سازمان لیگ ابلاغیهای در جهت حذف کانونهای هواداری و نظارت معاونت فرهنگی باشگاهها بر کانالهای هواداری صادر کرده تا در فصل آینده شاهد ناهنجاریهای فرهنگی در فوتبال نباشیم. ابلاغیه کارآمدی که کلیگویی در آن هزار و یک ابهام و سوال برجای گذاشته است. سوال مهمی که درباره این ابلاغیه مطرح میشود این است که آیا قرار است کانونهای هواداری با نام جدید و ظاهر جدید اما با همان افراد قبلی به کار خود ادامه دهند؟ باید منتظر تعریف تازهای از قانون بقای کانون هواداران باشیم که منحل نمیشود و تنها از شکلی به شکل دیگر تغییر میکند؟ آیا شرحی از ساختار جدیدی که مدنظر سازمان لیگ بوده به باشگاهها ارسال شده؟
کانالهای هواداری چطور؟ میتوان امیدوار بود که باشگاهها در کانالهایی که زیر نظر معاونت فرهنگی خود راهاندازی میکنند، حتی انتقادهای بجای هواداران را هم منعکس کنند تا نیازی به راهاندازی کانالهای خودجوش نباشد؟ واقعیت این است که ابلاغیه اخیر سازمان لیگ نیازمند بررسی جزییتر و کارشناسی بیشتر و نظارت بر اجرای دقیق است که در فوتبال همیشه نیمه کاره مانده است!
ابلاغیه اخیر سازمان لیگ به باشگاهها مبنی بر تعطیلی کانونهای هواداری و فعالیت کانالهای هواداری زیر نظر معاونت فرهنگی باشگاهها، یکی از مهمترین ابلاغیههای فوتبالی است. به شرط اینکه مثل سایر ابلاغیهها مشمول دور زدن نشود و ساز و کار قبلی در پوشش تازهای ادامه پیدا نکند.
در ابلاغیهای که از سوی سازمان لیگ برای باشگاهها ارسال شده آمده که در راستای ساماندهی حوزه هواداری، باشگاههای لیگ برتر (برابر نامه شماره ۹۸/۴۸۹۱ مورخ ۹/۲/۹۸ کمیته محترم اخلاق) ضمن انحلال کانون هواداران، نسبت به برنامهریزی جهت ایجاد ساختار جدید تحت مدیریت «معاونت فرهنگی باشگاهی» نسبت به تشکیل حوزه هواداری اقدام و پس از استعلام از مراجع ذیصلاح و پلیس امنیت استان مربوطه، رسما اعلام و اطلاع رسانی شود.
بر همین اساس از باشگاهها خواسته شده که کانونهای هواداران را منحل کنند و ساختار جدیدی تحت مدیریت معاونت فرهنگی باشگاهها راهاندازی شود. سوال اما اینجاست که باشگاهها تا امروز هم مدعی بودهاند که عملکرد کانون هوادارانشان را زیر نظر دارند. با این حال اما باز در همین مدت که عملکرد این کانون هواداران زیر نظر باشگاهها بود، وقتی برانکو، مسلمان را نیمکتنشین کرد، سکوها مسلمان را تشویق کردند و کانون هواداران هم مبری از هر خطدهی شد. یا موارد مشابه دیگری در باشگاههای دیگر.
حالا چه تضمینی وجود دارد که همان کانونهای هواداری با همان افراد، در شکل و نام جدیدی زیر نظر معاونت فرهنگی به کار خود ادامه ندهند؟ اصلاً منظور از ساختار جدیدی که در این ابلاغیه به آن اشاره شده دقیقاً چیست؟
سعید فتاحی در جهت روشنتر شدن موارد نامبرده شده، اینطور توضیح داده: «بر اساس این ابلاغیه، کانون هواداران باشگاهها منحل و از فصل آینده ریاست کانونهای هواداری بر عهده معاونت فرهنگی باشگاههاست و این موضوع باعث نظارت بیشتر باشگاهها خواهد شد.»
