داستان کريخواني هواداران پرسپوليس و استقلال در سالهاي اخير وارد فاز تازهاي شده است. با گسترش اينترنت در جامعه و پيدايش صفحات مجازي فراوان، کريخوانيها از استاديومها و محافل خانوادگي به فضاي مجازي رسيده.
کانالهاي بسياری در تلگرام و صفحات متعددی در اينستاگرام با نام هواداري پرسپوليس و استقلال در حال فعاليت هستند. بدون اينکه مشخص شود مسئول يا ادمين اين کانالها و صفحات چه کساني هستند اما مرزهاي کريخواني در ورزش (بهويژه فوتبال) کجاست؟ کجاها بايد کري خواند؟ چه کساني بايد کري بخوانند؟ کريهاي يک آدم معمولي با آدمي که معروف است بايد مثل هم باشد؟
يادآوري نتايج سالهاي گذشته، يادآوري رکوردهاي تيمها، پيشبيني نتايج بازيهاي آينده و... جزء مواردي هستند که ميتوان آنها را در دسته کريخوانيهاي سالم قرار داد. در طرف مقابل تسمخر ظاهر و اسم بازيکنان، فحاشي به بازيکنان و خانوادهشان، توهين به اقوام و... هم جزء کريخوانيهاي ناسالم هستند.
متأسفانه در فوتبال ايران در سالهاي اخير کريهاي ناسالم بهطور باورنکردنيای افزايش پيدا کردهاند و در عوض از کريهاي مؤدبانه و سالم خبري نيست. کريخوانيهاي تحريککننده تبعات بسيار تلخ و خطرناکي دارند و ممکن است در درازمدت به نفرتهاي محلي، شهري، قومي و حتي ميهني منجر شود.
آتشي که ميناوند روشن کرد
آخرين مورد از کريخوانيهاي تحريککننده چند روز پيش در تلويزيون مشاهده شد؛ جاييکه مهرداد ميناوند، پيشکسوت باشگاه پرسپوليس و تيم ملي ايران در برنامهاي تلويزيوني حضور داشت. او به خواست مجري برنامه بايد در مورد عکس افرادي که در نمايشگر استوديو ميديد، خيلي کوتاه نظر ميداد.
ميناوند با ديدن عکس احمدرضا عابدزاده بلافاصله از لفظ «عقاب آسيا» که يک شعار همهگير و همهپسند است استفاده کرد اما او در ادامه درباره عليرضا منصوريان از لفظ مناسبي استفاده نکرد و کلمهاي را بهکار برد که در نازلترين سطح کريخوانيها از آن استفاده ميشود.
هر چند در ابتدا به نظر ميرسيد که او بهخاطر رابطه دوستانهاش با سرمربي استقلال خيلي احساس راحتي کرده بود. ميناوند لحظاتي بعد هم گفت که به نظرش منصوريان مربي خوبي نيست. ميناوند اما با ديدن عکس سيدمهدي رحمتي واکنش چندان جالبي نشان نداد. ابتدا گفت نظري ندارد اما کمي بعدتر از لفظي استفاده کرد که اصلا خوشايند نبود و کاملا جزء کريخوانيهاي توهينآميز و غيرمؤدبانه محسوب ميشود.
با انتشار فايل چند ثانيهاي اين برنامه در فضاي مجازي، بازتاب شروع شد. هجوم طرفداران استقلال به صفحه شخصي ميناوند و توهينها به اين بازيکن باورکردني نبود. هر چند ميناوند اگر کمي متوجه موقعيتي که دارد بود هيچ وقت در تلويزيون آن حرفها را نميزد. او البته مدتي پيشتر هم در برنامه «خندوانه» گوشهاي از سطح پايين کريخوانيهايش را نشان داده بود اما اتفاقي که اخيرا افتاد بههيچوجه پذيرفتني نبود.
شدتگرفتن توهينها به ميناوند باعث واکنش او شد. اما متأسفانه اين واکنش هم خوب نبود. او در صفحهاش از کساني که به هواداران استقلال خط دادند تا به صفحه او حمله کنند، انتقاد کرد.
ميناوند در بخش ديگري از اين پست نوشت که اگر در ۲۰ برنامه ديگر هم حضور پيدا کند باز هم همين حرفها را خواهد زد چون توهيني به کسي نکرده است. اين عقيده ميناوند است اما تعدادي از طرفداران پرسپوليس که کم هم نبودند هم از اين کار پيشکسوت خودشان ناراحت شده بودند. همين مسئله نشان ميدهد که کريهاي ميناوند برخلاف نظر خودش توهينآميز بوده است.
تيترهاي تأسفبار رسانههاي هواداري
ريشه اين اتفاقات البته در جاهاي ديگري است. روزنامههاي هواداري دو باشگاه پرسپوليس و استقلال متأسفانه دراينزمينه عملکرد فاجعهآميزي دارند. به جرأت ميشود گفت که روزي نيست که اين دو روزنامه در تيترهايشان به باشگاه رقيب اهانت نکنند.
کار به جايي رسيده که اين دو روزنامه علنا اشتباهات گفتاري و نوشتاري اعضاي رقيب را روي جلدشان به سخره ميگيرند. اين رفتار واقعا از يک رسانه (هرچند عنوان رسانه هواداري را يدک بکشد) اصلا پذيرفتني نيست. بارها اين مسئله از طرق مختلف به مسئولان اين باشگاهها گوشزد شده اما کوچکترين تغييري در رفتار اين دو رسانه ديده نميشود.
