در تاریخ دانشگاه شهید بهشتی به تعداد انگشتان دو دست نمیرسند افرادی که نشان ویژه این دانشگاه را گرفتهاند. «دکتر محمد دادکان»، رئیس اسبق فدراسیون فوتبال که سابقه ریاست تربیتبدنی وزارت امور خارجه را هم در کارنامه دارد، یکی از این افراد است که در زمان ریاست دکتر ندیمی در دانشگاه شهید بهشتی این نشان ویژه را گرفته است. با اتفاقاتی که در ماههای گذشته در ورزش کشور و بخشهایی که با ورزش در ارتباط هستند، افتاده، تصمیم گرفتیم سراغ محمد دادکان برویم و با او از جنبههای مختلف، مسائل مطرحشده در جامعه را واکاوی کنیم. دادکان مانند همیشه در این گفتوگو هم حرفهای خود را صریح زد و بارها از بیتوجهی به مردم از سوی برخی افراد که مسئولیتهایی دارند انتقاد کرد.
برگردیم به حدود سهسالونیم گذشته، آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری پیروز شدند و از فردای آن روز بود که برخی رسانهها از شما بهعنوان گزینه اصلی وزارت ورزش و جوانان نام بردند. در این بین خبرهایی رسید مبنی بر اینکه جلساتی هم با آقایان صالحیامیری و ربیعی داشتهاید. چه اتفاقی افتاد که در نهایت شما برای تصدیگری وزارت ورزش و جوانان به مجلس معرفی نشدید؟
بله؛ من با آقایان ربیعی و صالحیامیری ملاقات داشتم و گفتوگو کردم؛ اما خب در نهایت تصمیم با آنهاست که چه کسی را بهعنوان وزیر انتخاب کنند و من هم یکی از گزینهها بودم؛ هیچ موقع هم مدعی نبودم که من بهترین یا بدترین هستم. میگویم: «تا یار که را خواهد و میلش به که باشد...»؛ آنها آدمهای مختلفی را معرفی کردند، آن افراد رأی نیاوردند تا به وزیر فعلی رسید. قطعا آنها صلاح را در این میدانستند که آن فرد و آن افرادی که قبلا معرفی شدهاند و رأی نیاوردهاند، بهتر میتوانند کار کنند و با آنها بهاصطلاح شرایط بهتری دارند، من هم به آن انتخاب احترام میگذارم فقط به دلیل اینکه انتخاب آقای رئیسجمهور است؛ اما اگر از خودم میپرسیدند، میگفتم این افراد که معرفی شدهاند، نمیتوانند این کار را انجام دهد؛ دو نفر از این افراد اصلا ورزشی نبوده و سیاسی بودهاند، یکی هم که معرفی شد و سابقه ممتدی در ورزش کشور داشت، رأی نیاورد تا آقای گودرزی معرفی شد و رأی آورد. من به نظر دولت و آقای رئیسجمهور احترام میگذارم، قطعا ایشان را اصلح دانسته و معرفی کردهاند.
قبل از انتخابات مجلس شورای اسلامی که اسفندماه ١٣٩٤ برگزار شد، هر دو جناح سیاسی اصلاحطلبان و اصولگرایان نام شما را در فهرست انتخابی خود قرار دادند و ما هم خبری در روزنامه «شرق» مبنیبر جلسه شما با بزرگان هر دو طیف سیاسی منتشر کردیم. چه شد که در نهایت با وجود اقبال عمومی جامعه، تصمیم گرفتید وارد عرصه سیاسی نشوید؟
من یک آدم ورزشی هستم، تشخیصم بر این بود که در این زمینه وارد نشوم؛ بنابراین یک اطلاعیه دادم و گفتم ضمن احترام به هر دو گروه در انتخابات شرکت نمیکنم. من جزء هیچکدام از گروهها نیستم و به آنها گفتم من در این عرصه نمیتوانم مؤثر باشم و آنها هم قانع شدند. خوشبختانه این اتفاق برای من نیفتاد و آنها هم قبول کردند. خیلیها هم فکر میکردند و میگفتند: «آقای دادکان کم حرف میزند یا این حرف را میزند، میخواهد نماینده شود». آنها هم به این نتیجه رسیدند که من در فاز نمایندهشدن نبودم. ورزشی هستم و دلم نمیخواهد در زمینههایی که بحثهای سیاسی دارد دخالت کنم.
حدود پنج ماه از رویکارآمدن رئیس فدراسیون فوتبال میگذرد، در این مدت عملا شاهد تغییر و تحول چندانی در سیستم مدیریتی فدراسیون فوتبال نبودیم و برخی کارشناسان معتقدند قضاوت درباره کارنامه فدراسیون فوتبال زود است. نظر شما درباره عملکرد آقای «تاج» در این مدت چیست؟
هیچکس به دنبال این نیست که پستی را بگیرد و نخواهد خدمت کند. همه به دنبال این هستند که میگویند: «ما اگر این پست را بگیریم خدمت میکنیم». قطعا هم رئیس فدراسیون همین عقیده را دارد. ولی یک زمانی است که آدم میبیند اگر بخواهد یک کاری را چکشی انجام دهد، شروع به مقابلهکردن با او میکنند.
