
هر سال با آغاز فصل نقلوانتقالات، عطش افراطی تیمها برای خرید شروع میشود. از تیمهای پرهوادار صدر جدولی گرفته تا تیمهای کمبضاعتتر انتهای جدول، همه با آستینهای بالازده و سبدهای بزرگ وارد بازار میشوند. هواداران هم همچون گروه فشار بر طبل خریدهای پیاپی میکوبند. مهم نیست تیم محبوبشان اساسا نیازی به این همه خرید دارد یا نه، در این بازار هر خرید به مثابه یک پیروزی قلمداد میشود. فلسفه خرید بازیکن جدید، کاملا نادیده گرفته میشود و مدیری نزد هواداران «عزیز» است که بیشتر در این بازار فعالیت داشته باشد.
در فوتبال امروز ایران، خریدهای فلهای تبدیل به یک «مطالبه عمومی» شده. کانالهای هواداری و صفحههای اینستاگرامی با لحنی مملو از ستایش، فتوحات تیم محبوب را در خرید این بازیکن و آن بازیکن گزارش میکنند اما همان اندازه که هواداران به «ورودی»ها توجه میکنند به همان اندازه از «خروجی»ها غافل هستند. کسی نیست بپرسد «اینکه فلان بازیکن از تیم ما جدا شد، آیا عایدی و سودی هم برای ما داشت؟»
فوتبال یک تجارت بسیار بزرگ است و اغلب مدیران فوتبال ایران هر هنری داشته باشند، در «فروش کالا» در جرگه کمهنرترینها قرار میگیرند. بهجز دو سه استثنا، چند باشگاه ایرانی سراغ دارید بازیکنی را که نمیخواسته، بتواند به قیمتی معقول بفروشد؟ از آن بدتر، فوتبالیستی که روی بورس است و حالا به هر دلیلی دیگر به آن احتیاجی نیست، با یک برچسب «مازاد» به دست سرنوشت سپرده میشود. انگار کسی نیست به درآمدزایی از فروش این بازیکنان فکر کرده باشد.
به پرسپولیس و استقلال در یک سال گذشته نگاه کنید. گادوین منشا با پرسپولیس قهرمان لیگ شده بود، در لیگ قهرمانان آسیا بهمراتب موثرتر از لیگ بود و هنوز با این تیم قرارداد داشت. با او چه کردند؟ در نیمفصل منشا را در فهرست مازاد گذاشتند و طلب منشا از باشگاه را با قیمت رضایتنامهاش تهاتر کردند. به زبان سادهتر، بهجای اینکه منشا به باشگاه دیگری فروخته شود، با قیمتی بهمراتب کمتر به خود منشا فروخته شد! یا همین امسال سروش رفیعی و شایان مصلح، دو بازیکنی که با قرمزها قرارداد داشتند، بهجای اینکه تلاشی برای فروش آنها انجام شود، در فهرست مازاد گذاشته شدند!
در استقلال هم اوضاع همین است. قرارداد طارق همام، هافبک جوان تیم ملی عراق در حالی که دو سال با باشگاه قرارداد دارد، بهسادگی فسخ میشود بدون اینکه ریالی به باشگاه استقلال سود برسد. پول رضایتنامه طارق هم بابت تسویه طلب فصل گذشتهاش منظور میشود و تمام. روحالله باقری، آرمین سهرابیان، محسن کریمی، میثم تیموری و بقیه هم همینطور. اکثر آنها بهسادگی قراردادشان را در قبال بخشیدن بدهی فصل گذشته فسخ میکنند و بهعنوان «بازیکن آزاد» به باشگاه دیگری میپیوندند. باشگاه بیپول بدهکار هم راضی میشود بخشی از بدهیهایش مستهلک شود و فشار کمتری تحمل کند، غافل از اینکه مبلغ طلب بازیکنان اغلب به مراتب کمتر از قیمت واقعی آنهاست. فوتبالیستها هم از این معامله استقبال میکنند چون همه پولی را که قرار است در قرارداد جدید رد و بدل شود، تمام و کمال در جیب میگذارند. سهم آبیهای تهران از این نقلوانتقالات چه بوده؟ تقریبا هیچ!
استقلال در این فصل ۱۵ بازیکن از دست داده که تقریبا دوسوم آنها همچنان با باشگاه قرارداد داشتند اما فقط از انتقال اللهیار صیادمنش توانسته درآمد قابل توجهی بهدست بیاورد. پرسپولیس هم اگرچه خروجی کمتری داشته ولی از هیچکدام از آنها نتوانسته عاید بزرگی داشته باشد، اما همان کانالهای هواداری که با سوت و کف و هورا از خریدهای جدید استقبال میکنند، نمیپرسند چرا تیم محبوبمان در بخش فروش بازیکن (که یکی از مهمترین منابع درآمدزایی در هر باشگاهی است) تا این حد بخشنده و گشادهدست است؟
ایران، بهترین جای دنیا برای فوتبالیستها است. شاید خبری از حقوق ماهیانه مرسوم در بقیه دنیا نباشد اما بازیکنها میتوانند امیدوار باشند که هر سال رضایتنامه در دست، بازیکن آزاد شوند و با هر تیمی که دوست دارند، قرارداد ببندند.
علی مغانی
- 10
- 2