تیمی که مقابل منچسترسیتی او بازی میکرد، رام نمیشد، دستبردار نبود، به تیم او و خواستهاش توجهی نمیکرد. او دید موناکو گل اولش را زد، به وسیله رادامل فالکائوی مهارنشدنی، میشد حدس زد او گل دومش را بهتر از این میزند.
اولین بار نبود که تیم گواردیولا زخم میخورد؛ تیرهای قرمز و سفید از راست و چپ میآمدند. موناکو که زمانی تیم رویایی پپ گواردیولا محسوب میشد به بدترین کابوس او تبدیل شده بود. هرچه او به دنبال کنترل بازی و زمین است، موناکو با دوندگی همه چیز را به هم میریزد...
این زیباترین و جذابترین بازی این فصل لیگ قهرمانان اروپا بود. سیتی آن را برد نه با تلاش برای کم کردن هیجان و آرام کردن بازی بلکه با بی رحمی و فرصت طلبی تمام. وقتی ۳ بر ۲ عقب بودند به نظر کارشان تمام میرسید. ویلی کابایرو و جان استونز شب بدی را سپری میکردند اما اتفاقی افتاد، انرژی و آرامش موناکو ته کشید و سیتی قد کشید.
آنها به مبارزه برگشتند، سختتر و جدیتر و از شروع مجددها به گل رسیدند. خونسردی موناکو کار دستش داد و در کار رو به جلویشان خلل وارد کرد. بله آنها گلزنترین تیم اروپا هستند اما وقتی گل میخورند هم باید باشند.
این پیروزی با اتکا به کیفیت سنتی گواردیولا به دست نیامد؛ مثل بمب در محوطه جریمه موناکو کرنر میریختند. آنها از پای در آمده و تسلیم شده بودند و در برابر خوردن گلهای زیبا آسیب پذیر مینمودند.
استونز و کابایرو اواخر بازی مهرههای قابل اعتمادی برای تیم شده بودند. استونز گل برتری را زد و تیمش ۴ بر ۳ جلو افتاد و کابایرو، فالکائو را از سهگانه باز داشت.
این را میدانستیم که موناکو راههای زیادی برای ضربه زدن میداند، اینکه آنها در صدر جدول لیگ فرانسه هستند بالاتر از پاری سن ژرمن که قبل از شروع فصل با فاصله، شانس اول قهرمانی بود، اینکه بیش از هر تیم دیگری در پنج لیگ اول اروپا گل زده اند(۷۶ گل). این را میدانستیم چون نیمی از کل تیم مورد توجه باشگاههای بزرگ اروپایی با پولهای کلان قرار گرفتهاند.
برناردو سیلوا جواهر گرانبهایی که تیمهای ثروتمند حسودانه به دنبالش هستند با بازی با پایش، سرعت تفکرش، کنترلش روی توپ و محیط اطرافش، تیمش را به جلو میبرد. بی جهت نیست که کیلیان امباپه، پسر طلایی موناکو با تیری آنری مقایسه میشود. او که با آن پاهای بلندش مثل آنری طول زمین را میپیماید، با سرعت و دقتش مدافعان حریف را میآزارد، بی نهایت خونسرد است.
گلهای موناکو خیلی ساده زده میشد، سادگی که درست در جای ناتوانی سیتی برای محافظت از دروازهاش به نمایش گذاشته میشد. بازی ضعیف کابایرو با پا به فابینیو اجازه داد سانتری استثنایی برای فالکائو بفرستد. دویدن امباپه بین استونز و اوتامندی چیزی نیست که در همکاریهای دفاعی در لیگ قهرمانان اروپا انتظارش را داشته باشیم. فالکائو روی گل سوم که یکی از گلهای فصل بود، استونز را به مدرسه فرستاد و از بالای سر کابایرو چیپ زد. اگر پنالتیاش گل شده بود، هت تریک کامل میشد. این بازی همه چیز داشت؛ ۸ گل، ۱۰ کارت زرد، داوری بحث برانگیز و دفاع کمیک.
سیتی گام به گام با موناکو پیش آمد و در آخر زمینش زد. سرخیو آگوئرو فوقالعاده بود و یک بار دیگر در غیاب گابریل ژسوس خودش را نشان داد. باعث شد هواداران فریاد «سرخیو، سرخیو» سر دادند و مربی تشویقش کرد نه لزوما به خاطر دو گلش بلکه به خاطر تلاشی که در زمین خودی برای پس گرفتن توپ میکرد.
گاهی اوقات فهمیدن فوتبال سخت است؛ گاهی هم نیازی به این کار نیست و فقط باید از آن لذت ببری. این همان چیزی بود که از این بازی عاید ما شد؛ فوتبال برای لذت. در مسابقاتی که بازیهای زیادی از نظر تاکتیک بسیار سخت و پیچیده اما از نظر هیجان خفیف و ناچیزند، تماشای بازیکنانی مثل برناردو و لروی سانه طراوت آور بود.
هر دو تیم کاستیهایی داشتند اما نمیتوان آنها را نکته بازی دانست. سیتی با روحیه جنگندگی خود موناکو را وادار به انقیاد کرد با وجود این دو گل برتری چیزی نیست که خیال آنها را از بابت صعود راحت کند. در مونت کارلو هم گلهای زیادی خواهیم دید.
- 17
- 4