چه اشکالی دارد؟ شما اگر اعتقاد به یک چیزی دارید چکشی رفتار کن، حرف خودت را بزن و پای حرفت بایست. ولی اینجا بحث من به بافت و ذات آدمها برمیگردد. چند روز پیش من از آقای امیرعابدینی مصاحبهای را گوش میدادم که میگفت: «با اینکه من معاون اقتصادی فدراسیون هستم، ولی رئیس فدراسیون با همه کنار میآید». این حرف را معاون اقتصادی خود رئیس فدراسیون میزند. حالا ما که کنار هستیم، میبینیم حرفی که برنده باشد، نیست. شما در آن جایگاهی که قرار گرفتید چه کسی میگوید چهار سال باشید؟ سه ماه باش ولی حرفت را بزن و برو. خیلی از مدیرانی که ما داریم و مدعی هستند، حتی در رسانه ملی، افرادی که ٣٠ سال است مجری و مدیر هستند، یکی از این افراد بپرسد خدمت شما چه بوده است؟ ٣٠ سال مدیری که افتخار نیست. در همین وزات ورزش ما، خیلیها مصاحبه میکنند ما ٣٠ سال است در ورزش مدیریت میکنیم، خدمت شما چه بوده است؟ یکبار آمار خدمت خودت را ریز بده و بگو من این کارها را هم کردهام. ولی اینکه ٣٠ سال یک میز و صندلیای که روی آن نشستی را اشغال کردی، خدمت خود را هم بگو. اینکه من چهار سال رئیس فدراسیون باشم و بیایم در رزومه خود بنویسم چهار سال رئیس فدراسیون بودهام، برای ورزش خوشایند نیست. چه قدر خوب است که آدمها بیایند و بگویند این، خدمات ما در این چهار سال بوده است. نمیتوانی خدمت کنی، برو. چه اشکالی دارد آنجا نباشید.
سال١٣٩٣، مناظره جذابی با آقای رسایی در تلویزیون داشتید، آنجا گفتید: «اسامی متخلفان فوتبال اعلام نمیشود و اگر هم اعلام شد، برخورد قاطعی با آنها صورت نمیگیرد». چندی پیش، آقای رسایی در انتقاد از شما در گفتوگو با یکی از سایتهای ورزشی گفتند: «آقای دادکان فقط بلدند به صورت کلی در مصاحبهها در نقش «سوپرمن» صحبت کنند و برخلاف آنچه نشان میدهند بههیچوجه در مبارزه با مفاسد در فوتبال جدی نیستند». نظرتان دراینباره چیست؟
من به آقای رسایی و آقای رساییها احترام میگذارم. هیچموقع هم بحث چالشی با کسی نداشتم که بگویم من میخواهم کسی را غیرواقعی بزنم. اگر در تلویزیون گفتم، عقبه این کار را میدانستم. حتی همه دیدند که در تلویزیون گفتم: «آقای رسایی این سم فساد تو پای خیلیهاست. اگر شما بخواهید این کار را بکنید پشت سر شما مسائلی است که این کار را انجام نمیدهید. به دلیل اینکه میدانید این سم فساد گریبانگیر همه است». آقای رسایی هم رفت و گفت: «آقای دادکان اگر میداند، بگوید». مگر من در جایگاهی هستم که بیایم و بگویم؟ شما تحقیقوتفحص کردی و به نتیجه رسیدی و باید بگویی. ایشان بعد هم گفت: «آقای دادکان میخواهد «سوپرمن» باشد». من هم در جواب حرف آقای رسایی میگویم: «نقطه مقابل «سوپرمن»، لوک خوششانس است. لباس برای انسانها مصونیت نیست. مصونیت اخلاق و کرامت انسانی است». شما که در جامعه این همه حرف زدی، به کمیسیون اصل ٩٠ هیچ چیز را ندادی و رفتی. میگویید نهادها دادهاند. چه نتیجهای داشت؟ بقیه کارهای شما چه شد؟ ولی سیگارفروش سر کوچه صبح معرفی میشود. کسی برای سهمیلیون تومان که دزدی کرده صبح زود معرفی میشود و انگشتانش را میزنند. ولی سههزار میلیاردیها و ٩هزار میلیارد تومانیها صدسال پای جوخه اعدام نمیروند. در حالی که آن کسی که خلافی میکند که گذشتکردنی هم هست به خاطر سهمیلیون انگشتانش قطع میشود. اگر تو واقعا نظام خود را دوست داشتی، بری بودی از اینکه جامعه دیگر دنبال فساد نرود، اعلام میکردی. مدام گفتید: «میآیم و میگویم». چه شد؟ نگفتی و رفتی. بگو در مدتی که نماینده بودی چه کاری برای جامعه خود انجام دادی؟ چه اتفاقی افتاد؟ چه کسی از طریق کمیسیون شما دراز شد؟ از اولی هم که آمدی، دیدی تنها جایی که اسمورسم خودت و همکارانت را بنویسند، ورزش و فوتبال است. زود به فساد در فوتبال چسبیدید. شما بگو اگر این حرفها را نمیگفتی، شما را تلویزیون میآوردند؟ عکسی از شما میانداختند؟ حالا میگویید: «آقای دادکان میخواهد «سوپرمن» شود!» آقای دادکان قبل از انقلاب «سوپرمن» بود. دوست دارم مصاحبههای قبل از انقلاب من را بخوانید.
