شايد در نگاه اول، نخستين شباهتي كه ميتوان بين جك لندن و گرت بيل پيدا كرد، اين باشد كه بيل مدتي در يك تيم لندني فوتبال بازي كرده كه البته اين هم شباهتي صرفا خندهدار است. غير از اين واقعا شباهت چنداني بين يكي از بزرگترين نويسندههاي امريكا و خالق شاهكارهايي نظير سپيددندان و آواي وحش با فوتباليستي ولزي وجود ندارد. اما اگر نگاهي داشته باشيم به آنچه بر بيل در دو ماه گذشته رفته، شايد بشود تناظري تاريخي ميان او و جك لندن يافت. بيل دو ماه گذشته را در برزخ بودن يا نبودن در رئال مادريد به سر برد؛ نبودني محتمل كه ناشي از نخواستن زيدان بود؛ درست مانند نويسنده امريكايي كه او نيز پيش از تولد با بحران نخواستنش توسط خانواده روبهرو بود.
طبق آنچه در روايتهاي زندگي جك لندن آمده، پدر و مادر او هنگامي كه متوجه ميشوند فرزندي در راه دارند به دليل فقر بيش از حد تصميم ميگيرند عمل سقط جنين انجام دهند كه موفق نميشوند و جك به دنيا ميآيد. خانواده لندن از آن پس صاحب فرزندي شدند كه تاثير شگرفي در دنياي ادبيات باقي گذاشت و چند سال بعد به ثروتي هنگفت از راه فروش داستانهايش رسيد؛ ثروتي كه خودش و خاندانش را از فقر و بدبختي نجات داد.
از زماني كه پنجره نقل و انتقالاتي فوتبال اروپا باز شد هر روز با خبر خروج بيل از رئال مادريد مواجه بوديم. آنچه مخاطبان فوتبال را از جدايي شاهزاده ولزي مطمئن ميكرد، اظهارنظرهاي زيدان در مورد ستاره تيمش بود. زيدان بارها و بارها اعلام كرد كه نيازي به بيل ندارد و او بايد از تيم جدا شود.
زيدان حتي چند بار اظهار اميدواري كرد كه در ۲۴ ساعت آينده بيل از جمع شاگردانش جدا شود. با اين حال مشكلات حقوقي، دستمزد زياد بيل و عدم تمايل اين بازيكن به ترك مادريد در نهايت او را در برنابئو ماندني كرد. البته بيل در برههاي در آستانه امضاي قرارداد با يك باشگاه چيني نيز قرار گرفت كه در نهايت پرز اجازه خروج به او نداد.
بر اين اساس ميتوان گفت كه ستاره ۱۰۰ميليون دلاري رئال، برزخي ترسناك را در اين مدت پشت سر گذاشت. بيل در اين مدت با يك سكته فوتبالي دست و پنجه نرم كرد. بيش از هر چيز او به خاطر اينكه رئال به شكل كاملا واضحي او را نميخواست اما او همچنان آويزان تيم مانده بود بخشي از اعتبارش را از دست داد.
اگر بيل با آن وضعيت رئال را ترك ميكرد با يك شخصيت در هم شكسته، نميشد آينده درخشاني براي او متصور بود. رفتن به ليگ چين يا يك تيم درجه دو براي ستارهاي كه روزي قرار بود پيشقراول فوتباليستهاي بريتانيا باشد با مرگ تفاوتي نداشت؛ يك مرگ فوتبالي، يك كورتاژ واقعي با تصميم زينالدين زيدان. هر چند ماندن او نيز با آن شرايط تفاوت چنداني با رفتنش نداشت. درست مثل سرنوشت يك بچه ناخواسته. هواداران و كارشناسان گمان ميكردند، بيل با ماندن در رئال در دوره حضور زيدان به نيمكت يا بدتر آن به سكو ميخ خواهد شد تا شايد در آينده فرجي بشود. كافي است سري به كاريكاتورهايي كه در اين ايام از بيل تصوير شد، بزنيم تا متوجه داستان بشويم.
مخصوصا كاريكاتوري كه عمر مومني منتشر كرد و در آن بيل شبيه موميايي شدهها روي نيمكت به چشم ميخورد. اما با سوت آغاز ديدار اول رئال مادريد در لاليگا، گرت بيل با سرنوشتي متمايز از آنچه همگان تصور ميكردند، مواجه شد.
به هر دليلي و احتمالا به دليل عدم توانايي مديران رئال در رهايي از شر بيل، او در رئال ماندني شد. زيدان پس از آن همه خط و نشان كشيدن براي بازيكن شماره ۱۱ تيمش در آخرين اظهارنظرش گفت كه او بازيكن تيم ماست و روي او حساب باز ميكنم. درست مثل جك لندن كه خانوادهاش فهميدند هر طور شده بايد او را بپذيرند و با وضعيت جديد كنار بيايند. بيل در نخستين ديدار تيمش در لاليگا از ابتدا در تركيب ثابت تيم به ميدان رفت. اين به طور كامل با همه پيشبينيها متفاوت بود. البته مصدوميت هازارد نيز مزيد بر علت شد تا بازيكني كه قرار بود روي سكوها دنبالش بگرديم در زمين بازي و جزو ۱۱ نفر اصلي ديده شود.
يك تولد واقعي براي كسي كه نخواستني بود. پس از آن دوران برزخگونه، درخشيدن بيل زير آفتاب تابيده به ورزشگاه بالايدوس شهر ويگو، تفاوتي با خارج شدن از زهدان نداشت. بيل در نخستين ديدار تيمش در لاليگا كيفيتي عالي از خود به نمايش گذاشت و در پيروزي تيمش سهم عمدهاي ايفا كرد. حالا او به نوعي جك لندن رئال مادريد است. ستارهاي تازه متولد شده كه ميتواند خودش و زيدان را از تنگناهاي پيش رو رها كند.
- 14
- 6