عصر روز دوشنبه ١١ تیرماه خبری درباره کشته‌شدن وحید مرادی که به‌عنوان یکی از شرورهای معروف تهران شناخته می‌شد، در زندان رجایی‌شهر منتشر شد. خبری که خیلی درباره‌اش صحبت شد و بازتاب‌های زیادی داشت. یکی از فوتبالیست‌هایی که همواره رابطه نزدیکی به وحید مرادی داشت، مهدی کیانی است. کاپیتان سابق تراکتورسازی و کنونی سپاهان اصفهان که یکی از رفقای نزدیک مرادی بود، در آن مقطع به دلیل هشدارهای کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال حرفی درباره اتفاقات به زبان نیاورد اما حالا با گذشت حدود ٥ماه از روزهای خوبی که با او داشته، سخن می‌گوید.
آدم‌فروشی نکرد و همیشه سرناموس و رفیق جنگید
کاپیتان باتجربه تیم سپاهان صحبت‌های خود را این‌طور شروع کرد: «وحید داداشی من بود؛ او هیچ‌وقت در زندگی‌اش آدم‌فروشی نکرد. خیلی جاها کارهایی می‌توانست انجام دهد، اما نکرد. او دعوایی بود، فقط به خاطر رفیق و ناموسش بود؛ همیشه سرآنها جنگید و فکر می‌کنم برخی در حقش نامردی کردند. برخی با نامردی او را زدند و نگذاشتند زندگی‌‌ای که می‌خواهد را داشته باشد.»
داداش وحید می‌خواست دکتر شود، نگذاشتند
مهدی کیانی در واکنش به این موضوع که چرا وحید مرادی با چنین شخصیتی چندبار به زندان رفت و درنهایت هم آن‌جا کشته شد، بیان کرد: «گفتم که به صلاح بعضی‌ها نبود وحید بیرون باشد. او ٤، ٥ بار به زندان رفت اما بار آخری که بیرون آمد، دیگر می‌خواست زندگی‌اش را ادامه دهد. او همیشه دوست داشت درس بخواند و دکتر شود. خدابیامرز جانش را برای دفاع از رفیق و ناموس گذاشت.»
هرکسی که روی بدنش خط انداخت، لات نیست
این فوتبالیست باتجربه درباره این‌که وحید مرادی همواره به‌عنوان یک «لات» شناخته شده نیز این‌طور صحبت کرد: «لات معنی و مفهوم دارد. این بچه‌هایی که چهارتا خط روی بدنشان می‌اندازند و تاتو می‌کنند که لات نیستند. از قدیم به کسی لات گفته می‌شد که دست ١٠نفر را بگیرد؛ برود برای این و آن جهیزیه ردیف کند. دست دو تا بیچاره و فقیر را بگیرد. لات واقعی اینها هستند. وگرنه دست یه بچه ٥ساله هم چاقو بدهی، می‌تواند خیلی کارها انجام بدهد. داداش وحید یک لات واقعی بود. او سر رفیق همه کار کرد و سرگذشتش می‌تواند یک الگوی خوب برای جوانان باشد.»
پسرش را به فوتبال می‌آورم
کیانی صحبت‌هایش را این‌گونه به پایان برد: «امیدوارم طوفان پسر داداش وحید یک شیرمردی مثل پدرش باشد. می‌خواهم او را سمت فوتبال بیاورم و بتواند در کنار این موضوع درسش را هم ادامه بدهد. من هرکاری از دستم بربیاید، برای طوفان انجام می‌دهم تا نامش بزرگ باشد و سربلند شود.»
- 64
- 26