بهعنوان استاد دانشگاه و کارشناس ورزش، نتایج ایران در المپیک ٢٠١٦ ریو را چگونه ارزیابی میکنید و همچنین نظرتان درباره کارنامه وزارت ورزش و جوانان در دولت تدبیر و امید چیست؟
اگر شما برگردید به چهار سال پیش و زمان دولت قبل، پیش از اینکه تیم به المپیک برود. من گفتم: «اگر موفقیتی باشد، در سه رشته وزنهبرداری، کشتی و تکواندو است». درحالحاضر هم همین است. بروید چهار سال آینده هم که المپیک در ژاپن است، باز هم ما در این سه رشته شانس داریم مگر اینکه یک رشته جهشی مانند دوومیدانی یک نفر جهشی بکند. پس نتایج را به حساب عملکرد ضعیف وزارت ورزش و جوانان نمیگذارم و اعتقاد دارم اگر تواناییهایمان در این سه رشته خوب باشد، شانس ما در المپیک افزایش مییابد اگر هم تواناییهای ما در این رشتهها خوب نباشد، شانس ما کاهش پیدا میکند.
شاید هیچکس این مدلی نگوید اما کلا در وزارت ورزش برای وزیر ورزش پنج جا مهم است. به غیر از این هم هیچ کاری نباید انجام دهد. این پنج جا «فدراسیون کشتی، فدراسیون فوتبال، کمیته ملی المپیک، پرسپولیس و استقلال» است. این پنج جا هست که برای وزارت ورزش حاشیه ایجاد میکند، بقیه فدراسیونها هیچکدام حاشیه ندارند و کسی هم با آنها کاری ندارد. حالا عملکرد وزارت ورزش را در این پنج جا ببینید و هیچ موقع نمیخواهد بقیه فدراسیونها را بررسی کنید. تا الان عملکرد وزرای ورزش و مسئولان تربیتبدنی را در این پنج جا سنجیدهاند. وزارت ورزش فعلی با فدراسیون فوتبال که سهسالونیم است در دعواست. فدراسیون کشتی که اصلا همدیگر را نمیبینند. اگر هم وزیر ورزش سر تمرین میرود رئیس فدراسیون نمیآید، رئیس فدراسیون هم میرود، وزیر ورزش نمیآید. اگر کسی نمیگوید، من این واقعیتها را میگویم. پس با این دو فدراسیون که هیچ رابطهای وجود ندارد. شما دیدهاید که وزیر ورزش کشوری زنگ بزند و به سرمربی تیم ملی فوتسال تبریک بگوید؟ یا اینکه تبریک خود را باید به رئیس فدراسیون بگوید. چون رابطهای وجود ندارد خودش تبریک میگوید. کمیته ملی المپیک هم که هیچی. قبل از المپیک همه چیز همدیگر را رو ریختند و در نهایت به دلیل تضادی که داشتند، مسئولان دولتی تصمیم گرفتند که وزیر ورزش به المپیک نرود و آقای کیومرث هاشمی خودش تنها برود وآقای سجادی هم همراه آنها از وزارت ورزش برود. پس کمیته ملی المپیک که تضاد است، فدراسیون فوتبال هم که تضاد است و فدراسیون کشتی هم که اصلا همدیگر را قبول ندارند. استقلال را نگاه کنید به چه روزی انداختهاند. دعوای این روزهای وزارت ورزش با آقای افشارزاده هم من میگویم جنگ زرگری است که سر شما را گرم کنند. وگرنه اگر آقای وزیر، افشارزاده را نمیشناخت، برای چه او را در باشگاه استقلال گذاشت؟ اگر بد بود چرا او را گذاشتی؟ اگر هم خوب بود چرا او را برداشتی؟ درباره پرسپولیس به آقای طاهری زنگ زدم و به ایشان موفقیت سال گذشته را تبریک گفتم. ولی اگر پرسپولیس درست عمل نمیکرد و برانکو ایوانکوویچ را نمیآورد الان بیشتر از استقلال متضرر بود. شما ٩٠ درصد موفقیتهای پرسپولیس را به خاطر کار برانکو بگذارید که حاشیهها را جمع کرد. استقلال یک سال دعوا میکرد که «کرار» برود یا نرود. اما همه دیدند که اگر یک نفر میخواست در پرسپولیس نابسامانی ایجاد کند برانکو او را کنار میگذاشت. ١٠ درصد کار هم به مدیریت بدهید. اگر هیأتمدیره وقت درست عمل کردند و برانکو را آوردند. برانکو آمد و تمام این نابسامانیها را جمع کرد. پس اگر یکی از این پنج رکن اصلی که برای پایداری یک وزارت مهم است (دو فدراسیون، دو باشگاه و کمیته ملی المپیک) چهار رکن آن با وزیر در تضاد هستند و فقط پرسپولیس که در تضاد نیست هم به خاطر مدیریت ٩٠ درصدی برانکو است.