هواداران اين دو تيم هم وقتي ميبينند که رسانههاي هواداريشان آزادانه ارکان تيم رقيب را به سخره ميگيرند به خودشان اجازه ميدهند رفتارهاي بدتري داشته باشند و بيپردهتر توهين کنند. مشخص نيست اين مسئله تا کي ادامه خواهد داشت اما با ادامه اين روند اصلا اميدي به بهبود اوضاع وجود ندارد.
به اموات هم رحم نميکنند
يکي ديگر از اتفاقاتي که در روزهاي اخير جو موجود بين هواداران دو تيم را متشنج کرده ماجراي اهانت به هادي نوروزي، کاپيتان فقيد پرسپوليس است. ماجرا البته از فرودگاه تبريز و يک روز پيش از بازي پرسپوليس و تراکتورسازي شروع شده بود؛ جاييکه فحاشي عدهاي در فرودگاه به بازيکن مرحوم پرسپوليس، محمود خوردبين و علي پروين و طرفداران اين تيم را آزردهخاطر و عصباني کرد.
با اين اتفاقات برخورد مناسبي نشد و متأسفانه اين توهينها در هفته بعدي هم ادامه پيدا کرد. در بازي دو تيم استقلال و تراکتورسازي در ورزشگاه آزادي عدهاي از هواداران دو تيم شعارهاي توهينآميزي عليه نوروزي سر دادند. اين اتفاق درحالي افتاد که تا قبل از اين بازي هواداران استقلال نهتنها هرگز اهانتي به مرحوم نوروزي نکرده بودند بلکه در موارد بسياري با طرفداران پرسپوليس همکاري و همياري مناسبي داشتند؛ البته شعارها در اين بازي فقط مربوط به نوروزي نبود.
هواداران دو تيم بارها عليه تيم رقيب و داور بازي هم شعارهايي دادند که مسئولان پخش بازي ناچار شدند صداي ورزشگاه را ببندند؛ البته اين اتفاق فقط مربوط به اين بازي نيست. تقريبا در همه بازيهايي که در ورزشگاههاي مختلف کشور برگزار ميشود ميتوانيم صداي شعارهاي توهينآميز و آزاردهنده را بشنويم.
اصلا يکي از دلايل افت تعداد هواداران حاضر در ورزشگاه در سالهاي اخير همين مسئله است. خيليها براي اينکه اين شعارهاي مشمئزکننده را نشنوند ترجيح ميدهند در منزل بمانند. واقعيت هم اين است که تحمل اين فضا براي خيليها از جمله والدين سخت است. تا چه زماني ميشود گوشهاي بچهها را در هنگام فحاشيها و شعارهاي زننده محکم گرفت؟
افراط و تعصبِ کاسههاي داغتر از آش
بايد اين سؤال را از هواداران افراطي تيمها پرسيد که تعريف هواداري از يک تيم چيست؟ آيا صرف علاقه و تعصب فراوان به يک تيم اين اجازه را صادر ميکند که به باشگاه رقيب توهين کنيم؟ حقيقت اين است که فوتبالدوستان ايراني در موضوع «هواداري» هم مثل خيلي از موضوعات ديگر دچار افراط و تفريط شدهاند.
اين حسي که بين هواداران تيمها نسبت به هم وجود دارد و گاهي به نفرت و بيزاري تنه ميزند بين بازيکنان دو تيم هم وجود ندارد. تعداد زيادي از بازيکنان اين دو تيم با هم رفاقت نزديک دارند. سند ميخواهيد؟ همين ماجراي حقوق و مطالبات بازيکنان. فکر ميکنيد مثلا بازيکنان پرسپوليس از کجا ميفهمند که استقلاليها چند درصد دريافتي از باشگاه داشتهاند؟
يا برعکس بازيکنان استقلال چطور از ريز جزئيات قرارداد دوستانشان در پرسپوليس خبردار ميشوند؟ اين حس دشمني که هواداران سرخابي نسبت به رقيب دارند واقعا بين بازيکنان دو تيم ديده نميشود. به نظر ميرسد برخي هواداران اين دو تيم که متأسفانه تعدادشان کم هم نيست دراينزمينه هم برداشت مناسبي ندارند و در تعصب نشاندادن به تيمشان کاسه داغتر از آش شدهاند.
اما در پايان خوب است به اين فکر کنيم که آيا اساسا فوتبال و چيزي به اسم «هواداري» ارزش اين همه توهين و ناسزا را دارد؟ کداميک از آنهايي که در فوتبال ايران از دنيا رفتند و ماندگار شدند (مثلا ناصر حجازي، منصور پورحيدري، همايون بهزادي، سيروس قايقران و...) اين رفتارها را تأييد ميکردند؟
کداميک از بزرگان و شخصيتهاي محترم و دوستداشتني حال حاضر فوتبال ايران موافق چنين فضايي در استاديومها هستند؟ براي همه ما حتي همان کساني که فحاشي ميکنند مشخص است که با ادامه اين روند، اتفاق خوبي در فوتبال ايران نميافتد اما اينکه کسي کاري براي تغيير اوضاع نميکند هم عجيب و تأسفبار است.
- 68
- 4