یکشنبه تکلیف دومین تیم سقوطکننده به لیگ دسته اول مشخص شد. نفت تهران هم به سیاهجامگان پیوست تا دو تیمی که در این فصل به صورت پیاپی سرمربی عوض کردند پایان تلخی داشته باشند. نفت تهران و سیاهجامگان یک ویژگی مشترک داشتند؛ هر دو خصوصی بودند. در میان ۱۶ تیم لیگ برتر، این دو باشگاه از معدود باشگاههایی بودند که به صورت خصوصی اداره میشدند و نتوانستند نتیجه بگیرند.
در سالهای اخیر معمولا همین اتفاق افتاده است و باشگاههای خصوصی با ناکامی روبهرو شدهاند. در فصول گذشته هم نگاهی به تیمهای سقوطکرده نشان میدهد اولویت با تیمهای خصوصی یا شبهخصوصی بوده است. صبای قم، استقلال اهواز، راهآهن، ملوان بندرانزلی، داماش گیلان، گهر درود، استیلآذین، شیرینفراز، ابومسلم و شموشک از جمله باشگاههای خصوصی و نیمهخصوصی بودند که در فصول قبل با ناکامی، سقوط را پیشروی خود دیدند.
در لیگ برتر ایران معمولا در هر فصل حداکثر چهار، پنج تیم خصوصیاند و همین تیمها هم در انتهای جدول قرار میگیرند. گسترشفولاد، دیگر تیم خصوصی این فصل بود که پس از بدنتیجهگرفتن در دور رفت، در دور برگشت جبرانمافات کرد. استقلال خوزستان و سپیدرود هم که به صورت نیمهخصوصی اداره میشوند، در دقیقه ۹۰ در لیگ برتر ماندنی شدند. تیمهای خصوصی و شبهخصوصی معمولا حالوروز خوشی ندارند.
راهآهن پس از خصوصیشدن، یکی، دو فصل خوب داشت، سپس راهی لیگ یک شد و در این فصل هم به دسته دوم سقوط کرد. استیلآذین دیگر وجود خارجی ندارد. شیرینفراز، گهر درود و شموشک تبدیل به خاطره شدند. داماش و استقلال اهواز حتی طعم حضور در دستههای پایینتر از دسته یک را هم چشیدهاند.
در آنسو تیمهایی مثل پرسپولیس، استقلال، ذوبآهن، سایپا، سپاهان و تراکتورسازی که وابسته به دولتند، در این سالها پای ثابت لیگ بودهاند. فولاد، صنعت نفت و پیکان اگر سقوط کردند خیلی زود بازگشتند. همه این موارد نشان میدهد خصوصیشدن یک پروژه شکستخورده در فوتبال ایران است و بیشتر باعث ناکامی تیمها شده. در سه فصل اخیر ۸۶ درصد تیمهای سقوطکننده، تیمهای خصوصی بودند. این در حالی است که طبق قوانین کنفدراسیون فوتبال آسیا و فوتبال حرفهای، تمامی تیمهای لیگ باید خصوصی باشند، ظاهرا طبق اسناد هم باشگاههای ایرانی خصوصیاند.
دلایل ناکامی خصوصیها
سؤال اصلی این است که چرا خصوصیشدن در فوتبال ایران تقریبا مترادف با نابودشدن است. به اعتقاد کارشناسان، درآمدزانبودن باشگاهداری، مسئلهداربودن مالکان و سوءمدیریت، عوامل اصلی ضربهخوردن باشگاههای خصوصی است.
استیلآذین نمونه بارز شکست باشگاهداری خصوصی در فوتبال ایران است؛ باشگاهی که هرگز مشکلات مالی نداشت، اما به دلیل تصمیمات غلط فوتبالی پا در مسیر سقوط گذاشت. واگذاری راهآهن و نفت تهران به ارگانها و اشخاصی که بعدا مشکل پیدا کردند هم استارت سقوط این تیمهای تهرانی بود. مسئلهدارشدن مالکان باشگاههای خصوصی عاملی است که باشگاههای خصوصی را به انتهای دره فرستاده است؛ مانند اتفاقی که برای بابک زنجانی رخ داد و راهآهن از یک تیم پولدار حالا به یک تیم سقوطکرده به دسته دوم تبدیل شده است. محسن پهلوان (پدیده خراسان)، شهرام قویدل (داماش گیلان)، مهدی زمان (ابومسلم)، امیرمنصور آریا (داماش گیلان و شاهین بوشهر) و علی شفیعزاده (استقلال اهواز) هم با مشکلاتی مشابه روبهرو شدند.
بیپولی، مشکل اصلی
مشکل اصلی اما جای دیگری است. بسیاری از باشگاههای ایرانی توان درآمدزایی ندارند. تیمهای پرطرفداری نیستند که بتوانند از هوادارانشان کسب درآمد کنند. از حق پخش تلویزیونی خبری نیست، درآمد از محل تبلیغات محیطی و اسپانسرهای دیگر با مخارج برابری نمیکند. این موارد باعث میشود که مالک خصوصی مجبور شود از جیب خود خرج کند. خرجکردن از جیب باعث شده مشتریهای چندانی برای تیمهایی که قرار است خصوصی شوند پیدا نشود.آنهایی که با اهداف مختلف میآیند و تیمداری میکنند معمولا پس از چند سال دلسرد میشوند یا اصلا مشخص میشود که آنها برای اهداف دیگری وارد فوتبال شده بودند.
برخی هم که مشکل پیدا نکردند، بهخاطر بضاعت کم مالی حریف تیمهای پولدار دولتی نشدند؛ بهعنواننمونه مرحوم مسعود درویش، مالک سابق باشگاه شموشک نوشهر، فردی بود که با نیت خیر باشگاهداری میکرد، اما نتوانست با آن بضاعت، شموشک را در لیگ برتر حفظ کند. شموشک پس از مرگ درویش محو شد. به نظر میرسد تا زمانی که بستر خصوصیسازی صحیح در فوتبال ایران به وجود نیاید، واگذاری تیمهای فوتبال به بخش خصوصی، هلدادن آنها به انتهای جدول است.
- 22
- 7