آیتالله «هاشمیرفسنجانی» در دیدار با قهرمانان المپیکی دانشگاه آزاد گفتند: «طرحی از سوی دکتر دادکان مبنی بر ساخت ورزشگاهی مطابق با استانداردهای جهانی به هیأت امنای دانشگاه آزاد ارائه شده». این طرح درحالحاضر در چه مرحلهای قرار دارد؟
خوشحالم که حضرت آیتالله «هاشمیرفسنجانی» نهتنها به این مسئله ساختن استادیوم، به ورزش و همه جنبهها، نظر خاصی دارند و صحبتهای ایشان مورد وثوق است. در آن زمان این پیشنهاد را دادم و نشد؛ ولی انشاءالله به زودی به مرحله اجرا نزدیک میشود و گفتوگوهایی انجام شده ولی به خود من هم گفتهاند، نگو تا کلنگ آن زده شود. فکر نمیکنم دیگر این زمان، طولانی شود. چون حاجحسنآقای خمینی زمین را در شهر آفتاب دیدهاند. مقدمات و جلسات آن که در هیأت امنا برگزار شود، انشاءالله به یک جایی برسد که نظام ما و مردم ما به این نرسند که هنوز فقط استادیوم آزادی است. در کنار آن یک مجموعهای در شهرک آفتاب ساخته شود که همتراز با آن باشد که بینند بعد از ٣٨ سال یک کار بنیادی در ورزش کشور انجام شده.
یکی از مباحث چالشی کشور در چند سال اخیر، موضوع ورود بانوان به ورزشگاههاست. شما اولین مدیری بودید که موافقت قطعی خود را با ورود خانمها به ورزشگاهها اعلام کردید و حتی در فینال لیگ بسکتبال هم به دستور شما خانمها اجازه حضور در ورزشگاه را پیدا کردند. همچنین در زمان برگزاری لیگ جهانی والیبال هم در مصاحبهای به آقای داورزنی پیشنهاد دادید برای رفع حساسیتها یک بازی خانمها و یک بازی آقایان تماشاگر بازی تیم ملی باشند. چه راهکاری را برای حلوفصل این مسئله پیشنهاد میکنید؟
من به آقای داورزنی همان موقع گفتم حالا که بحث خانمها و آقایان است و میگویند خانمها نمیشود کنار آقایان باشند، بازی ما با لهستان خانمها را راه بدهید و بازی با ایتالیا آقایان را راه دهید؛ یا بر عکس که خانمها این همه تلاش میکنند و ورزش را دوست دارند، از نزدیک این حس برای آنها لمس شود. شما فقط به بازی فینال بسکتبال برنگرد. بازی ایران و بحرین در مقدماتی جام جهانی ٢٠٠٦ را هم ببین که من گروهی از خانمها را در آن زمان که رئیس فدراسیون فوتبال بودم به ورزشگاه راه دادم و آقای خاتمی که توجه ویژهای به ورزش داشت هم به استادیوم آمده بود. گوشه و سمت راست جایگاه هم خیلی از خانمها نشسته بودند. شاید اگر ایران بحرین را نمیبرد و به جام جهانی نمیرفت فردای آن روز همین «بامبول» را برای من درست میکردند که آقای دادکان خانمها را راه داد. من موافقم خانمها تحت شرایطی که رعایت اصول اخلاقی میکنند با رعایت حجاب اسلامی بیایند بازیها را ببینند، نمیتوانیم بگوییم همه جامعه بیبندوبار هستند. اعتقاد دارم خانمها رعایت اصول را میکنند و بیاییم فضا را کمی باز کنیم و اجازه دهیم خانمها بیایند. حالا اگر نمیشود حداقل یک بازیهایی را فقط بگوییم خانمها بیایند. خانمها هم باید قطعا رعایت اصول اخلاقی، شرعی و اسلامی ما را بکنند.
