او میتوانست سرتیپ یا سرهنگ بازنشستهای باشد که حالا نوههایش را به پارک میبرد یا به خاطر سالها رفاقت با «سوت» به دلیل خدمت بهعنوان افسر راهنمایی و رانندگی، صبحها در پارک، چند پیرمرد و پیرزن سرزنده را دور و بر خودش جمع کند و بشود مربی ورزش همگانی اما سیب زندگی آدم تا لحظهای که زنده است، هزار چرخ میخورد.
مردی که در تیمهای انتظام و حتی دارایی سابقه مربیگری و دستیاری داشت، یک روز وقتی همکارانش به او گفتند با این صدا و علاقه به فوتبال، چرا نمیرود دنبال گزارشگری، به واسطه سفارش اردشیر لارودی رفت آزمایش داد و شد سرهنگ علیفر گزارشگر فوتبال!
۲۵ سال است صدایش را میشنویم اما اگر بپرسند گزارش ماندگارش در حافظه ایرانیان کدام است، بعید میدانم چند نفر روی یک گزارش خاص وحدت نظر داشته باشند. جواد خیابانی را با «ایران- استرالیا»، عادل فردوسیپور را با «ایران-آرژانتین»، مزدک میرزایی را با «کره جنوبی- ایران»، پیمان یوسفی را با «ایران-پرتغال» ... به یاد میآوریم اما علیرضا علیفر را با کدام بازی به یاد میآوریم؟
مردی که صدایی جذابی دارد از ابتدا تلاش میکرد متفاوت باشد. در آخرین سالهای دهه ۷۰ به بایر لورکوزِن میگفت بایر لورکوزن (با سکون روی حرف ز). بعدها این رویه را ادامه داد تا رسید به «وعععع تویییی دروازه». آن هم با فریاد و تکراری که انگار لجاجتی پشتش قایم شده. هرچه بیشتر سر به سرش گذاشتند او توییییی دروازه را بلندتر فریاد زد.
سرهنگی که همیشه درگیر نحوه چینش خط دفاعی تیمهاست، در چندسال اخیر به نظر میرسد تقلا میکند بیشتر دیده شود. انگار ویروس «به هر قیمت دیده شدن» که دامن جوانها را گرفته به او هم سرایت کرده است. در حالیکه دنیا پپ گواردیولا را ستایش میکرد سرهنگ علیفر میگفت مربی بیکیفیتی است! حالا هم که یورگن کلوپ مثل الماس میدرخشد، گفته است مجید جلالی از او بهتر است. تمجیدی که احتمالاً خود جلالی با لبخند کوتاهی مثل یک شوخی از کنارش گذشته.
او حتی مدعی شد که چند پیشنهاد از تیمهای لیگ برتری دارد اما ترجیحش ماندن در تهران است. ادعایی که جوانترها حتی با علم به اینکه علیفر مدرک مربیگری A آسیا را دارد، با شوخی و شیطنت از کنارش میگذرند و بزرگترها سرتکان میدهند و دوست دارند یک نفر به سرهنگ برساند که لزومی ندارد این همه خودش را سوژه صفحات زرد فضای مجازی کند. اندازه کافی شهرت دارد و دوستداشتنی هست و اهل ریاکاری و تملق نیست. همه اینها صفات درخشانی برای یک نفر هستند و لازم نیست با پارهای اظهارنظرهای غیرضروری به این شائبه دامن بزند که انگار عمدی در گفتارش و رفتارش وجود دارد که سوژه شود، دیده شود.
مردی که ۶۵ سالگی را رد کرده است باید بداند که وقتی در بیانیهای مدعی میشود «مطرحترین و مورد توجهترین فرد جامعه فوتبال کشور» و همکارانش به او بخل و حسد میورزند، اتفاقاً در افکار عمومی به «مورد توجهترین فرد جامعه فوتبال» برای برنامههای طنز تبدیل خواهد شد و چه نیازی است که این پاس گلها را به نوجوانهایی بدهد که در شبکههای مجازی سرشان درد میکند برای این سوژهها؟
گاهی یک بازنشستگی به موقع، لطف بزرگی است برای حفظ حرمت آدمها و رنجآور است که آدمهای محترم با اصرار آنقدر به یک مسیر اشتباه ادامه دهند تا کودکان نیسوار هم آنها را دستمایه شوخی کنند.
احسان محمدی
- 14
- 1