به گزارش ورزش سه، وقتی بارسلونا در عصر طلایی اش با پپ گواردیولا جام ها را درو می کرد، طرفدارانش به محصولات آکادمی فوتبالشان می بالیدند و راه و رسم کهکشانی های رئال مادرید را به سخره می گرفتند؟ ولی حالا چی؟ آیا بارسا این دوران تفاوتی با رئال دارد؟
هنوز معروف ترین آکادمی فوتبال جهان به آنها تعلق دارد: لاماسیا. واژه ای در زبان کاتالانی به مفهوم "مزرعه". نهادی برآمده از دل انگاره های یوهان کرایف برای پرورش بازیکنانی با هنرهای تعریف شده از شش، هفت سالگی. مزرعه در عصر پپ گواردیولا یکی از بهترین تیم های تاریخ را به رخ کشید.
با یوهان کرایف، سرجیو بوسکتس، کارلس پویول، ژرارد پیکه، ژاوی و آندرس اینیستا بوده. اسپانیایی های مزرعه طلسم ناکامی تیم ملی اسپانیا در رقابت های بین الملی را شکستند و ماتادورها را در ۲۰۰۸ قهرمان یورو کردند. دو سال بعد شش بازیکن از پسران مزرعه میان یازده بازیکن راهی فینال جام جهانی ۲۰۱۰ شدند و در پایان جام را بالا بردند.
اکنون همه چیز فرق کرده و از بازیکنان عصر طلایی فقط مسی، اینیستا، بوسکتس و پیکه برجای مانده اند و از آن مهم تر تعداد کم شماری از پسران مزرعه فرصت راهیابی به تیم اصلی را پیدا کرده اند. سرجی روبرتو در ترکیب اصلی فصل سپری شده راهی میدان شد، ولی آن هم برتافته از شکنندگی دفاع راست بود. از این که بارسا گزینه مناسبی جایگزین دنی آلوز پیدا نکرد.
در حالی که سرجی سامپر و منیر الحدادی بازیکنان بااستعدادی به نظر می رسیدند راهی گرانادا و والنسیا شدند، چرا که در قواره بارسا نبودند. بارسا در این دوران پی بازیکنانی رفت که امتحان شان را پس داده بودند: لوییز سوارز ۸۲ میلیونی از لیورپول، پاکو آلکاسر ۳۰ میلیونی از والنسیا و آندره گومز ۳۵ میلیونی از والنسیا... شاید عجیب به نظر برسد ولی بارسا طی پنج فصل اخیر با کم کردن مبلغ خریدها و فروش هایش، ۱۴۰ میلیون یورو خرج کرده و رئال مادرید در همین دوره ۱۲۸ میلیون که یعنی کاتالان ها بیشتر دست به جیب برده اند.
جوزپ بارتومئو از ۲۰۱۴ که سکان بارسا را در دست گرفته از دو هدف حرف زد: جهانی تر کردن بارسا و سپس کسب درآمد بیشتر. او ادعا کرد که بارسا اولین باشگاه در جهان خواهد شد که یک بیلیون یورو گردش مالی داشته. چند هفته پیش راهی نیویورک شد و دفتر باشگاه را در ایالات متحده افتتاح کرد.
پیش از آن دفتر باشگاه در هنگ کنگ افتتاح کرده بود و قرار است دفاتر بارسا در شانگهای و سائو پائولو را هم افتتاح کند. گفت دانشگاه فوتبال بارسلونا را خواهد گشود که هم در رشته معماری فارغ التحصیل خواهد داشت و هم در حقوق و روانشناسی. حتی پی روانه کردن شراب بارسلونا به بازار رفت. ولی همه اینها سوی دیگری هم داشته اند: تقابل با محصولات لاماسیا.
چالش ها، فشارها، تنش ها، جنگ ها و رقابت های داخلی بارسا به خودش تعلق داشته، فقط خودش. محض نمونه در اکثر باشگاه های انگلیسی هرم قدرت از بالا به پایین است: از مالک باشگاه می رسد به مربی و سپس به طرفداران.
در بارسلونا این هرم وارونه است و ۱۷۷ هزار عضو رسمی باشگاه هستند که هم سکوها را فرا می گیرند و هم رئیس باشگاه را انتخاب می کنند. آنها هستند که جریان رسانه ای به قول کرایف "بسان یک آتشفشان غران" را شکل می دهند. همان هایی که هم از هویت حرف می زنند و هم بی قید و شرط پیروزی طلب می کنند.
همان ها روی لوییز انریکه شمشیر کشیدند که پسران لاماسیا را نادیده گرفته، در حالی که اندریکه طی سه فصل شانزده محصول لاماسیا را راهی میدان کرد، بی آن که ستاره ای زاده شود. انریکه در اولین فصلش روی نیمکت بارسا، سه گانه رویایی را برای باشگاه به ارمغان آورد.
هم لیگ را فتح کرد، هم جام حذفی را و هم لیگ قهرمانان را. ولی پس از سه فصل نوکمپ را ترک کرد: خسته، فرسوده، دل شکسته. طرفداران این دوران بارسا در فصل سپری شده با او برای اولین بار طعم شکست خفت بار را چشیدند. همان شبی که مردانشان در لیگ قهرمانان برابر پاری سن ژرمن با چهار گل له شدند و انریکه در مصاحبه پس از بازی در طوفان حمله ها گفت "مسئولیت شکست را می پذیرم، ولی وقتی می برم هم شما چنین هستید: کینه توز و بی ترحم".
از جنگ جهانی دوم به بعد فقط چهار مربی بیش از چهار فصل در بارسا دوام آورده اند. فرانک ریکارد پنج فصل ماند و وقتی رفت مربی له شده ای بود که پس از آن هرگز جایی در خور سال های توفیقش به دست نیاورد. یوهان کرایف هشت فصل روی آن نیمکت داغ نشست و با سکته قلبی از آن نیمکت جدا شد؛ چراکه بارسا نمی تواند برای فتح الفتوحاتش صبر کند.
خوان لاپورتا رئیس بارسا طی سال های ۱۰-۲۰۰۳ بیشترین نقش را در دگرگونی باشگاه بازی کرد. بارسا طی سه سال با ریکارد برای اولین بار لیگ قهرمانان را فتح کرد و لاپورتا پس از او به گواردیولا امتحان نداده روی آورد و تاریخ بارسلونا را ورق زد.
پسران لاماسیا اروپا را فتح کردند و عصر طلایی را رقم زدند و "برند" بارسا را باز تعریف کردند. ولی باشگاه با رفتن لاپورتا مسیر دیگری را پیمود. برای نیمار و سوارز ۱۲۰ میلیون پرداخت و به خریدهای بی مصرفی تن داد: آردا توران، گومز و آلکاسر...
کرایف در ۲۰۱۵ در نقد سیاست های باشگاه گفته بود "... پول مسئله ثانویه است و باید به اصول و ارزش ها اولویت داد و بارسا هم اصولش را از دست داده و هم ارزش هایش را".
ولی حقیقت این است که تصور این که پسران لاماسیا عصر طلایی گواردیولا را تکرار کنند، سخت است؛ خیلی زیاد. بارسلونا می خواهد "سوپر کلاب" باقی بماند: "ابرباشگاه" و ابرباشگاه چاره ای جز روی آوردن به بازار ندارد. همه اینها یعنی بارسا چاره ای جز تن دادن به بازی از نوع رئال مادرید نداشته و نخواهد داشت.
- 13
- 1