درحالحاضر فیشهای حقوقی و املاک نجومی یکی از مباحث روز جامعه است. سالهاست خبرهایی مبنی بر دریافت یکسری امتیازات ویژه به وسیله برخی افراد در ورزش به گوش میرسد. به نظر شما طرح این موضوعات و شفافسازی درباره آن چقدر میتواند به سالمسازی محیط ورزش کمک کند؟
به دنبال اینکه فساد از جامعه برود، نیستیم. دنبال گرفتن قدرت هستیم. این فسادها امروز و یکدفعه در آمد که ملک بدهم و ملک بگیرم؟ حقوقهای نجومی امروز در آمد؟ همیشه بوده. من الان او را میزنم که خودم بیایم و این حقوقها را بگیرم یا او را میزنم که موقعیت این ملکها دست خودم باشد و من بدهم. یکی میآید و میگوید اینها تعاونی بوده که دادهاند، خلاف نبوده. خب یکی از این ملکها را به آدمی معمولی میدادید. من که هشت ماه قبل در تلویزیون گفتم: «در تمام دنیا شهردارها و اعضای شورای شهر میآیند و شهر و مردمشان را میسازند؛ ولی برای ما رفتند خودشان و اطرافیانشان را ساختند». بعد از هشت ماه حالا در آمد. نیاییم و بگوییم که نبوده. بیاییم و بگوییم هست و ما اصلاح میکنیم؛ ولی هیچکس اصلاح نمیکند. حالا میخواهند دولت را بکوبند، میگویند حقوقها. این حقوقها فقط در این سه سال بوده و در گذشته نبوده؟ رانتهای مختلف را در همه دولتها دادهاند، آیا فقط امروز دادهاند؟ همه دادهاند، اینها هم دادهاند. این دولت را میکوبند که سر کار بیایند و این سفرهای که در انقلاب اینقدر از نظر مالی گسترده شده، آنها دورش بنشینند. میگویند وقتی چنین جایگاهی و پولی هست، من بروم و دور آن بنشینم. یکی از آدمهای سیاسی اتحادیه اروپا گفته بود: «با آن پول نفت ایران در دولت گذشته که ٨٠٠ میلیارد دلار شده، میشود پنج کشور عظیم اروپایی را با خاک یکسان کنی و دوباره بسازی. بعد ما مسکن مهر ساختیم! در کشوری که این همه ثروت دارد. طلا، سنگ، نفت دارد و گاز به دنیا صادر میکند، این همه پول درمیآورد، شما ببین پولها کجاها خرج میشود! باید برویم و بگوییم در جامعه ما آدمهایی هستند که کلیه میفروشند که خرج جهیزیه بچه خود کنند! نمیخواهد جلوی این حقوقها را بگیرید و بگویید مازاد آن را برگرداندیم. نمیخواهد این مازاد را برگردانید. پول آن آقای بابک زنجانی را برگردانید. کجاست؟ دادگاهش چه شد؟ دنبال این هستیم که بگوییم کارت سربازی فلان فوتبالیست ٧٠ میلیون جابهجا شده، این هم تخلف است. میلیاردي میبرد، پولی که میرود کجا میرود؟ یک نفر بیاید بیلان هشت سال دولت گذشته و بیلان این چهار سال را بدهد. فقط میگویند مدیرش دستگیر شد. معاونش دستگیر شد. خب دستگیر شد، چه شد؟ خدا به من همه چیز داده که داشته باشم و نیازم به کسی نباشد؛ ولی دلم برای جامعهام میسوزد. مدام شو برگزار میکنیم که حقوق بازنشستگان را بالا میبریم. همین الان برادر من فیش حقوقیاش را برایتان بفرستد. با ٩٠٠ هزار تومان بازنشسته است. چه کسی میگوید حقوق زیر یک میلیون تومان نداریم؟ همین امروز یکی از مسئولان بانک مرکزی میگفت: «نمیگذاریم دلار چالش ایجاد کند». دلار حدود سههزارو ٦٠٠ تومان دیگر چه چالشی را بخواهد اجرا کند؟ دلار هفت تا یکتومانی شده سههزارو ٦٠٠ تومان، هنوز میگوییم چالش درست نمیکند؟ بیاییم با مردم صادق باشیم و حرف راست را به مردم بزنیم. هشت سال دولت قبل در جام بود چهار سال است برجامیم! تا کی مردم بنشینند و این حرفها را گوش دهند؟ کسی میآید امروز در صداوسیما حرف از دل مردم بزند؟ ورزشی را که من گوش میدهم. همه را نگویم، ٩٠ درصدشان میگیرند و آدمها را میآورند. در مصاحبه با یک روزنامه سیاسی در گذشته گفتم: «اگر مسئول تلویزیون خواست، میروم و به او میگویم پول میگیرند و کارشناس میآورند». کارشناسی که الان بیشتر از همه در تلویزیون میآید به خود من گفت: «آقای دادکان من را ببخش. به من گفتند دادکان را در جام جهانی بکوب». به او گفتم: جای من اگر با تو عوض میشد، صد سال این کار را نمیکردم. تو برای چه این کار را کردی و گفتی دادکان تیم ارنج میکند؟ بعد هم گفتی دادکان و برانکو بروند.
با آقای فرکی، سجادی و همایون شاهرخی دفتر من آمد و گفت: «من را ببخش، من تند رفتم». گفتم من گذشت کردم؛ ولی اینجا ما پنج نفر هستیم این حرف را میزنیم، آن روز که ٢٠ میلیون پای تلویزیون بودند، این حرف را درباره من زدی و گناه من را شستی. خدایی این را هم بگویم همین که به من گفت این حرفها را با نظر تلویزیون زدم، در یک برنامه تلویزیونی از من و همکارانم دلجویی کرد و گفت: «من نسبت به آقای دادکان و همکارانشان تند رفتم و همینجا عذرخواهی میکنم».
