در سال ۲۰۱۴ که ماسیمیلیانو آلگری به باشگاه یوونتوس رفت تا جانشین آنتونیو کونته شود، به سمت خودرو او تخم مرغ پرتاب کردند. پنج سال از آن روزها میگذرد و او ثابت کرده که منتقدانش اشتباه میکردهاند. او چندین رکورد و قهرمانی را به نام خود ثبت کرده و در لیگ قهرمانان هم دو بار حضور یافته و جوایز فردی بسیاری هم کسب کرده است. با این حال بررسی شبکههای اجتماعی شما را به این باور میرساند که او فردی شکستخورده است که باعث شرمساری یوونتوس شده و باید مدتی پیش اخراج میشد.
طرفداران سرسخت بیانکونری از تاکتیکهای منفی و فوتبال خستهکننده آلگری حوصلهشان سر رفته است. آنها به این اشاره میکنند که یوونتوس هرگز تیم بسیار گرانقیمتی نبوده است و آن انسجام دفاعی که زمانی داشتند هم دیگر دارد از بین میرود. اتکا به نقطه قوتی که حالا تبدیل به نقطه ضعف شده و استفاده نکردن از بازیکنان بااستعدادی که در تیم حضور دارند، آنها را به سمت شکست و ناکامی میبرد.
در ۱۸ ماه گذشته تغییراتی بنیادین در طرز تفکر او شکل گرفته است. یکی از نقاط قوت آلگری این بود که او میتوانست برای مسائل راه حل پیدا کند. انعطافپذیری او، اینکه تیم او با شرایط سازگار میشد و روشهای چندلایه او باعث میشد یوونتوس موفق باشد. به همین دلیل بود که آنها توانستند پیروزیهای تاثیرگذاری مقابل امثال بارسلونا، رئال مادرید و موناکو در سالهای اخیر به دست بیاورند و سری آ را هم در سیطره خود بگیرند.
اما پیادهسازی تغییرات زمان میبرد و معمولا اثرات آنها هنگامی دیده میشد که سال نو میلادی آغاز میشد. یوونتوس با ادامه فرمول فصل پیش، میتوانست در ابتدای فصل جدید ثبات داشته باشد
و سپس تمرکز تیم روی کسب پیروزیهای پیاپی و تغییرات در نیمه دوم فصل میرفت. این را میشد در تغییرات تاکتیکی تیم آلگری دید.
آلگری از سیستم مشهور ۲-۵-۳ به سراغ ۲-۱-۳-۴ رفت و سپس به ۲-۵-۳ بازگشت. سپس آلگری همه را با سیستم ۱-۳-۲-۴ خود غافلگیر کرد. در نهایت او به سیستم ۳-۳-۴ رسید که هرچند بارها نامتوازن به نظر میرسیده اما در تیم حفظ شده است.
این مربی سابق میلان و ساسولو البته مجبور بود خود را با شرایط سازگار کند، چرا که عملکرد قهرمان ایتالیا در بازار نقل و انتقالات این را ایجاب میکرد. در دوران حضور آلگری، بازیکنان درخشان زیادی از یوونتوس جدا شدند. امثال آندرهآ پیرلو، کارلوس توس، آرتورو ویدال، پل پوگبا، آلوارو موراتا و دنی آلوز در برهههای مهمی از یوونتوس رفتند و جای خالی آنها در تیم حس شد اما آلگری با برقراری مجدد توازن، تلاش میکرد مشکل را برطرف کند. آلگری توانست با رفت و آمدهای پرشمار بازیکنان خود را وفق دهد و تیمی مدعی داشته باشد. این دستاورد او بیتردید عالی بوده است.
اما چرا آن آلگری را دیگر نمیتوان دید؟ یک دلیلش این است که اوضاع یوونتوس متفاوت شده است. آنها دیگر نیازی به راه حلهای کوتاهمدت ندارند و کیفیت بازیکنان آنها افزایش یافته و قرار بوده که این افزایش کیفیت در زمین هم دیده شود اما این اتفاق نیفتاده است و در عوض، اتکا به بازیکنان افزایش یافته است. بازیکنان در زمین با درخشش انفرادی خود یوونتوس را نجات میدهند و تیم را پیروز میکنند.
