آن روزها که امجدیه اینطور متروکه نشده بود، روی سکوهای ضلع شمالی دقیقاً زیر ساعت استادیوم چند ده نفر مشتری ثابت داشت. مهم نبود که بقیه سکوها پر هستند یا نه، «زیر ساعتیها» علاقهای نداشتند که بازی را از زاویه بهتری و از جایگاه مناسبتری تماشا کنند. اصلاً تماشای فوتبال، برای آنها بهانهای بود روی هر اتفاق بااهمیت و بیاهمیتی که در یک بازی فوتبال رخ میداد، شرطبندی کنند؛ اولین اوت، اولین کرنر، اولین خطا، اولین آفساید، اولین کارت زرد و چیزهای شبیه آن. برای شرطبندهای امجدیه مهم نبود که دو تیم وسط زمین، استقلال و پرسپولیس باشند یا تیمهای دسته دوم نوجوانان. آنها به کار خودشان مشغول بودند و با هر اتفاق، اسکناسهای مچاله شده را بین همدیگر رد و بدل میکردند.
امجدیه که از نفس افتاد زیرساعتیها، خیابان ورزنده در ضلع جنوبی همان استادیوم را پاتوق کرده بودند. خیلی قبلتر از آنکه اداره راهنمایی و رانندگی، ماشینها را براساس پلاک زوج و فرد تقسیم بندی کنند، آنها به اهمیت زوج و فرد بودن اعداد روی پلاک پی برده بودند و روی پلاک ماشینی که از خیابان مفتح به سمت ورزنده میپیچید، شرط میبستند. امجدیه به تاریخ پیوست اما شرطبندی در فوتبال هیچ وقت از نفس نیفتاد.
شرطبندها که از امجدیه قطع امید کرده بودند بعد از آن به قهوهخانههایی در کوچه مروی و چهارراه استانبول کوچ کردند. با قوانین و مقررات خاص و نوشتههایی که روی یک تکه کاغذ رد و بدل میشد و ادبیاتی منحصر به همان قماش؛ «یک گل فسخ»، «دو گل مال من» و... اینها معتادان به ترشح آدرنالین بودند. انگار وظیفه داشتند هر روز روی بازیهای ریز و درشتی که اینجا و آنجا برگزار میشد، شرطبندی کنند.
با آغاز دهه هفتاد، پدیده «توتو» جای شرطبندی سنتی را گرفت. برگههایی که گویا در شهرهای شمالی کشور متولد شد و البته همچنان پیوند عمیقش با قهوهخانه را حفظ کرده بود. توتو، برگههایی شلوغ، پر از اسامی تیمهای فوتبال ایرانی و خارجی و مقداری دایره خالی برای پیش بینی ۱۵ بازی در طول هفته. توتو فرم و شکل شرطبندی در فوتبال را کاملاً متحول کرد. اگر قبلاً هزار تومان پول شرط میبستی و احتمالاً هزار تومان (یا کمی بیشتر و کمتر) پول میبردی، توتو این امکان را داشت که با هزار تومان، یک شبه چند میلیون تومان به چنگ بیاوری و همین ویژگی بود که توتو را به شکلی حیرت آور محبوب کرد.
بعد از رواج توتو و توتو بازی، دیگر شرطبندی روی فوتبال منحصر به قشر خاص «زیر ساعتیها» و محدود به قهوهخانههای خاص نبود. حالا دیگر در هر مغازه زیرپلهای و هر پستویی، برگههایی را میشد دید که گردانندگان اصلی آن ادعا میکردند ۸۰ درصد کل پولهای جمع شده را به برندگان میدهند. اگر زیرساعتیها، عموماً سن و سالی داشتند و بالا و پایین روزگار را زیاد دیده بودند اما این بار «قشر هدف» توتوبازی، بچههای عموماً کم سن و سالی بودند که میخواستند رویای یک شبه پولدار شدن را خیلی زود تجربه کنند.