ولی چرا وقتی ما میبینیم یکی در تنگنا قرار دارد، تحت فشار بازیهای تیم ملی، درآمدهای تیم ملی و کسانی که خارج از کشور میخواهند بیایند علیه تیم ملی شعار بدهند، است و میخواهد خدمت کند را در تلویزیوني میزنید؟ بعد میآییم و میگوییم بله ببخشید تند رفتیم. خیلی از خبرنگاران بعدا آمدند و گفتند: «آقای دادکان ما هم در آن موج قرار گرفتیم». من هم از همه گذشت کردم. ازجمله آنها آقای ناصر احمدپور که فوت کرد و خدا او را بیامرزد. خیلی علیه من نوشت. یک روز همراه با حاج محمدرضا تهرانی به دفتر من آمد و گفت: «آقای دادکان از من ناراحتی و از من شکایت کردهای؟». به او گفتم: «شکایت خود را پس گرفتم. از تو هم ناراحت نیستم و گذشت کردم». زمانی هم که فوت کرد، اولین نفری بودم که به ختم او رفتم. مردم باید درس بگیرند. همیشه که مدیر، مربی و ورزشکار مقصر نیستند. خبرنگار هم مقصر است. نیاییم خودمان را تطهیر کنیم.
چندی پیش در مراسمی با حضور مسئولان دانشگاه آزاد از قهرمانان المپیکی این رشته تجلیل شد. رسانههای مختلف این مراسم را پوشش دادند. با وجود حضور دوربین برنامه «ورزش و مردم» در مراسم، شاهد پخشنشدن گزارش این مراسم در برنامه «ورزش و مردم» بودیم. به نظر شما علت این موضوع چه بود؟
اولا پخشکردن من مهم نیست. ولی بالاخره وقتی تصویر آقای هاشمی را پخش نمیکنید، حق این را میگوید که باید دفاع کنی. علت چیست؟ برای ما که جوانتر هستیم نسبت به این بزرگان و جوانترهایی که نسلهای بعدی هستند، این پرسش پیش میآید که چرا پخش نمیکنید؟ وقتی پخش نمیکنید، این ذهنیت ایجاد و مکدر نمیشود که چرا پخش نمیشود؟ اگر من را بگویید، من از خودم میتوانم دفاع کنم ولی دلیل پخشنشدن آقای هاشمی را نمیدانم. ما الان سه سال است که آمدهایم؛ کدام رسانه یک مطلب از افتخاراتی را که دانشگاه آزاد به دست میآورد، پخش میکند؟ هزینهها را هم به یکسوم رساندهایم. این سؤال را از آقای بهرام شفیع بپرسید و به او بگویید: «شما چه رابطهای با مسئول وقت دانشگاه آزاد داشتید و هر دو هفته یک بار او را به تلویزیون میآوردید؟ حالا چرا کسی را از دانشگاه آزاد نمیبری؟». اگر کسی فکر کند ما که در دانشگاه آزاد هستیم میگذاریم اتفاقات گذشته تکرار شود، محال است. خود من که میخواهم و مُصر به این کار هستم، رئیس دانشگاه هم از من مُصرتر است که اتفاقات گذشته نیفتد. رانتش را به مجموعه رسانهها میدادند، هر روز هم پخش میشدند و سفرهایشان را هم میرفتند. من از این کارها در زندگی خودم نمیکنم.
به طور کلی بهعنوان کسی که تجربه حضور در شورای سیاستگذاری ورزش صداوسیما را دارید، دلایل کاهش مخاطبان برنامههای ورزشی تلویزیون را چه میدانید؟
مردم برنامههای چالشی و واقعیتها را دوست دارند. کسی دیگر مالهکشیدن را در این مملکت نمیپذیرد. یک نفر از بزرگان میگوید: «برای مدت کوتاهی میشود همه مردم را گول زد، بخشی از مردم را برای همیشه میشود گول زد، همه مردم را برای همیشه نمیشود گول زد». دیگر مردم در همه جنبهها فهمیدهاند. شما آمار این همه برنامههای ورزشی را بگیرید و ببینید چند نفر بیننده دارند. اگر یک مدیر ارشد تلویزیون من را خواست میروم و میگویم کجاها دارند چهکار میکنند. بعد بیاید به من، نه بگوید. برنامهای که بیاید و بگوید من ٣٠ سال است روی آنتن هستم که افتخار نیست. مثل مدیری که میگوید من ٣٠ سال است مدیر هستم. عملکرد مثبتت را در برنامهات بگو.