زمانی که آلگری مجبور شد طرز تفکر خود را بسازد و روش جدیدی برای بازی یوونتوس ابداع کند، نتوانست این کار را انجام دهد. اگر به ۱۸ ماه گذشته نگاه کنید، میبینید که تعداد دفعاتی که یوونتوس بهعنوان یک تیم منسجم بازی کرده از تعداد انگشتان یک دست فراتر نمیرود. میتوان بازیهای زیادی را مثال زد که یوونتوس بد بازی کرده اما ماریو مانجوکیچ، پائولو دیبالا، داگلاس کاستا، میرالم پیانیچ و اخیرا کریستیانو رونالدو تیم را نجات دادهاند.
آیا میتوان گفت زمانی که گزینههای پیش روی آلگری محدود باشد، او بهتر عمل میکند؟ در فصلهای اول حضور او در یوونتوس، بازیکنان ترکیب ثابت و بازیکنان روی نیمکت فاصله زیادی با هم داشتند. او مجبور بود به بازیکنانی مانند آنجلو اوگبونا، سیمئونه پادویین، روبرتو پریرا، ماریو لمینا و استفانو استورارو اعتماد کند. نتیجه این شد که او مجبور شد با تعداد بازیکنان کمتری کار کند و به این ترتیب از ظرفیت آنها نهایت استفاده را ببرد. محدودیتها وجود داشت اما آلگری مرزها را جابهجا میکرد ولی حالا او گزینههای متعددی دارد و به این ترتیب میتواند با روشهای گوناگونی بازی کند.
البته تیم یوونتوس در حال حاضر تیم کاملی نیست. لئوناردو بونوچی سایهای از آن بازیکن سابق است و عدم تعادل در خط میانی این تیم بیتردید روی آلگری تاثیر منفی گذاشته است.
گزینههای خط میانی این تیم تکبعدی هستند و یک هافبک متخصص که از محوطه جریمه خودی تا محوطه جریمه حریف را بپیماید و روی جریان بازی تاثیر بگذارد در تیم حضور ندارد اما از سوی دیگر، آلگری با این چالش روبهرو است که از رونالدو، پیانیچ، ژوائو کانسلو و سایر بازیکنان در کنار هم بهترین تیم را بسازد.
آلگری به جای آنکه به سراغ حل مشکلات برود، از پیروزیهای تیمش بهعنوان سرپوش مشکلات استفاده میکند. او حالا در هر بازی به دنبال راهی جدید برای پیروزی است، در حالی که اکثر تیمهای بزرگ، فلسفهای دارند که مربیشان در تیم پیاده کرده است.
منچسترسیتی پپ گواردیولا مثالی آشکار است اما سایر تیمها مانند اتلتیکو مادرید با دیهگو سیمئونه، لیورپول با یورگن کلوپ و بارسلونا با ارنستو والورده هم فلسفه خود را دارند. آیا کسی میتواند بگوید یوونتوس با چه روشی بازی میکند؟
مساله این است که آیا تاکتیکهای آلگری منفی است؟ تیم او بیتردید عملگرایانه بازی میکند اما آیا مساله این است که آلگری خود را در شرایطی غیرمنتظره یافته است؟ آیا او حالا محافظهکار شده است؟
زمانی که یوونتوس و آلگری از هم جدا شوند، از او بهعنوان یکی از بهترین مربیان تاریخ یوونتوس یاد خواهد شد. با اینکه برخی تلاش میکنند وجهه او را خدشهدار کنند، او یکی از مربیان بزرگ یووه خواهد ماند و باید از او برای موفقیتهایی که به همراه آورده تجلیل شود.
اما بازیکنان فعلی یوونتوس ظرفیت فوقالعادهای دارند و آلگری مردی است که میتواند از این ظرفیت استفاده کند اما آیا او شجاعت برداشتن گام بعدی را دارد؟ در حال حاضر که جواب منفی است.
- 18
- 6