دهه نود، دهه سیطره دنیای دیجیتال بر زندگی ایرانیان، دنیای شرطبندها را هم متحول کرد. توتو و برگهها هم به تاریخ پیوست و سایتهای آنلاین شرطبندی یکی بعد از دیگری در دسترس رؤیاپردازان قرار گرفت. همراه با افسانهها و قصههایی از آنهایی که فلان مبلغ پول بردهاند و امروز اشرافی زندگی میکنند اما برای اینکه قبح و چرکی اسم «شرطبندی» و «قمار» ریخته شود، باید اسم دیگری برای آن انتخاب میشد؛ «بِت کردن»!
اگر شرطبندی در خفا و نیمه پنهانی انجام میشد، حالا دیگر ابایی از گفتن اینکه «روی فلان بازی بت میکنم» نبود. در قانون خدشه ناپذیر «عرضه و تقاضا» هم وقتی انواع و اقسام سایتهای شرطبندی با شدت بیشتری عرضه شد، طبیعی بود که تقاضا برای آن به همان نسبت رشد کند.
و اما امروز تبلیغات سایتهای شرطبندی، پای ثابت کانالهای تلگرامی و صفحههای اینستاگرامی است. هرجا که میروی، نشانی از سایتهای شرطبندی میبینی که همگی وعده میدهند «مطمئن» هستند و هیچ دوز و کلکی ندارند. کار به جایی رسیده که نه پیام صادقیان و شاخهای اینستاگرامی، که فلان هنرپیشه زن درجه سه، خسته از خندههای آبکی جلوی دوربین شبخیز، رو به دوربین میایستد و تبلیغ یکی از همین سایتهای مطمئن را میکند. شرطبندی در ورزش، تجارت زیرزمینی بزرگی است. خیلیها میخواهند از این نمد برای خود کلاهی درست کنند.
لزوماً نیازی به کلاهبرداری هم نیست! هر شرطی که در این سایتها بسته میشود، از ۱۰ واحد پولی که گذاشته میشود، یک واحد به صاحب سایت میرسد. چه تجارتی از این آسانتر؟ یکی میبرد، یکی میبازد و صاحب سایت شرطبندی ۱۰ درصد سود میکند! امروز نه فقط فوتبال و والیبال و تنیس، که روی بازیهای کامپیوتری شرطبندی میکنند. دو نفر در دو گوشه دنیا نشستهاند و پلی استیشن بازی میکنند و «بِت بازها» روی اینکه کدامشان دکمه مربع و ضربدر را بهتر روی دسته پلی استیشن فشار میدهد، شرطبندی میکنند.
اگر روزگاری شرط بستن، محدود به قشر خاصی بود، امروز این پدیده به مراتب فراگیرتر از قبل شده. با هدف قرار دادن قشرِ رؤیا پردازان عموماً بازندهای که نه فقط در شرطبندی، که زندگیشان را در همه ابعاد باختهاند.
بنگاههای شرطبندی با ساز و کاری متفاوت در اکثرهای کشورهای دنیا دیگر سوداگران یک تجارت زیرزمینی و غیرقانونی نیستند. به صورت رسمی و با پرداخت مالیات تا اسپانسری باشگاههای بزرگی مثل رئال مادرید و تورنمنتهای بزرگی مثل جام ملتهای آفریقا پیش آمدهاند.
ولی آنچه در این آب و خاک ما را نگران میکند، نه فقط اعتیاد به قمار که «رؤیا فروشی» سایتهای شرطبندی است.
رویای تغییر یکشبه سطح زندگی، رؤیای زندگی بهتر بیزحمت، رؤیای خوشبختی بیآنکه رنجی بابت آن تحمل کنی.
میشود شعار داد و گفت: «با بگیر و ببند مشکلی حل نمیشود» بله، سادهانگارانه است اگر تصور کنیم با سلسله برخوردهای قهرآمیز، دیگر هیچ ایرانی سراغ سایتهای شرطبندی نمیرود اما لااقل میشود این همه دسترسی آسان به این سایتهای رؤیافروش را سختتر کرد. چه بسا از این دشواری دیجیتالی، مشتاقان رسیدن به ثروت یک شبه، منصرف شوند و با خودشان بگویند: برو کار میکن، مگو چیست کار...
علی مغانی
- 19
- 5