به گزارش همشهری، امیر قلعهنویی ول نمیکند. بسیاری از مصاحبههایی که از او میخوانیم، کلیشهای، لجدرآور و آمیخته به ترجیعبند «فقط من خوبم» است؛ طوری که کمکم خواندنشان مایه عذاب شده است. سرمربی محترم سپاهان مدام ادعاها و نقطهنظرات عجیبی مطرح میکند که قابل تامل است و آدم گاهی در اصالت نسبت آنها به گوینده شک میکند. اگرچه اقدام برای نقد امیر قلعهنویی ابدا تازگی ندارد و حتی جذابیت خودش را هم تا حدودی از دست داده اما گاهی چارهای جز این باقی نمیماند. بخوانید و قضاوت کنید که آیا حقیقتا میشد از کنار این جملات بیتفاوت عبور کرد؟
اسم آن ۴ تیم را بگو
امیر قلعهنویی برای چندمینبار در این چند ماه تاکید کرده سپاهان از نظر هزینه در لیگ هجدهم تیم پنجم است و ۴ تیم بیشتر از طلاییها پول خرج کردهاند. قلعهنویی معمولا همیشه در تیمهای پولدار و پرمهره مربیگری کرده و امسال هم حضور او در سپاهان با ریختوپاش چشمگیر در بازار نقلوانتقالات و جذب کلی بازیکن همراه شده است. حالا امیر با این حرفها میخواهد فشار در اختیار داشتن یک تیم متمول را از روی دوش خودش بردارد. کاش اما او به ما میگفت اسم ۴ تیمی که امسال بیشتر از سپاهان خرج کردهاند، چیست؟ ما به قلعهنویی کمک میکنیم و نام تراکتورسازی را برایش مینویسیم اما ۳ تیم دیگری که بیشتر از سپاهان خرج کردهاند کدامها هستند؟ پرسپولیس که اصلا نمیتوانسته بازیکن بگیرد، استقلال هم بعید است خیلی بیشتر از سپاهان سر کیسه را شل کرده باشد، بقیه هم که اصلا در این قوارهها نیستند. ذوبآهن، پدیده، پیکان، نفت آبادان، سپیدرود یا شاید استقلال خوزستان! کدام تیمها بیش از سپاهان خرج کردهاند و رتبه اول تا چهارم را در اختیار دارند؟
۲گانه گرفتی؟ چشمت روشن!
یکی از عجیبترین خصلتهای رفتاری امیر قلعهنویی، تلاش او برای اعتبارسازی از چیزهایی است که واقعا ارزش افتخار کردن را ندارند. این ویژگی در بسیاری از کنشهای امیر موج میزند. او همین حالا پرافتخارترین مربی تاریخ لیگ برتر است و طبعا نیازی به امتیازات واهی و مندرآوردی ندارد اما انگار که خودش در مورد خودش شک داشته باشد، مدام عناوینی را برای پز دادن انتخاب میکند که جای بحث دارند؛ مثلا او تازگیها گفته: «من در السد بازی کردم و قهرمان لیگ و جام حذفی قطر شدم. من تنها ایرانی هستم که بیرون از کشور دوگانه دارم؛ البته اینها گفتن ندارد.» خب اگر گفتن ندارد، پس چرا میگویی؟ بعدش مگر علی کریمی در بایرنمونیخ به طور همزمان قهرمان لیگ و حذفی نشد؟ آیا از آلمان بزرگتر داریم؟ شاید هم آلمان داخل ایران است و ما خبر نداریم؟ در همه این سالها دهها لژیونر دیگر هم در لیگهای ریز و درشت آسیایی و اروپایی داشتهایم که همزمان قهرمان لیگ و حذفی شدهاند اما برای کشف مثالهای نقض ادعای قلعهنویی کارنامه آنها را بررسی نمیکنیم؛ میدانید چرا؟ چون اساسا ارزش ندارد. این اصلا چه اعتباری است که شما در لیگ قطر ۲ جام گرفتهای؟ یعنی مثلا مهدویکیا باید هامبورگ را ول میکرد و میآمد در قطر یا امارات تا مثل شما «دوگانه» بگیرد؟
کدام افتخار؟
یکی دیگر از دستاویزهای عجیب قلعهنویی برای فخرفروشی این است که نفراتی مثل مرحوم ناصر حجازی، مهدویکیا و دایی در نظرسنجی مردمی AFC به عنوان بهترین بازیکنان تاریخ جام ملتهای آسیا انتخاب شدهاند و این بازیکنان در زمانی پرورش یافتهاند که مربی ایرانی بالای سرشان بوده! اولا که یعنی هیچکدام از این نفرات مربی خارجی موثر نداشتهاند؟ مهدویکیا که در جوانی به آلمان رفت، هیچ تاثیری از مربیان شاغل در آن کشور نگرفت؟ بعدش این اصلا چه حساب و کتابی است؟ همین الان اگر یک نظرسنجی عمومی برگزار شود که محسن ربیعخواه بهتر بوده یا مایکهلهله به لطف حضور پرشور مردم همیشه در صحنه کشورمان ربیعخواه با بیش از ۹۰ درصد آرا برنده خواهد شد. دقیقا دارید به چی افتخار میکنید آقای قلعهنویی؟ اگر منظورتان طعنه زدن به کیروش است که کارلوس هم همین الان میتواند بگوید گرانقیمتترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران در دوران من تربیت شد. انگلیسیها علیرضا جهانبخش را ۱۸ میلیون پوند خریدهاند؛ میشود تقریبا ۳۴۰میلیارد تومان؛ شاگردانتان را کی به این قیمت میرسانید امیرخان؟
همه از این حرفها زدهاند استاد!