گریزی هم بزنیم به مشکل صداوسیما و فدراسیون فوتبال؛ فکر میکنید راهکار حل مشکل حق پخش تلویزیونی چیست؟
همانطور که ما حق پخش میگرفتیم، اینها هم باید با تلویزیون کنار بیایند و این اتفاق بیفتد. به دلیل اینکه یکی از منابع پردرآمد فدراسیون، حق پخش تلویزیونی است، تلویزیون هم باید این مسئله را بپذیرد. دوستان میگویند دولت به ما پول نمیدهد یا کم میدهد؛ این را من نمیدانم. ولی این حق مسلم فوتبال است که باید رایت تلویزیونی خودش را بگیرد.
عدهای معتقد هستند به دلیل اینکه ورزش ایران مانند بسیاری از کشورها خصوصی نشده و اقتصاد آن متکی به بودجه دولتی است، دولت باید نقش حمایتی در قبال ورزش مخصوصا مدیریت فوتبال داشته باشد. برخی دیگر نقش هدایتکننده را در رابطه بین دولت و ورزش در نظر دارند. شما سالها تجربه مسئولیتهای مختلف در ورزش وزارت امور خارجه، ورزش دانشگاهی، فدراسیون فوتبال و... دارید. به نظر شما رابطه دولت و ورزش بهویژه فدراسیون فوتبال باید چگونه باشد؟
دولت باید به صورت راهبری و نظارتی در این کار دخالت کند. (در این لحظه دکتر دادکان به ما میگوید این جمله را که میگویم پیدا کنید و ببینید راست میگویم) آقای کیومرث هاشمی که سرپرست شد، به او تبریک گفتم. تبریک را هم همه سایتها و روزنامهها زدند. نوشتم آقای هاشمی تبریک میگویم سرپرست شدی، دو چیز را در فوتبال رعایت کن. ١- نگذار پایگاه استعدادیابی فوتبال در سراسر ایران از بین برود. ٢- استقلال فدراسیون فوتبال را هم حفظ کن. (به گفته محمد دادکان به زمان انتخاب کیومرث هاشمی برگشتیم و دیدیم او این دو حرف را به او زده است) در٣٠ استان کشور پایگاه استعدادیابیها از بین رفت یا به حداقل رسید. استقلال فدراسیون را هم که همه دیدند. فدراسیون فوتبال باید مستقل باشد. حتی ما بگوییم کوچکترین فدراسیون ما از نظر اجرائی هم باید مستقل باشد. ولی اینکه نقش وزارت ورزش دخالت باشد، نه. ولی نظارت و راهبری، بله. اعلام نظر مثبت کردن، بله. چه کسی هست که نپذیرد؟ ولی در فدراسیون فوتبال زمان من، مسئول ورزش وقت آقای علیآبادی که هیچچیز از ورزش و فوتبال نمیدانست، میآمد و به من میگفت: «علی دایی، یحیی گلمحمدی و سهراب بختیاریزاده را کنار بگذار». من هم به او گفتم: «باشد، ولی این کار را نکردم». آدم از حرف آقای علیآبادی نمیماند؟ نباید به او گفت شما با چه تخصصی این حرف را میزنید؟ ورزشکار بودهاید؟ علم، تجربه و دانش در این زمینه دارید؟ والله قبل از جام جهانی به من گفت: «این سه بازیکن سن بالایی دارند و به جام جهانی نروند». میشود کاپیتان تیم ملی ایران را ١٠ روز مانده به جام جهانی خط بزنید؟ این دخالتهاست که فدراسیونها را کوچک و آدمها را زخمی و نحیف میکند و قدرتهای آنها را میگیرد. ولی شما میآیید و میگویید آقای دادکان تیم ملی میخواهد مثلا به دوبی برود، من برای شما بهعنوان وزیر ورزش با سفیرمان صحبت میکنم شما به یک کشور بهتر بروید. کلانبودن یعنی این، نه فلان بازیکن برود در زمین، فلان بازیکن نرود. فلان مربی را بیاور، فلان مربی را نیاور. اگر وزارت ورزش فعلی میخواهد مربی تیم ملی را بردارد، حقش نیست. من از فدراسیون دفاع نمیکنم از فوتبال دفاع میکنم و از آدمها در فدراسیون فوتبال دفاع نمیکنم. اگر میگوید آقای فلانی را نگذارید، این حق وزیر ورزش نیست. اگر بگوید این شخص را دبیر یا نایبرئیس کنید، باز هم حق او نیست. شما ببینید نایبرئیس دخترها چگونه تحمیل شد و چگونه رفت. از ایشان میخواستند خبربیار باشد. نوع برخورد ایشان، کار ایشان و دانشگاهیبودنشان قبول نکرد و رفت.