او اما نگفته که ساختار جدید مدنظر سازمان لیگ چیست و چه ضمانت اجرایی خواهد داشت؟
کلیگویی، مشکل اصلی عموم ابلاغیههایی است که در فوتبال صادر میشود و در این ابلاغیه هم خودنمایی میکند. گرچه هدف خوبی پشت این ابلاغیه است و بیشک در صورت درست اجرا شدن میتواند تا اندازه زیادی به حل ناهنجاریهای روز فوتبال کمک کند اما مشکل اصلی اینجاست که سازمان لیگ همان حرفی را در این ابلاغیه زده است که مردم عادی هم میتوانند تحت قالب توصیه به باشگاهها ارائه دهند و مسوولان باشگاهها هم با آن موافقت کنند.
تفاوت کار کارشناسی با حرف مردم عادی دقیقاً در همین جزییات مشخص میشود. اینکه قرار است باشگاهها ساختار کانونهای هواداری خود را به چه شکلی تغییر دهند که بتوانند ناهنجاریهای امروز را حل کنند. آیا ضمانتی هست که افراد شاغل در کانونهای هواداری که مشکلساز هستند تغییر کنند و افراد دیگری جایگزین آنها شوند؟ چه فکری به حال مشکلات احتمالی کنار گذاشته شدن لیدرهای قبلی شده است؟ لیدرهایی که میتوانند باشگاهها را تهدید به شوراندن سکوها علیه ساختار جدیدشان کنند و در امتداد مسیر غلطی که سالها بر فوتبال حاکم بوده، این قدرت را هم دارند!
آیا سازمان لیگ به همه این جزییات فکر کرده و این ابلاغیه را صادر کرده؟ که اگر تمام این موارد کارشناسی شده چرا فتاحی در مصاحبه تکمیلی خود هیچ اشارهای به آن ندارد؟
بحث کانالهای هواداری، موضوع مهم دیگری است که بدون شک ساماندهی و نظارت بر آنها میتواند تأثیر بسزایی بر مدیریت ناهنجاریهای فوتبال داشته باشد. چندین کانال هواداری با نام و لوگوی باشگاههای پرطرفدار در فضای مجازی فعالیت میکنند و به هواداران خوراک فکری میدهند. مطرح شدن یک موضوع نادرست و پیشپا افتاده در این کانالها میتواند به وقوع حوادث ناگواری روی سکوها منجر شود.
حال اینکه این کانالها بتوانند هم از سوی باشگاهها اداره شوند و هم بازگوی حرف دل هواداران باشند، موضوعی است که اجرای درست آن به هنر باشگاهها برمیگردد و جزییاتی که سازمان لیگ از طرح مدنظر خود دارد.
آیا باشگاهها میتوانند کانالهای هواداری خود را حتی در مواقعی که گلایهای از سوی هواداران به باشگاه وارد است مدیریت کنند و به دور از مدح و سنای رایج در سیستمهای مدیریتی، بتوانند حتی بازگوی انتقادهای منطقی و بجای هواداران خود در کانالهای هواداری باشند؟ اگر قرار باشد کانالهای هواداری تحت نظر باشگاهها هم به جایی مثل سایتهای باشگاهها تبدیل شوند و راهی برای ابراز نقد و بیان مشکلات در آنها وجود نداشته باشد، چطور میتوان مقابل رشد قارچگونه کانالهایی را گرفت که معلوم نیست از سوی چه کسی و با چه نیتی اداره میشوند؟
ابلاغیهای که سازمان لیگ در جهت بهبود وضعیت اخلاقی فوتبال به باشگاهها فرستاده، بحث مهمی است که اجرایی شدن آن مستلزم ممارست، پایداری و پرداختن به جزییاتی است که میتوانند به ساختار جدید کانونها و کانالهای هواداری بینجامند.
اینکه ابلاغیهای در چارچوب اداری صادر شود و از ابتدای فصل انتظار اصلاح امور را داشته باشیم، چیزی جز از سر باز کردن وظیفه مسوولان در قبال ناهنجاریهای فرهنگی نیست.
بهناز میر مطهریان
- 17
- 3