یکی دیگر از عادتهای قلعهنویی این است که هر حرفی به او بزنید، بلافاصله ادعا خواهد کرد سالها پیش همان مطلب را گفته و از همه جلوتر و تیزهوشتر بوده است. قلعهنویی آنقدر جملاتی با مطلع «چند سال قبل گفته بودم...» را تکرار کرده که دیگر کار به شوخی و خنده کشیده است و دارند برایش جوک میسازند. مساله کلیدی اینجاست که او سعی میکند از پیشگوییهای کاملا عادی برای خودش اعتبار کسب کند؛ آنچه بیانش اصلا کار سخت و شاقی نبوده و خیلیها از این حرفها زدهاند. بیشتر از دو دهه است که عالم و آدم دارند میگویند ورود بانوان به ورزشگاهها باید آزاد شود، باشگاهها باید به بخش خصوصی واگذار شوند، فوتبال ما قابلیت تجاری شدن و سودآفرینی دارد و خیلی از مسائل دیگر اما قلعهنویی در مورد هر کدام از اینها طوری وانمود میکند که انگار خودش طلایهدار اهل فهم بوده و بقیه دنبال سرش راه افتادهاند. در عوض او استاد فراموش کردن شاهکارهای شفاهیاش است؛ به طور مثال امیر که حتی از کشف سردار آزمون هم «سهم» میخواهد، فراموش کرده که با قاطعیت در مورد بازیکنی به نام ایمان باصفا میگفت او مجتبی جباری آینده استقلال است و حتی بعد از ناکامی در یکی از داربیهای تهران غیبت همین بازیکن را عامل تعیینکننده دانست! الان باصفا کجاست؟ حتی اسم تیمش را هم نمیدانید. دوست داریم بدانیم ذکاوت و بصیرت قلعهنویی در مورد عادل فردوسیپور کجا رفته که مدام در رابطه با او دچار نوسان میشود؛ ۴ روز توی بغل مجری نود است، یک مدت او را میکوبد، یک روز ناگهان تندیس مربی برتر ماه را از دست عادل دریافت میکند و باز ۲ روز بعد به او میتازد. شما که کم مانده ادعا کنی قانون حمورابی را هم خودت نوشتهای(!) چرا تکلیف ملت را با عادل روشن نمیکنی؟
کمی شبیه برانکو باش
شاید یکی از مشکلات اساسی قلعهنویی این باشد که هنوز نتوانسته خاطره تلخ اخراجش از تیم ملی را فراموش کند. واقعیت آن است که او خیلی زود، بعد از اولین قهرمانی لیگیاش سرمربی تیم ملی شد و افکار عمومی هرگز نتوانست با این ماجرا کنار بیاید. در این میان تکرار هزارباره این جمله که «من به کره باختم و دادگاهی شدم اما بعدا باخت به عراق حماسه شد.» هم کمک چندانی به امیر نمیکند. درست یا غلط عمده هواداران فوتبال قائل به این نیستند که در تیم ملی حق قلعهنویی پایمال شد. در ضمن او تنها مربی ملی نیست که شغلش را از دست میدهد. پیش و پس از او همین اتفاق برای برانکو و علی دایی هم رخ داد اما هیچکدام از آنها یکصدم قلعهنویی هم در مورد دوران حضورشان در تیم ملی حرف نزدهاند؛ حتی یکی مثل برانکو فقط روی کار خودش تمرکز کرده و در این سالها به موفقیتهای خوبی هم دست یافته است اما واقعا چرا امیر «وا» نمیدهد؟ امیر در این سالها به دفعات برای تحقیر مخالفانش از تعبیر «نوکر اجنبی» استفاده کرده، با این وجود خودش بارها در مورد سرمربی پرسپولیس گفته: «مسلمان واقعی یعنی برانکو»؛ کاش اما خود او هم کمی از این مسلمان واقعی تأسی میکرد.
رسول بهروش
- 9
- 5