود.درمورد ۴۰ سال پیش صحبت میکنیم. جوان بودم. دنیا مال من بود. میخواستم پیشرفت کنم و استانکو مربی بزرگی بود که چیزهای فراوانی به من یاد داد. چیزهایی که هم در زمان بازی به دردم خورد و هم در زمان مربیگری. به کمک همین چیزها بود که توانستم راهم را در فوتبال پیدا کنم. سالها خارج از کشورم بازی کردم. بعدها هم مربی شدم. او در زندگی من نقش مفیدی داشت.
مربی تیم ملی کرواسی هم شد.
او و ایویچ خیلی به فوتبال یوگسلاوی سابق و کشورهایی که بعدا تاسیس شدند، کمک کردند. دلیلش هم ساده بود.آنها فلسفه فوتبال یوگسلاوی را تغییر دادند. متدهای تمرینی و شیوهها ونگرشهای جدیدی را به آن اضافه کردند و بعد این فلسفه در حوزه کشورهای بالکان گسترش پیدا کرد. اینکه مربیان کروات توانستند به کشورهای زیادی ترانسفر شوند، بیدلیل نبود. یکی از پشتوانههای صادرات مربیها درسهای فنیای بود که ایویچ و استانکو به ما آموختند. متدهای تمرینی، شیوههای جدید بازی و درسها و ابداعاتی که فوتبال ما را سربلند کرد.
درمورد چه تغییراتی صحبت میکنید؟
پرسینگ یکی از مهمترین خصوصیاتی بود که آنها روی آن تاکید داشتند. با پرسکردن دفاع شما سازمانیافتهتر میشود. حریف را در جایی که میخواهید تحت فشار قرار میدهید. شیوه بازی با توپ و انتقالهای هوشمندانه از وضعیتهای تدافعی و تهاجمی به حالت عکس نیز از دستاوردهایی بود که توسط این دو نفر پیاده شد. هر دو هم از میان ما رفتهاند اما میراثشان برای ما برجا مانده. دستکم خوشحالم که او برخلاف ایویچ زنده ماند و نایبقهرمانی جهان را دید.
در حضور مربیان کروات در ایران بسیار تاثیرگذار بود.
بله، بسیار زیاد. بدون استانکو و درخشش در پرسپولیس، ما هیچکدام اینجا نبودیم. من، نیکولیچ، بوناچیچ، دراژیچ و خیلیهای دیگر. او بود که مسیر را برای ما هموار کرد. او بود که به ما گفت به ایران بیاییم و سخت کار کنیم. به ما اطمینان میداد اینجا برای مربیگری بهترین جاست؛ چراکه همه جایش پر از استعدادهایی است که باید کشف شوند.
با شما که درمورد استانکو صحبت میکنیم، خبری از خاطرهبازی نیست. شاید آدمهای دیگر در این مورد صحبت میکردند که با او چه خاطراتی دارند اما شما درمورد اثرگذاریاش حرف میزنید.
چون خاطرهها اهمیتی شخصی دارند اما کلاس درسی که او راهانداخت، ماندگار و عمومی بود. مرد بسیار عزیز و انسان بسیار دوستداشتنی و مهربانی بود. بزرگترین خاطرات من از کار با او، آنهایی است که هر روز سرکار همراه من است. تمریندادنها، بدنسازی، آنالیز، انتخاب تاکتیک؛ اینها توشههایی است که من از استانکو و مربیان بزرگی مثل او همراه خود دارم، وگرنه خاطرهها که شخصی هستند؛ کمکی به کسی نمیکنند.
کمی درمورد فوتبال ایران صحبت کنیم. درمورد تیم ملی و کیروش و جام ملتهای آسیا.