چه شد که نشان ویژه دانشگاه شهید بهشتی را گرفتید؟
بیش از ٥٠ سال است که دانشگاه شهید بهشتی تأسیس شده. حدود ٣٥ سال در دانشگاه خدمت کردم و چندسالی است که بازنشسته شدهام و دیگر استمرار کاری نداشتم. ١٦ سال هم هست که در دانشگاه آزاد هستم. سه سال هم هست که معاونت ورزشی دانشگاه آزاد دست من است. هیچ موقع هم دنبال پست کسی نرفتم و نخواهم رفت. باید از آقای دکتر ندیمی یاد کنم. او بیش از ٢٠ سال در دانشگاه شهید بهشتی رئیس بود و یکی از فرهیختگان جامعه دانشگاهی و معماری کشور است. آقای دکتر ندیمی به پاس خدمات من در دانشگاه و ورزش کشور تقاضای نشان ویژه دانشگاه را از هیأترئیسه دانشگاه کرد. آنها هم موافقت کردند و در مراسمی آن نشان را به من دادند. ولی دیگر آن دانشگاه شهید بهشتی که زمان آقای دکتر ندیمی بود، مُرد. قدرشناسی دکتر ندیمی، نوع مدیریت، تعامل با اعضای هیأت علمی، دانشجو و کارمند بینظیر بود. ایشان این قدر تعامل با همه همکاران در دانشگاه شهید بهشتی داشت که اگر یک نفر کادر خدماتی هم بازنشسته میشد، زنگ میزد به مدیر او و میگفت: «از ایشان تقدیر کنید و جایزه هم به او بدهید». ولی افسوس از مدیریتهای جدید که از یک نفر در دانشگاه تقدیر کرده باشند. به میز چسبیدهاند که کسی از آنها نگیرد. حالا که این سؤال را پرسیدید، جا دارد از دکتر میرزاده و هیأترئیسه دانشگاه آزاد هم به خاطر حمایتهایی که از اعتلای ورزش در دانشگاه آزاد داشتهاند، تشکر کنم.
شما سالها در پست دفاع راست پرسپولیس و تیم ملی بازی کردید و از جمله معدود فوتبالیستهایی هستید که در دوران بازیگری حتی یک کارت زرد هم نگرفتهاید. به نظر شما دلایل کمرنگشدن اخلاقمداری و توجه به مسائل فرهنگی در جامعه و بهویژه در ورزش چیست؟
شما میبینید تلویزیون آدمی را معرفی میکند که اخلاقمدار بوده؟ شما در یک برنامه تلویزیونی نمیبینید که بگویند من ١١ سال بازی کردم و یک کارت زرد نگرفتم ولی بحث اخلاق که میشود، یک نفر را میآورند که همه را زده. در فوتبال ایران کسی نیست که ١١ سال بازی کرده و یک کارت زرد نگرفته باشد. شما میخواهید به جامعه کسی را القا کنید که بهترین و اخلاقمدارترین هست ولی جامعه دیگر این حرفها را نمیپذیرد. سه سال اول انقلاب میشد ولی الان آنقدر به مردم غیرواقعی گفتهایم که واقعی هم بگوییم کسی نمیپذیرد. ببخشید این را میگویم؛ انشاءالله مسئولان از من ناراحت نمیشوند. وقتی در اجتماعی میبینند یکی برای سه میلیون حکم قطع انگشت میگیرد اما برای ٩ هزار میلیارد، شخص دیگری نمیگیرد، چه چیزی را باور کنند؟ وقتی به این راحتی توجیه میشود که حقوقهای نجومی نیست یا هست ولی کم است یا دادن زمین، امکانات و خانه نیست و تعاونی است. مردم چه چیزی را باور کنند؟ چقدر خوب است آن مدیر بیاید و بگوید دادهایم و در ١٠ مورد هم اشتباه کردهایم. ولی وقتی میگویید نه و برای مردم ملموس است و میدانند که راست نمیگویید. یک روز میکروفون را بین مردم ببرید من هم باشم و از مردم بپرسید عملکرد ما را قبول دارید یا نه؟
بهعنوان حرف آخر، نکتهای مانده که بخواهید به مخاطبان ما بگویید؟
از شما سپاسگزارم. این را بگویم که آلودگی، پلشتی و فساد در همه جای جامعه است و نگوییم فقط در ورزش است. آن کسی هم که قلم میزند، مطمئن باشید در او هم فساد مثل برخی مدیران هست. همانطور که نمیگوییم صددرصد در کارشناس تلویزیون هم هست. فکر نکنیم جامعه رسانهای ما که صداوسیما و مطبوعات باشند، پاک هستند؛ اصلا چنین چیزی نیست. پس این فساد در جامعه ما فراگیر است. تلاش کنید بهویژه این بیاعتمادی را که در جامعه به وجود آمده و مردم، مسئولان، صداوسیما و رسانهها کمتر آن را پذیرفتهاند و قبول ندارند، بپذیرید و این اعتماد را به مردم برگردانید. این اعتمادی را که در جامعه امروز از بین رفته و مردم مثل گذشته درباره مسئولان فکر نمیکنند و همبستگی و همدلی در جامعه کمرنگ شده، با عملکرد خوب خودمان به جامعه برگردانیم. در آخر هم میگویم خانواده من و خود من دوست داریم خانم دباغ (ایشان از مبارزان قبل از انقلاب اسلامی است) را ببینیم.
- 16
- 1