ابتدا باید کمی درمورد کیروش صحبت کنم. او در تیم ملی ایران نتایج خوبی گرفته؛ دوبار به جامجهانی رفته و بار دوم هم در گروهی بسیار سخت مقابل پرتغال و مراکش و اسپانیا بازیهای خوب و نتایج قابلقبولی داشت. اگر از عنصر شانس هم بهرهای برده، ایرادی ندارد. برای همه ما مربیها پیش میآید اما من بهعنوان یک مربی نقدهایی به کارش دارم. معمولا هم بیان نمیکنم؛ چراکه بههر حال امکان برداشتهای غلط همیشه بوده و هست. ایران با کیروش بیشتر بهعنوان یک تیم دفاعی شناخته شده. هیچوقت یادم نمیرود روزهایی که وارد فوتبال ایران شدم، یکی از شعارهایی که تماشاگران در ورزشگاه میدادند «حمله، حمله، حمله» بود که معنایش را از مترجمم پرسیدم.
آنروز درس بزرگی گرفتم؛ چون فهمیدم به کشوری آمدهام که مردمش دوست دارند بازی تهاجمی ببینند. درمورد کیروش اینگونه نیست که او برای فلسفه تیم ملی ایران کاری کرده باشد. فلسفه بازی خودش را داشته و همان را هم پیش برده. کمتر دیدیم که این ایده در فوتبال ایران جا بیفتد. اگر دقت کرده باشید در این هشتسالی که در ایران بوده، کمتر دیده شد تیمها از آرایش بازی یا سبک دفاعی او تقلید کنند.
بهعبارت دیگر فلسفه بازیاش در ایران جا نیفتاده و فقط تیم خودش اینگونه بازی میکند. به همین خاطر به او نقد دارم. در ایران تیمهای کوچک دفاعی بازی میکنند، نه تیمهای بزرگ. نکته دیگر اینکه تیمهای پایه ایران در این سالها نتایج خوبی نگرفتهاند. درحالی که او این فرصت و مسئولیت را داشت که به آن تیمها رسیدگی کند. این نکته مهمی است. نباید تمام وقتش را صرف تیم بزرگسالان کند.
در جام ملتها ایران را مدعی میدانید؟
قطعا اما سخت است. این تصور که چون کیروش روی نیمکت نشسته پس ایران باید قهرمان شود، قابلدرک است اما الزاما درست نیست. شما بازیکنان خوب زیادی دارید و لژیونرهایی هم دارید که بعضی از آنها را خودتان نساختهاید.یعنی ایرانیهایی بودهاند که در خارج زندگی میکردند و به تیم ملی دعوت شدند. اینها امتیاز است ولی یادتان باشد کافی نیست. ایران در آسیا مدتی است افت کرده، مخصوصا از نظر لیگ و استعدادسازی یا معرفی استعدادهایش به فوتبال جهان. ژاپن، کرهجنوبی و استرالیا وضعیت بهتری دارند.
طبیعتا آنها در این جام شانس زیادی برای خود قائل هستند. در جامجهانی هم بسیار خوب بازی کردند، ایران هم همینطور. کلا تیمهایی که از جامجهانی برگشتهاند، شانسشان بیشتر است. این را بهعنوان یک مربی میگویم که سالهاست در آسیا کار کرده و روی این قاره شناخت دارد. درک میکنم مردم ایران منتظر قهرمانی هستند. قطعا خود کیروش هم بدش نمیآید به این عنوان برسد اما من بیش از اندازه خوشبین نیستم. یادتان باشد ایران وطن دوم من است و قهرمانی شما باعث میشود من هم در کشور خودم سربلند شوم که در چنین کشوری کار میکنم اما به آن آسانی که فکر میکنید، نیست.
شاید برای کیروش این شانس را قائل نیستید؟
گفتم با شیوه کارش مشکل دارم. منظورم حواشی او نیست یا مثلا دعواکردنهایش با افراد مختلف؛ هر آدمی به شیوه خودش کار را پیش میبرد. بحثم بازی تدافعی است که نمیپسندم. کیروش باید تیمش را روی همین میل فوتبال ایران به تهاجم پایهگذاری میکرد، البته قطعا باید در بازیهای آسیایی این کار را بکند؛ چون آنجا دیگر جای دفاع نیست.
هومن جعفری
- 17
- 6